اسرار و معارف حج از دیدگاه امام خمینی (ره)

وَللّه عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً...1
«و بر مردم است حج خانه خدا، هر آنكس كه توان رفتن به آنجا را داشته باشد.»
مقدمه
حج، از باشكوهترین شعائر اسلامی و نمایش شكوهمند انسانهایی است كه از اقصینقاط عالم در یك نقطه، ـ مكه ـ وادی امن، گِرد میآیند؛ وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدا آمِنا...2؛ «و ابراهیم گفت: ای پروردگار من، این شهر را جای امنی گردان.» و حاجی آنگاه كه با قافله عرفان راهیِ این خانه میشود و جامههای رنگین دنیا از تن خویش برمیكند و با پارچهای سفید و یكدست، میان دریایی از انسانها به سوی خدا میشتابد، این عمل او لبیك به فرمان الهی است كه فرمود: وَللّهِِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً...3
«و بر مردم است حج خانه خدا، هر آنكس كه توان رسیدن بدانجا را داشته باشد.» حج، محل دفن آرزوها و آمال انسانهاست.
حج، برنامه و دستوری است برای سازندگی انسانها. متاعی كه در حج میفروشند جز به زحمت تن و تصفیه روح به دست نمیآید.
در هریك از اعمال و مناسك حج، اسراری است كه مقصود آنها تربیت آدم است؛ از پوشیدن حوله احرام گرفته تا لبّیك گفتن، سپس دم فروبستن ولبّیك نگفتن به هنگام دیدن دیوارهای مكّه، ورود به مسجدالحرام، دیدن كعبه و طواف خانه خدا، نماز پشت مقام ابراهیم، سعی در صفا و مروه و تقصیر و در روزهای بعد رفتن به مواقف ثلاث، حضور در عرفات و مشعر و منا و از احرام در آمدن و بازگشت بهسوی مكه و انجام اعمال مخصوص و... همه، جز آداب و برنامههایی برای تربیت و تصفیه روح بشر، چیز دیگری نیست. و اینك پرداختی به بعضی از آداب، كه از ظاهری با اهمیتتر برخوردار است و تفسیر حضرت امام خمینی قدسسره درباره اسرارو ابعاد معنوی اعمال حج:
1 ـ حضور در میقات
اوّلین منزلی كه حاجی بدان وارد میشود و آغازین عمل اوست، حضور در میقات است.حاجی وقتی به میقات وارد میشود، هرآنچه از دنیا و بهرههای آن بههمراه دارد؛ مانند لباسهای فاخر، زینتهای مرسوم و متداول، وابستگیها و علقههای مادّی همه را از خود دور میسازد و به لباس احرام مزیّن میشود.
2 ـ جامه احرام
حاجی آنگاه كه لباس احرام به تن میكند، میتواند مراتب و درجات بالایی از حضور را درك كند؛ زیرا از دنیا بهجز به یك جامه، آن هم جامهای كه آراسته و پیراسته نیست و ظاهری ساده دارد، و چیز دیگری همراهش نیست.
جامه سپید احرام نشانه پاكی و صفا و علامت طهارت است.عمل حاجی به قلب و جوارح اوست؛ بدیهی است قلبی كه به طهارت و پاكی میاندیشدنمیتواندظاهریناآراسته داشته باشد. او باید جوارح خود را نیز پاك سازد؛ از همینرو به غسل و شستوشو قبل از به تن كردن جامه احرام سفارش شده است.
آنگاه كه لباس احرام به تن میكند، طبق دستور اسلام حتی از بعضی از حلالها هم باید بپرهیزد تا بندگی آموزد. از نگاه در آینه و زینت دربدن، حتّی از پوشاندن سر و روی پا و... ممنوع میشود. جامه احرام جامه بندگی و اطاعت است.
