اسرار و معارف حج از دیدگاه امام خمینی (ره)

پنجشنبه 24 مرداد 1392
اسرار و معارف حج از دیدگاه امام خمینی (ره)

وَللّه‏ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً...1

«و بر مردم است حج خانه خدا، هر آن‏كس كه توان رفتن به آنجا را داشته باشد.»

مقدمه

حج، از باشكوه‏ترین شعائر اسلامی و نمایش شكوهمند انسان‏هایی است كه از اقصی‏نقاط عالم در یك نقطه، ـ مكه ـ وادی امن، گِرد می‏آیند؛ وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدا آمِنا...2؛ «و ابراهیم گفت: ای پروردگار من، این شهر را جای امنی گردان.» و حاجی آنگاه كه با قافله عرفان راهیِ این خانه می‏شود و جامه‏های رنگین دنیا از تن خویش برمی‏كند و با پارچه‏ای سفید و یكدست، میان دریایی از انسان‏ها به سوی خدا می‏شتابد، این عمل او لبیك به فرمان الهی است كه فرمود: وَللّه‏ِِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً...3
«و بر مردم است حج خانه خدا، هر آن‏كس كه توان رسیدن بدانجا را داشته باشد.» حج، محل دفن آرزوها و آمال انسان‏هاست.
حج، برنامه و دستوری است برای سازندگی انسان‏ها. متاعی كه در حج می‏فروشند جز به زحمت تن و تصفیه روح به دست نمی‏آید.

در هریك از اعمال و مناسك حج، اسراری است كه مقصود آنها تربیت آدم است؛ از پوشیدن حوله احرام گرفته تا لبّیك گفتن، سپس دم فروبستن ولبّیك نگفتن به هنگام دیدن دیوارهای مكّه، ورود به مسجدالحرام، دیدن كعبه و طواف خانه خدا، نماز پشت مقام ابراهیم، سعی در صفا و مروه و تقصیر و در روزهای بعد رفتن به مواقف ثلاث، حضور در عرفات و مشعر و منا و از احرام در آمدن و بازگشت به‏سوی مكه و انجام اعمال مخصوص و... همه، جز آداب و برنامه‏هایی برای تربیت و تصفیه روح بشر، چیز دیگری نیست. و اینك پرداختی به بعضی از آداب، كه از ظاهری با اهمیت‏تر برخوردار است و تفسیر حضرت امام خمینی قدس‏سره درباره اسرارو ابعاد معنوی اعمال حج:

1 ـ حضور در میقات

اوّلین منزلی كه حاجی بدان وارد می‏شود و آغازین عمل اوست، حضور در میقات است.حاجی وقتی به میقات وارد می‏شود، هرآنچه از دنیا و بهره‏های آن به‏همراه دارد؛ مانند لباس‏های فاخر، زینت‏های مرسوم و متداول، وابستگی‏ها و علقه‏های مادّی همه را از خود دور می‏سازد و به لباس احرام مزیّن می‏شود.

2 ـ جامه احرام

حاجی آنگاه كه لباس احرام به تن می‏كند، می‏تواند مراتب و درجات بالایی از حضور را درك كند؛ زیرا از دنیا به‏جز به یك جامه، آن هم جامه‏ای كه آراسته و پیراسته نیست و ظاهری ساده دارد، و چیز دیگری همراهش نیست.

جامه سپید احرام نشانه پاكی و صفا و علامت طهارت است.عمل حاجی به قلب و جوارح اوست؛ بدیهی است قلبی كه به طهارت و پاكی می‏اندیشدنمی‏تواندظاهری‏ناآراسته داشته باشد. او باید جوارح خود را نیز پاك سازد؛ از همین‏رو به غسل و شست‏وشو قبل از به تن كردن جامه احرام سفارش شده است.

آنگاه كه لباس احرام به تن می‏كند، طبق دستور اسلام حتی از بعضی از حلال‏ها هم باید بپرهیزد تا بندگی آموزد. از نگاه در آینه و زینت دربدن، حتّی از پوشاندن سر و روی پا و... ممنوع می‏شود. جامه احرام جامه بندگی و اطاعت است.