«این كه لباس دوخته را از تن بیرون میآوری؛ یعنی آن لباس گناه و عصیان را كه تاكنون تاروپود آن را بافتید و دوختید و در بر كردید بیرون آورید وگرنه چه فرقی است بین لباس دوخته و نادوخته؟! البته چنین نیست كه عبادت در لباس دوخته قبول نباشد، چون انسان در طول سال در لباس دوخته نماز میخواند و عبادت میكند؛ اما در حج قبول نیست، و این برای آن است كه میخواهند اسرار حج را به انسان تفهیم كنند كه او روزی را هم در پیش دارد كه باید با لباس ندوخته وارد آن روز شود و آن روز مرگ است كه كفن در بر میكند و در قیامت با همان كفن ظهور و حضور پیدا میكند... امام سجاد علیهالسلام به شبلی فرمود: معنای كندن لباس دوخته شده؛ یعنی خدایا! من دیگر لباس گناه در بر نمیكنم و از هر گناهی توبه كردم.»4
آری، حاجی تا وقتی جامه رنگین دنیا بر تن دارد، پس هنوز مشغول است و هنگامی كه جامه رنگین از تن كند و جامه احرام پوشید، دیگر هیچ ندارد و از تمام تعلقات میرهد و چون خسی در میقات در انبوه زائران گم میشود؛ چون قطرهای در اقیانوس.
3 ـ در معنای لبیك
«لبّیك أللّهمّ لبّیك، لبّیك لا شریك لك لبّیك، إنّ الحمد والنعمة لك والملك لا شریك لك لبیك»
حاجی از میقات خارج میشود در حالی كه لبّیكگو است، به عشق دیدار كعبه سر از پا نمیشناسد و به عشق دیدار پروردگار اشك شوق میریزد. حضرت امام خمینی قدسسره میفرمایند: «در لبّیك لبّیك «نه» بر همه بتها گویید و فریاد «لا» بر همه طاغوتها و طاغوتچهها كشید.»5 یعنی با هرچه ظلم و جور است ستیز كنید و از هوای نفس و شیطان درون گرفته تا شیاطین برون و بتهای زمان.
راز گفتن لبیك در این است كه ای خدا، از این لحظه ملتزم میشوم كه تنها در مسیر طاعت تو گام بردارم و چیزی جز حق بر زبانم جاری نكنم و زبانم را بر معاصی حرام گردانم. زائر خدا در حج با خدای خویش پیمان و میثاق میبندد؛ و در اصل تمامی اعمال حج پیمانی است كه بین معبود و عبد بسته میشود.
به فرموده امام خمینی قدسسره :
«لبیكهای مكرّر از كسانی حقیقت دارد كه ندای حق را به گوش جان شنیده و به دعوت اللّهتعالی بهاسمجامع، جواب میدهند. مسأله مسأله حضور در محضر است و مشاهده جمال محبوب. گویی گوینده از خود در این محضر بیخود شده است. وجواب دعوت را تكرار میكند و دنباله آن سلب شریك به معنای مطلق آن مینماید كه اهلاللّه میدانند نه شریك در الوهیت فقط. گرچه سلب شریك در آن نیز شامل همه مراتب تا فنای عالم در نظر اهل معرفت است و حاوی جمیع فقرات احتیاطی و استحبابی است مثل، «... الحمد لك والنعمة لك...» و حمد را اختصاص میدهد به ذات مقدس، همچنین نعمت را و نفی شریك میكند و این نزد اهل معرفت غایت توحید است و به این معناست كه هر حمدی و هر نعمتی كه در جهان هستی تحقق یابد حمد خدا و نعمت خداست، بدون شریك و در هر موقف و مشعری وقوف و حركتی و سكون و عملی این مطلب و مقصد اعلی جاری است و خلاف آن شرك به معنای اعم است كه همه ما كوردلان به آن مبتلا هستیم.»6
آری، زائر به هنگام گفتن لبّیك باید از هرچه به معنای تعلّق و تملّق است پرهیز كند تا شرط حضور در محضر باری تعالی را به دست آورد و در این آزمون سرفراز شود.
او به دعوت خدای سبحان پای در میقات گذارده و لباس احرام بر تن كرده و از منزل و مأوای خویش برای دیدار كعبه و زیارت بیت عتیق دور شده و تمام زخارف دنیا را یكجا رها كرده و دنیا را به اهل خود واگذارده و اینك در محضر خداست. البته انسان همیشه در محضر خداست؛ چرا كه به فرمایش امام راحل قدسسره «عالم محضر خداست و...» ولی در همین محضر گسترده الهی، محضرهای خاصی نیز وجود دارد كه انسان فقط در حالتها و موقعیتهای خاص میتواند وارد آن شود و اگر صاحب خانه دعوتی نكند شرط حضور در این محضر عرفانی به دست نمیآید. پس معنای محضر الهی و كشف جمال ربوی در سخن امام این است كه انسان باید به مرتبت كشف و شهود برسد و برای رسیدن به این مرتبه، زمانی بهتر از موسم حج و مكانی بهتر از دیار وحی نیست؛ جایی كه انسان به دعوت خدای متعال آنجا حضور یافته و به ندای خداوند سبحان لبیك میگوید. حاجی در اصل میهمان خداست و میهمان اگر بخواهد از میزبان كمال استفاده را ببرد، باید در محضر او باشد.
حاجی با لبّیك خود اعتراف میكند كه: تو بیشریكی و خدای واحد واحدی.
این اعتراف زبانی باید در عمل انسان نیز پیاده شود. بسیارند انسانهایی كه زبان به سلب و نفی شریك برای خدای متعال میگشایند امّا قلب و دلشان جایگاه شیطان است و اینجاست كه باید زائر در مقام معامله با خدا درآید و تمام تعلّقات را رها سازد و رضایت او را كسب كند و خطاب به پروردگار بگوید: الهی، حمد برای تو است، چون تو محمودی. نعمت از آنِ تو است، چون تو منعمی. همه فقیراند و ملك و حكومت برای تو است.
ملكا ذكر تو گویم كه تو پاكی و خدایی
نروم جز به همان ره كه توام راهنمایی
حضرت امام قدسسره در این باره میگوید: «مراتب معنوی حج كه سرمایه حیات جاودانه است و انسان را به افق توحید و تنزیه نزدیك مینماید؛ حاصل نخواهد شد مگر آنكه دستورات عبادی حج به طور شایسته و مو به مو عمل شود... و لبّیكهای شما جواب دعوت حق تعالی باشد و خود را محرم برای وصول به آستانه محضر حق تعالی نمایید و لبیك گویان برای حق، نفی شریك به همه مراتب كنید و از خود كه منشأ بزرگ شرك است به سوی جلّ و علا هجرت نمایید.»7
حضرت امام رحمهالله «خود» و «خودیت» را منشأ بزرگ شرك میداند. خود چیست؟
«خود» همان غرور، كبر، نخوت و منیّت است؛ همان صفاتی كه فرعون را واداشت تا ادعای ربوبیّت كند! پس منشأ همه آفات خودپرستی است.
4 ـ ورود به حرم و مكّه
حاجی آنگاه كه دیوارهای مكّه را میبیند، از گفتن لبیك باز میایستد و با آمادگی تمام، برای انجام شعائر الهی، پا به بلداللّه الحرام میگذارد.
مكّه معظمه و مشاهد مشرفه، موطن حوادث و نهضتهای انبیا و پیامبر اسلام است. آنجا محل نزول جبرئیل امین و خاستگاه پیامبران بزرگ الهی است.