«این كه لباس دوخته را از تن بیرون می‏آوری؛ یعنی آن لباس گناه و عصیان را كه تاكنون تاروپود آن را بافتید و دوختید و در بر كردید بیرون آورید وگرنه چه فرقی است بین لباس دوخته و نادوخته؟! البته چنین نیست كه عبادت در لباس دوخته قبول نباشد، چون انسان در طول سال در لباس دوخته نماز می‏خواند و عبادت می‏كند؛ اما در حج قبول نیست، و این برای آن است كه می‏خواهند اسرار حج را به انسان تفهیم كنند كه او روزی را هم در پیش دارد كه باید با لباس ندوخته وارد آن روز شود و آن روز مرگ است كه كفن در بر می‏كند و در قیامت با همان كفن ظهور و حضور پیدا می‏كند... امام سجاد علیه‏السلام به شبلی فرمود: معنای كندن لباس دوخته شده؛ یعنی خدایا! من دیگر لباس گناه در بر نمی‏كنم و از هر گناهی توبه كردم.»4
آری، حاجی تا وقتی جامه رنگین دنیا بر تن دارد، پس هنوز مشغول است و هنگامی كه جامه رنگین از تن كند و جامه احرام پوشید، دیگر هیچ ندارد و از تمام تعلقات می‏رهد و چون خسی در میقات در انبوه زائران گم می‏شود؛ چون قطره‏ای در اقیانوس.

3 ـ در معنای لبیك

«لبّیك أللّهمّ لبّیك، لبّیك لا شریك لك لبّیك، إنّ الحمد والنعمة لك والملك لا شریك لك لبیك»

حاجی از میقات خارج می‏شود در حالی كه لبّیك‏گو است، به عشق دیدار كعبه سر از پا نمی‏شناسد و به عشق دیدار پروردگار اشك شوق می‏ریزد. حضرت امام خمینی قدس‏سره می‏فرمایند: «در لبّیك لبّیك «نه» بر همه بت‏ها گویید و فریاد «لا» بر همه طاغوت‏ها و طاغوتچه‏ها كشید.»5 یعنی با هرچه ظلم و جور است ستیز كنید و از هوای نفس و شیطان درون گرفته تا شیاطین برون و بت‏های زمان.

راز گفتن لبیك در این است كه ای خدا، از این لحظه ملتزم می‏شوم كه تنها در مسیر طاعت تو گام بردارم و چیزی جز حق بر زبانم جاری نكنم و زبانم را بر معاصی حرام گردانم. زائر خدا در حج با خدای خویش پیمان و میثاق می‏بندد؛ و در اصل تمامی اعمال حج پیمانی است كه بین معبود و عبد بسته می‏شود.
به فرموده امام خمینی قدس‏سره :

«لبیك‏های مكرّر از كسانی حقیقت دارد كه ندای حق را به گوش جان شنیده و به دعوت اللّه‏تعالی به‏اسم‏جامع، جواب می‏دهند. مسأله مسأله حضور در محضر است و مشاهده جمال محبوب. گویی گوینده از خود در این محضر بی‏خود شده است. وجواب دعوت را تكرار می‏كند و دنباله آن سلب شریك به معنای مطلق آن می‏نماید كه اهل‏اللّه‏ می‏دانند نه شریك در الوهیت فقط. گرچه سلب شریك در آن نیز شامل همه مراتب تا فنای عالم در نظر اهل معرفت است و حاوی جمیع فقرات احتیاطی و استحبابی است مثل، «... الحمد لك والنعمة لك...» و حمد را اختصاص می‏دهد به ذات مقدس، همچنین نعمت را و نفی شریك می‏كند و این نزد اهل معرفت غایت توحید است و به این معناست كه هر حمدی و هر نعمتی كه در جهان هستی تحقق یابد حمد خدا و نعمت خداست، بدون شریك و در هر موقف و مشعری وقوف و حركتی و سكون و عملی این مطلب و مقصد اعلی جاری است و خلاف آن شرك به معنای اعم است كه همه ما كوردلان به آن مبتلا هستیم.»6
آری، زائر به هنگام گفتن لبّیك باید از هرچه به معنای تعلّق و تملّق است پرهیز كند تا شرط حضور در محضر باری تعالی را به دست آورد و در این آزمون سرفراز شود.