نور نبوّت پیامبر خاتم در این سرزمین متجلّی شد و اسلام، این دین كامل، از این دیار به جهانیان عرضه گردید. پیامبر بزرگ اسلام چه سختیها و بلایایی را در سرزمین مكه به دست ابوسفیانها و ابوجهلها كشید، لیكن از پای نایستاد و اسلام، آن نهال نوپا را به درختی تنومند و پرثمر تبدیل كرد. امام خمینی قدسسره درباره عظمت مكه و كعبه میگوید: «مكّه جایی است كه همه انبیا خدمتگزار او بودند.»8
5ـ در بیان فلسفه طواف
...وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ9 ؛ «خانه آزاد را طواف كنید.» خانهای كه كسی نمیتواند مالك آن شود. آری، زائران عاشق با طواف پیرامون كعبه كه آزاد از هر قیدی است، درس بندگی و آزادگی میآموزند.
حضرت امام راحل گردش به دور خانه را رهایی از قیود دنیا شمرده میگویند:
«در طوافِ حرمِ خدا، كه نشانه عشق به حق است، دل را از دیگران تهی كنید و جان را از خوف غیر حق پاك سازید و به موازات عشق به حق از بتهای بزرگ و كوچك و طاغوتها و وابستگانشان برائت جویید كه خدای تعالی و دوستان او از آنان برائت جستند و همه آزادگان جهان از آنان بریء هستند.»10
پس انسان به هنگام طواف، در مدار توحید قرار میگیرد و از هرچه شرك و پلیدی است، دور میشود.
6ـ حجرالأسود دست راست خداست
طواف از ركنی كه حجرالأسود در آن است آغاز میشود و حاجی از مكان حجرالأسود، آموزش بندگی میبیند. حجرالأسود یمین خدا در زمین است. سنگی كه گویند در آغاز سیاه نبود بلكه سفید و درخشان بود همراه با مقام ابراهیم به زمین نازل شد و پیامبر فرمود: حجرالأسود یاقوتی سفید از یاقوتهای بهشت بوده و خداوند آن را به سبب لمس دست گناهكاران، دگرگون ساخت.
امام خمینی قدسسره درباره استحباب استلام حَجَر میگوید:
«در لمس حجرالأسود بیعت با خدا بندید كه با دشمنان او و رسولانش و صالحان و آزادگان دشمن باشید و به اطاعت و بندگی آنان هركه باشد و هرجا باشید سر ننهید و خوف و زبونی را از دل بزدایید كه دشمنان خدا و در رأس آنان شیطان بزرگ زبونند، هرچند در ابزار آدم كشی و سركوبی و جنایتشان برتری داشته باشند.»11
همچنین درباره فلسفه عمل طواف به دور كعبه، در جملهای كوتاه میفرمایند:
«گردش به دور خانه خدا نشان دهنده این است كه به غیر از خدا، گرد دیگری نگردید.»12
كعبه برترین نشانه خدا در روی زمین است و زائر خانه خدا همچون فرشتگان كه حول عرش خداوند همیشه در گردشند، میچرخد. قرآن میفرماید:
وَتَرَی الْمَلاَئِكَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ...13
«فرشتگان را میبینی كه به تسبیح و ستایش خداوند به طواف عرش مشغولند.»
همانطور كه طواف فرشتگان در عرش خدا نشانه عشق آنان به خداست، بنده نیز باید همانند ملائك به مقام تسلیم و رضا برسد و كعبه را طواف كند.
طواف یكی از بهترین حالات بنده در مقام تعظیم و تكریم خدا است.
انسان میتواند در مطاف معرفتهای بسیاری بیاموزد؛ زیرا كه در دایره توحید، معرفت هسته مركزی است و آنكس كه به دور معرفت میچرخد نور خدا در دلش جلوهگر میشود.
7 ـ صفا و مروه
إِنَالصَّفَـاوَالْمَـرْوَةَ مِـنْ شَعَـائِرِ اللّهِ.14
«صفا و مروه از شعائر الهی است.»
به فرموده امام سجاد علیهالسلام اسرار بسیاری در سعی میان صفا و مروه وجود دارد. انسان در مسعی میآموزد كه باید از گناه به سوی خدا فرار كند و سعی كند كه با سرعت به طرف خدا برود.