او به دعوت خدای سبحان پای در میقات گذارده و لباس احرام بر تن كرده و از منزل و مأوای خویش برای دیدار كعبه و زیارت بیت عتیق دور شده و تمام زخارف دنیا را یكجا رها كرده و دنیا را به اهل خود واگذارده و اینك در محضر خداست. البته انسان همیشه در محضر خداست؛ چرا كه به فرمایش امام راحل قدس‏سره «عالم محضر خداست و...» ولی در همین محضر گسترده الهی، محضرهای خاصی نیز وجود دارد كه انسان فقط در حالت‏ها و موقعیت‏های خاص می‏تواند وارد آن شود و اگر صاحب خانه دعوتی نكند شرط حضور در این محضر عرفانی به دست نمی‏آید. پس معنای محضر الهی و كشف جمال ربوی در سخن امام این است كه انسان باید به مرتبت كشف و شهود برسد و برای رسیدن به این مرتبه، زمانی بهتر از موسم حج و مكانی بهتر از دیار وحی نیست؛ جایی كه انسان به دعوت خدای متعال آنجا حضور یافته و به ندای خداوند سبحان لبیك می‏گوید. حاجی در اصل میهمان خداست و میهمان اگر بخواهد از میزبان كمال استفاده را ببرد، باید در محضر او باشد.

حاجی با لبّیك خود اعتراف می‏كند كه: تو بی‏شریكی و خدای واحد واحدی.

این اعتراف زبانی باید در عمل انسان نیز پیاده شود. بسیارند انسان‏هایی كه زبان به سلب و نفی شریك برای خدای متعال می‏گشایند امّا قلب و دلشان جایگاه شیطان است و اینجاست كه باید زائر در مقام معامله با خدا درآید و تمام تعلّقات را رها سازد و رضایت او را كسب كند و خطاب به پروردگار بگوید: الهی، حمد برای تو است، چون تو محمودی. نعمت از آنِ تو است، چون تو منعمی. همه فقیراند و ملك و حكومت برای تو است.

ملكا ذكر تو گویم كه تو پاكی و خدایی

نروم جز به همان ره كه توام راهنمایی

حضرت امام قدس‏سره در این باره می‏گوید: «مراتب معنوی حج كه سرمایه حیات جاودانه است و انسان را به افق توحید و تنزیه نزدیك می‏نماید؛ حاصل نخواهد شد مگر آنكه دستورات عبادی حج به طور شایسته و مو به مو عمل شود... و لبّیك‏های شما جواب دعوت حق تعالی باشد و خود را محرم برای وصول به آستانه محضر حق تعالی نمایید و لبیك گویان برای حق، نفی شریك به همه مراتب كنید و از خود كه منشأ بزرگ شرك است به سوی جلّ و علا هجرت نمایید.»7

حضرت امام رحمه‏الله «خود» و «خودیت» را منشأ بزرگ شرك می‏داند. خود چیست؟

«خود» همان غرور، كبر، نخوت و منیّت است؛ همان صفاتی كه فرعون را واداشت تا ادعای ربوبیّت كند! پس منشأ همه آفات خودپرستی است.

4 ـ ورود به حرم و مكّه

حاجی آنگاه كه دیوارهای مكّه را می‏بیند، از گفتن لبیك باز می‏ایستد و با آمادگی تمام، برای انجام شعائر الهی، پا به بلداللّه‏ الحرام می‏گذارد.

مكّه معظمه و مشاهد مشرفه، موطن حوادث و نهضت‏های انبیا و پیامبر اسلام است. آنجا محل نزول جبرئیل امین و خاستگاه پیامبران بزرگ الهی است.