حاجی در هنگام سعی بین صفا و مروه در حالت تردید بین خوف و رجا است.
هروله و دویدن بین صفا و مروه، از گناه به سوی اطاعت و از غیر به حق دویدن است. معنای تردد بین دو كوه صفا و مروه؛ یعنی خدایا! من بین خوف و رجاء به سر میبرم، نه خوف محض دارم و نه رجاء محض. نه آنچنان است كه فقط بترسم و هیچ امید نداشته باشم و نه آنچنان است كه همه امید باشد و هیچ ترس نباشد.15
معنای خوف آن است كه نسبت به كارهایی كه در این دنیا انجام میدهیم، همیشه خائف باشیم و گرنه حسّ غرور در وجود ما جوانه میزند و درخت كبر و نخوت ریشه میگیرد. و معنای رجاء و امید این است كه به لطف حف امیدوار باشیم كه این امیدواری مایه نشاط او و راهنما به سوی تكامل باشد.
ایناست كهامام خمینی قدسسره میفرمایند:
«و در سعی بین صفا و مروه با صدق و صفا سعی در یافتن محبوب كنید كه با یافتن او، همه بافتهای دنیوی گسسته شود و همه شكها و تردیدها فرو ریزد و همه خوف و رجاهای حیوانی زایل شود...»16
8ـ اسرار عرفات
حاجی از مكّه هجرت میكند و به عرفات، بیابان عرفان میرسد؛ بیابانی كه محلّ شناخت است، شناخت حق و دریافت نور.
جایی كه كسی دیگری را جز به مسلمانی نمیشناسد. حاكم و زیردست و وزیر و رعیت امتیازی بر یكدیگر ندارند. در عرفات آنچه با عنوان یك اصل پذیرفتنی است بینشان بودن از تمام نشانهاست.
حاجی در عرفات بدنبال گمشدهای میگردد كه از دیدها و نظرها پنهان است.
چشمهای ناسوتی است كه پرده ناسوت را كناری میزند و حجاب را برطرف میكند تا به نور جمال بقیةاللّه(عج) روشن شود.
قلبهای رقیق و عاطفهمند است كه در عرفات و در محضر حق حضور مییابد و اشگ میبارد و سرانجام ثمر میگیرد.
عرفات آیتی از آیات الهی است. نشانهای از رحمت حق است. در عرفات میزبان قائم آل محمد است.
امام خمینی قدسسره میفرماید:
«با حال شعور و عرفان به مشعرالحرام و عرفات بروید و در هر موقف، به اطمینان قلب بر وعدههای حق و حكومت مستضعفان از چنگال استكبار جهانی باشید و راههای نجات را از حق در آن مواقف كریمه طلب كنید.»17
در جای دیگر میگوید:
«با حال شعور و عرفان به مواقف ثلاث (عرفات و مشعر و منا) بروید»
عرفات و مشعر و منا كامل كننده حجّ است آدمی در این مكانها، بادیدن دریایی موّاج از انسانها به یاد صحرای محشر میافتد كه همه انسانها برای حسابرسی اعمال در آنجا گرد میآیند. این دریای موّاج انسانی از چه روی بدینجا آمدهاند. آیا اینان برای طلب دنیا در اینجا جمع گردیدهاند؟! آیا در اینجا جز از نشاط روح و معنای تعالی و جستجوی حق طلبانه چیزی هم از دنیا و تجمّلات آن وجود دارد؟!
امیر مؤمنان حضرت علی علیهالسلام علت حضور زائر در عرفات اینگونه میفرماید: «میدانید وقتی زائر و انسان حجگزار احرام بست چرا باید به عرفات رود و بعد بیاید كعبه را طواف كند؟ برای آنكه عرفات خارج از مرز حرم است و اگر كسی میهمان خداست ابتدا باید به بیرون دروازه رود و آن قدر دعا و ناله كند تا لایق ورود به حرم شود.»18
حاجی در سرزمین عرفات از جبلالرحمه، كوه رحمت بالا میرود تا دعای عرفه را آنجا بخواند، دعایی كه سرتاسرش عرفان و معناست، در قسمت چپ آن كوه بود كه سید شهیدان حسینبن علی علیهماالسلام رو به كعبه آن دعای معروف را قرائت كرد.