نور نبوّت پیامبر خاتم در این سرزمین متجلّی شد و اسلام، این دین كامل، از این دیار به جهانیان عرضه گردید. پیامبر بزرگ اسلام چه سختی‏ها و بلایایی را در سرزمین مكه به دست ابوسفیان‏ها و ابوجهل‏ها كشید، لیكن از پای نایستاد و اسلام، آن نهال نوپا را به درختی تنومند و پرثمر تبدیل كرد. امام خمینی قدس‏سره درباره عظمت مكه و كعبه می‏گوید: «مكّه جایی است كه همه انبیا خدمتگزار او بودند.»8

5ـ در بیان فلسفه طواف

...وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ9 ؛ «خانه آزاد را طواف كنید.» خانه‏ای كه كسی نمی‏تواند مالك آن شود. آری، زائران عاشق با طواف پیرامون كعبه كه آزاد از هر قیدی است، درس بندگی و آزادگی می‏آموزند.

حضرت امام راحل گردش به دور خانه را رهایی از قیود دنیا شمرده می‏گویند:

«در طوافِ حرمِ خدا، كه نشانه عشق به حق است، دل را از دیگران تهی كنید و جان را از خوف غیر حق پاك سازید و به موازات عشق به حق از بت‏های بزرگ و كوچك و طاغوت‏ها و وابستگانشان برائت جویید كه خدای تعالی و دوستان او از آنان برائت جستند و همه آزادگان جهان از آنان بری‏ء هستند.»10

پس انسان به هنگام طواف، در مدار توحید قرار می‏گیرد و از هرچه شرك و پلیدی است، دور می‏شود.

6ـ حجرالأسود دست راست خداست

طواف از ركنی كه حجرالأسود در آن است آغاز می‏شود و حاجی از مكان حجرالأسود، آموزش بندگی می‏بیند. حجرالأسود یمین خدا در زمین است. سنگی كه گویند در آغاز سیاه نبود بلكه سفید و درخشان بود همراه با مقام ابراهیم به زمین نازل شد و پیامبر فرمود: حجرالأسود یاقوتی سفید از یاقوت‏های بهشت بوده و خداوند آن را به سبب لمس دست گناهكاران، دگرگون ساخت.

امام خمینی قدس‏سره درباره استحباب استلام حَجَر می‏گوید:

«در لمس حجرالأسود بیعت با خدا بندید كه با دشمنان او و رسولانش و صالحان و آزادگان دشمن باشید و به اطاعت و بندگی آنان هركه باشد و هرجا باشید سر ننهید و خوف و زبونی را از دل بزدایید كه دشمنان خدا و در رأس آنان شیطان بزرگ زبونند، هرچند در ابزار آدم كشی و سركوبی و جنایتشان برتری داشته باشند.»11

همچنین درباره فلسفه عمل طواف به دور كعبه، در جمله‏ای كوتاه می‏فرمایند:

«گردش به دور خانه خدا نشان دهنده این است كه به غیر از خدا، گرد دیگری نگردید.»12

كعبه برترین نشانه خدا در روی زمین است و زائر خانه خدا همچون فرشتگان كه حول عرش خداوند همیشه در گردشند، می‏چرخد. قرآن می‏فرماید:

وَتَرَی الْمَلاَئِكَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ...13

«فرشتگان را می‏بینی كه به تسبیح و ستایش خداوند به طواف عرش مشغولند.»

همانطور كه طواف فرشتگان در عرش خدا نشانه عشق آنان به خداست، بنده نیز باید همانند ملائك به مقام تسلیم و رضا برسد و كعبه را طواف كند.

طواف یكی از بهترین حالات بنده در مقام تعظیم و تكریم خدا است.

انسان می‏تواند در مطاف معرفت‏های بسیاری بیاموزد؛ زیرا كه در دایره توحید، معرفت هسته مركزی است و آنكس كه به دور معرفت می‏چرخد نور خدا در دلش جلوه‏گر می‏شود.

7 ـ صفا و مروه

إِنَ‏الصَّفَـاوَالْمَـرْوَةَ مِـنْ شَعَـائِرِ اللّه‏ِ.14

«صفا و مروه از شعائر الهی است.»

به فرموده امام سجاد علیه‏السلام اسرار بسیاری در سعی میان صفا و مروه وجود دارد. انسان در مسعی می‏آموزد كه باید از گناه به سوی خدا فرار كند و سعی كند كه با سرعت به طرف خدا برود.

حاجی در هنگام سعی بین صفا و مروه در حالت تردید بین خوف و رجا است.

هروله و دویدن بین صفا و مروه، از گناه به سوی اطاعت و از غیر به حق دویدن است. معنای تردد بین دو كوه صفا و مروه؛ یعنی خدایا! من بین خوف و رجاء به سر می‏برم، نه خوف محض دارم و نه رجاء محض. نه آنچنان است كه فقط بترسم و هیچ امید نداشته باشم و نه آنچنان است كه همه امید باشد و هیچ ترس نباشد.15

معنای خوف آن است كه نسبت به كارهایی كه در این دنیا انجام می‏دهیم، همیشه خائف باشیم و گرنه حسّ غرور در وجود ما جوانه می‏زند و درخت كبر و نخوت ریشه می‏گیرد. و معنای رجاء و امید این است كه به لطف حف امیدوار باشیم كه این امیدواری مایه نشاط او و راهنما به سوی تكامل باشد.

این‏است كه‏امام خمینی قدس‏سره می‏فرمایند:

«و در سعی بین صفا و مروه با صدق و صفا سعی در یافتن محبوب كنید كه با یافتن او، همه بافت‏های دنیوی گسسته شود و همه شك‏ها و تردیدها فرو ریزد و همه خوف و رجاهای حیوانی زایل شود...»16

8ـ اسرار عرفات

حاجی از مكّه هجرت می‏كند و به عرفات، بیابان عرفان می‏رسد؛ بیابانی كه محلّ شناخت است، شناخت حق و دریافت نور.

جایی كه كسی دیگری را جز به مسلمانی نمی‏شناسد. حاكم و زیردست و وزیر و رعیت امتیازی بر یكدیگر ندارند. در عرفات آنچه با عنوان یك اصل پذیرفتنی است بی‏نشان بودن از تمام نشان‏هاست.

حاجی در عرفات بدنبال گمشده‏ای می‏گردد كه از دیدها و نظرها پنهان است.

چشمهای ناسوتی است كه پرده ناسوت را كناری می‏زند و حجاب را برطرف می‏كند تا به نور جمال بقیة‏اللّه‏(عج) روشن شود.

قلب‏های رقیق و عاطفه‏مند است كه در عرفات و در محضر حق حضور می‏یابد و اشگ می‏بارد و سرانجام ثمر می‏گیرد.

عرفات آیتی از آیات الهی است. نشانه‏ای از رحمت حق است. در عرفات میزبان قائم آل محمد است.
امام خمینی قدس‏سره می‏فرماید:

«با حال شعور و عرفان به مشعرالحرام و عرفات بروید و در هر موقف، به اطمینان قلب بر وعده‏های حق و حكومت مستضعفان از چنگال استكبار جهانی باشید و راه‏های نجات را از حق در آن مواقف كریمه طلب كنید.»17
در جای دیگر می‏گوید:

«با حال شعور و عرفان به مواقف ثلاث (عرفات و مشعر و منا) بروید»

عرفات و مشعر و منا كامل كننده حجّ است آدمی در این مكان‏ها، بادیدن دریایی موّاج از انسان‏ها به یاد صحرای محشر می‏افتد كه همه انسان‏ها برای حساب‏رسی اعمال در آنجا گرد می‏آیند. این دریای موّاج انسانی از چه روی بدینجا آمده‏اند. آیا اینان برای طلب دنیا در اینجا جمع گردیده‏اند؟! آیا در اینجا جز از نشاط روح و معنای تعالی و جستجوی حق طلبانه چیزی هم از دنیا و تجمّلات آن وجود دارد؟!

امیر مؤمنان حضرت علی علیه‏السلام علت حضور زائر در عرفات اینگونه می‏فرماید: «می‏دانید وقتی زائر و انسان حج‏گزار احرام بست چرا باید به عرفات رود و بعد بیاید كعبه را طواف كند؟ برای آنكه عرفات خارج از مرز حرم است و اگر كسی میهمان خداست ابتدا باید به بیرون دروازه رود و آن قدر دعا و ناله كند تا لایق ورود به حرم شود.»18
حاجی در سرزمین عرفات از جبل‏الرحمه، كوه رحمت بالا می‏رود تا دعای عرفه را آنجا بخواند، دعایی كه سرتاسرش عرفان و معناست، در قسمت چپ آن كوه بود كه سید شهیدان حسین‏بن علی علیهما‏السلام رو به كعبه آن دعای معروف را قرائت كرد.