9ـ بیتوته در مشعر
امام خمینی فرمودند با حال شعور و عرفان به مشعرالحرام و عرفات روید.
فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ...19
ثُمَّ أَفِیضُوامِنْ حَیْثُ أَفَاضَالنَّاسُ20
مشعرالحرام محدوده حرم است، اینجا محدوده حرم امن و ورودی حرم الهی است. اینجا محلی است كه باید شب را در آن بتوته كرد.
در این مكان است كه باید به جمعآوری سنگ ریزه و به تعبیر تهیّه سلاح پرداخت و به جنگ شیطان رفت.
10ـ فلسفه اعمال منا
منی بر وزن رضا یعنی امید و آرزو
از عرفات و مشعر كه میگذری به منا سرزمین عشق و آرزوها قدم میگذاری. پس آرزویت را از خدا بخواه، اما آنچه بر تو حلال نیست و استحقاق آن را نداری، آرزو نكن و به فرموده امام صادق علیهالسلام «لا تمنّ مالا یحلّ لك ولا تستحقّه».21 سزاوار نیست كه زائر خدا در چنین مكانی، به دنبال حوائج دنیوی باشد بلكه باید به قصد قربت خواستههای مشروع و معنوی و مادی خویش را طرح نماید.
امام صادق علیهالسلام در علّت نامگذاری این سرزمین به «منا» فرمودند: هنگامی كه جبرئیل در این محلّ به حضرت ابراهیم علیهالسلام گفت: «تمنّ ابراهیم»؛ یعنی ابراهیم! آرزوی خود را بیان كن، این مكان «منا» نام گرفت. و آرزو در منا به معنای آرزوی دنیوی نیست بلكه آرزویی است همراه با اصرار و عاطفه ورزی.
انسانها با آروزهایی كه دارند، زندگی میكنند و اصولاً بندگی بسیاری از انسانها در گرو آرزوهایی است كه در دل و نهان خود دارند و چه آرزویی بهتر كه در سرزمین آرزو انسان از خدا آرزوی خیر و عاقبت نیكو كند.
وقوف در منا برای حاجی به سبب اعمالی كه دارد از دیگر مواقف طولانیتر است پس رمز و راز منا نیز از دیگر مكانهای بیرون از مكّه میتواند بیشتر باشد.
امام خمینی قدسسره در باره سرّ رفتن به منا میفرماید:
«پس به منا بروید و آرزوهای حقّ را در آنجا دریابید كه آن قربانی نمودن محبوبترین چیز خویش در راه محبوب مطلق است و بدانید تا از این محبوبها كه بالاترینش حبّ نفس است و حبّ دنیا تابع آن است نگذرید، به محبوب مطلق نرسید و در این حال است كه شیطان را رجم كنید و شیطان از شما بگریزد و رجم شیطان را در موارد مختلف با دستورهای الهی تكرار كنید كه شیطان و شیطان زادگان همه گریزان شوند.»22
رمی جمرات در منا از مهمترین اركان اعمال ایام تشریق است و در روایات آمده است كه ابلیس برای بار اول در جمره عقبه خود را بر حضرت ابراهیم علیهالسلام نمایاند و آن حضرت با سنگریزههایی او را از خود دور ساخت و ابلیس دیگر بار در جمره وسطی و اولی راه را بر او بست و ابراهیم علیهالسلام بار دیگر او را با پرتاب سنگ گریزان كرد. و ابلیس به هنگام فرار به سرعت گریخت. و جمره و اجمار به معنای شتاب كردن و گریختن است؛ زیرا كه شیطان در این مكان از برابر ابراهیم گریخت و اینك تو با رمی جمره و انداختن سنگ بر شیطان ظاهر، شیطان درون را نیز سركوب كن تا از شیطان پیروی نكند.