9ـ بیتوته در مشعر

امام خمینی فرمودند با حال شعور و عرفان به مشعرالحرام و عرفات روید.

فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللّه‏َ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ...19

ثُمَّ أَفِیضُوامِنْ حَیْثُ أَفَاضَ‏النَّاسُ20

مشعرالحرام محدوده حرم است، اینجا محدوده حرم امن و ورودی حرم الهی است. اینجا محلی است كه باید شب را در آن بتوته كرد.

در این مكان است كه باید به جمع‏آوری سنگ ریزه و به تعبیر تهیّه سلاح پرداخت و به جنگ شیطان رفت.

10ـ فلسفه اعمال منا

منی بر وزن رضا یعنی امید و آرزو

از عرفات و مشعر كه می‏گذری به منا سرزمین عشق و آرزوها قدم می‏گذاری. پس آرزویت را از خدا بخواه، اما آنچه بر تو حلال نیست و استحقاق آن را نداری، آرزو نكن و به فرموده امام صادق علیه‏السلام «لا تمنّ مالا یحلّ لك ولا تستحقّه».21 سزاوار نیست كه زائر خدا در چنین مكانی، به دنبال حوائج دنیوی باشد بلكه باید به قصد قربت خواسته‏های مشروع و معنوی و مادی خویش را طرح نماید.

امام صادق علیه‏السلام در علّت نامگذاری این سرزمین به «منا» فرمودند: هنگامی كه جبرئیل در این محلّ به حضرت ابراهیم علیه‏السلام گفت: «تمنّ ابراهیم»؛ یعنی ابراهیم! آرزوی خود را بیان كن، این مكان «منا» نام گرفت. و آرزو در منا به معنای آرزوی دنیوی نیست بلكه آرزویی است همراه با اصرار و عاطفه ورزی.
انسان‏ها با آروزهایی كه دارند، زندگی می‏كنند و اصولاً بندگی بسیاری از انسان‏ها در گرو آرزوهایی است كه در دل و نهان خود دارند و چه آرزویی بهتر كه در سرزمین آرزو انسان از خدا آرزوی خیر و عاقبت نیكو كند.

وقوف در منا برای حاجی به سبب اعمالی كه دارد از دیگر مواقف طولانی‏تر است پس رمز و راز منا نیز از دیگر مكان‏های بیرون از مكّه می‏تواند بیشتر باشد.

امام خمینی قدس‏سره در باره سرّ رفتن به منا می‏فرماید:

«پس به منا بروید و آرزوهای حقّ را در آن‏جا دریابید كه آن قربانی نمودن محبوب‏ترین چیز خویش در راه محبوب مطلق است و بدانید تا از این محبوب‏ها كه بالاترینش حبّ نفس است و حبّ دنیا تابع آن است نگذرید، به محبوب مطلق نرسید و در این حال است كه شیطان را رجم كنید و شیطان از شما بگریزد و رجم شیطان را در موارد مختلف با دستورهای الهی تكرار كنید كه شیطان و شیطان زادگان همه گریزان شوند.»22
رمی جمرات در منا از مهم‏ترین اركان اعمال ایام تشریق است و در روایات آمده است كه ابلیس برای بار اول در جمره عقبه خود را بر حضرت ابراهیم علیه‏السلام نمایاند و آن حضرت با سنگریزه‏هایی او را از خود دور ساخت و ابلیس دیگر بار در جمره وسطی و اولی راه را بر او بست و ابراهیم علیه‏السلام بار دیگر او را با پرتاب سنگ گریزان كرد. و ابلیس به هنگام فرار به سرعت گریخت. و جمره و اجمار به معنای شتاب كردن و گریختن است؛ زیرا كه شیطان در این مكان از برابر ابراهیم گریخت و اینك تو با رمی جمره و انداختن سنگ بر شیطان ظاهر، شیطان درون را نیز سركوب كن تا از شیطان پیروی نكند.