از دیگر وظایف زائر در منا ذبح قربانی است؛ در همان مكانی كه ابراهیم اسماعیل خویش را به قربانگاه برد تا به فرمان ایزدی امتحان سختی را پس دهد؛ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَی قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللّهُ مِنْ الصَّابِرِینَ23
«ابراهیم به اسماعیل میگوید: خداوند مرا در خواب مأمور كرد كه تو را ذبح كنم! آیا حاضری؟ اسماعیل رو به پدر كرد و گفت: آنچه به تو امر شده انجام ده، به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت.»
آیا امتحانی بالاتر و سختتر از این وجود دارد كه پدری سر فرزند خود را از تن جدا كند؟! البته خداوند رحیمتر از آن است كه چنین مقدّری را برای ابراهیم فراهم كند.
امام صادق علیهالسلام فرمود: «إذْبَح حَنْجرة الْهَوی وَ الطَّمَع عِنْدَ الذَّبِیحَة».24
«با قربانی كردن، حلقوم هوا و طمع را ذبح كن و از خود دور گردان.»
امام علیهالسلام در بیان روشنشان، بزرگترین شیطانها را شیطان درون و هوای نفس میدانند. انسان همراه با وظیفه قربانی به ظاهر گوسفند در راه خدا، باید نفس خود را بكشد و هوای خویش را سرببرد تا چشمش به دنیا و جمال آن نیفتد، پس تمام اعمال حج، جلوه معنوی و ملكوتی مخصوص به خود را همراه دارد. قربانی در ظاهر، قربانیِ باطن میطلبد. اگر زائری در منا سرخود را میتراشد و به زیباییاش لطمه میزند. در اصل، غرور و تكبرش را منكوب میكند.
مویِ سر، جمال و زیبایی انسان است و همانطور كه میدانید، در احكام فقهی آمده است كه اگر شخصی موی سر كسی را به زور و اجبار بتراشد، به زیبایی و جمال او لطمه زده و غرورش را شكسته است و باید دیه بدهد، ولی حاجی به هنگامی كه از قربانگاه منا برمیگردد، باید سر به زیر تیغ بگذارد و زیبایی ظاهری خود را در راه خدا فدا كند.
اذن ورود به حرم
پس از انجام اعمال مواقف سهگانه، زائر از پروردگار خویش اذن ورود به حرم و بازگشت به مكّه را میطلبد تا برای انجام اعمال حجّ تمتع آماده شود.
پاورقیها:
17 ـ صحیفه نور، ج19، ص197
16 ـ صحیفه نور، ج20، ص18
10 ـ صحیفه نور، ج20، ص18
11 ـ همان.
1 ـ آل عمران : 97
14 ـ بقره: 158
12 ـ صحیفه نور، ج9، ص224
19 ـ بقره: 197
15 ـ عرفان حج، جوادی آملی، ص70
13 ـ زمر: 72
18 ـ اصول كافی، ج4، ص244؛ وسایل الشیعه، چاپ جدید، ج11، ص225
23 ـ صافات: 102
2 ـ بقره : 126
21 ـ عرفان حج، جوادی آملی، ص86.
20 ـ بقره: 198
22 ـ مصباح الشریعه، ج2، ص435
24 ـ نشریه زائر، ویژه ایام حجّ، شماره 17، سال 1377.
3 ـ آل عمران : 97
4 ـ عرفان حجّ ، ص48
5 ـ صحیفه نور، ج19، ص197
6 ـ صحیفه نور، ج19، ص42
7 ـ صحیفه نور، ج19، ص42
8 ـ صحیفه نور، ج20، ص145
9 ـ حج : 29
منبع: بنیاد اندیشه اسلامی
نظرات :