از دیگر وظایف زائر در منا ذبح قربانی است؛ در همان مكانی كه ابراهیم اسماعیل خویش را به قربانگاه برد تا به فرمان ایزدی امتحان سختی را پس دهد؛ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَی قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللّه‏ُ مِنْ الصَّابِرِینَ23

«ابراهیم به اسماعیل می‏گوید: خداوند مرا در خواب مأمور كرد كه تو را ذبح كنم! آیا حاضری؟ اسماعیل رو به پدر كرد و گفت: آنچه به تو امر شده انجام ده، به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت.»

آیا امتحانی بالاتر و سخت‏تر از این وجود دارد كه پدری سر فرزند خود را از تن جدا كند؟! البته خداوند رحیم‏تر از آن است كه چنین مقدّری را برای ابراهیم فراهم كند.

امام صادق علیه‏السلام فرمود: «إذْبَح حَنْجرة الْهَوی وَ الطَّمَع عِنْدَ الذَّبِیحَة».24

«با قربانی كردن، حلقوم هوا و طمع را ذبح كن و از خود دور گردان.»

امام علیه‏السلام در بیان روشنشان، بزرگ‏ترین شیطان‏ها را شیطان درون و هوای نفس می‏دانند. انسان همراه با وظیفه قربانی به ظاهر گوسفند در راه خدا، باید نفس خود را بكشد و هوای خویش را سرببرد تا چشمش به دنیا و جمال آن نیفتد، پس تمام اعمال حج، جلوه معنوی و ملكوتی مخصوص به خود را همراه دارد. قربانی در ظاهر، قربانیِ باطن می‏طلبد. اگر زائری در منا سرخود را می‏تراشد و به زیبایی‏اش لطمه می‏زند. در اصل، غرور و تكبرش را منكوب می‏كند.

مویِ سر، جمال و زیبایی انسان است و همانطور كه می‏دانید، در احكام فقهی آمده است كه اگر شخصی موی سر كسی را به زور و اجبار بتراشد، به زیبایی و جمال او لطمه زده و غرورش را شكسته است و باید دیه بدهد، ولی حاجی به هنگامی كه از قربانگاه منا برمی‏گردد، باید سر به زیر تیغ بگذارد و زیبایی ظاهری خود را در راه خدا فدا كند.

اذن ورود به حرم

پس از انجام اعمال مواقف سه‏گانه، زائر از پروردگار خویش اذن ورود به حرم و بازگشت به مكّه را می‏طلبد تا برای انجام اعمال حجّ تمتع آماده شود.

پاورقیها:

17 ـ صحیفه نور، ج19، ص197

16 ـ صحیفه نور، ج20، ص18

10 ـ صحیفه نور، ج20، ص18

11 ـ همان.

1 ـ آل عمران : 97

14 ـ بقره: 158

12 ـ صحیفه نور، ج9، ص224

19 ـ بقره: 197

15 ـ عرفان حج، جوادی آملی، ص70

13 ـ زمر: 72

18 ـ اصول كافی، ج4، ص244؛ وسایل الشیعه، چاپ جدید، ج11، ص225

23 ـ صافات: 102

2 ـ بقره : 126

21 ـ عرفان حج، جوادی آملی، ص86.

20 ـ بقره: 198

22 ـ مصباح الشریعه، ج2، ص435

24 ـ نشریه زائر، ویژه ایام حجّ، شماره 17، سال 1377.

3 ـ آل عمران : 97

4 ـ عرفان حجّ ، ص48

5 ـ صحیفه نور، ج19، ص197

6 ـ صحیفه نور، ج19، ص42

7 ـ صحیفه نور، ج19، ص42

8 ـ صحیفه نور، ج20، ص145

9 ـ حج : 29

 

منبع: بنیاد اندیشه اسلامی


  • 1961
  • 0

کلمات کلیدی :

نظر شما :

نظرات :

آخرین متون آموزشی
ﺳﻪشنبه 04 مهر 01402
شنبه 04 شهریور 01402
تبلیغات تبلیغات تبلیغات