زیارت قبر مطهر پیامبر گرامی اسلام (ص)

پرسش: زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) چگونه است؟
پاسخ: جای بسی تأسف و خجالت است که زیارت قبور مردم عادی مستحب باشد، اما زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) مستحب نباشد. هیچ کس بهجز ابن تیمیه منکر استحباب زیارت قبر مطهر پیامبر گرامی اسلام (ص) نیست؛ حتی امروزه نیز خود وهابیها زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) را مستحب میدانند. «بن باز» (1330-1420 هـ . ق) ـ مفتی اسبق عربستان ـ با صراحت میگوید: یکی از مستحبات، زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) است و بعد از آن، زیارت بقیع از مستحبات است.
بنابراین زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) مستحب است و جای بحث نیست. تقریباً چهل نفر از علمای اهل سنت بر استحباب قبر ایشان فتوا دادهاند، مسلماً جریان بیش از این است. بنابراین با اندکی تحقیق استحباب زیارت قبر مطهر پیامبر اکرم (ص) روشن میشود.
اگر به این روایت توجه کنید مطلب بهتر روشن میشود. «ابوالحسن ماوردی» (364-450 هـ . ق) در کتاب الأحکام السلطانیه جمله زیبایی دارد احکام سلطانیه مربوط است به احکام ولایی و کیفیت حکومت اسلامی ایشان میفرماید: کسانی که رئیس کاروان هستند و قافله دارند، باید بعد از زیارت مکه به گونهای راه را بگردانند تا به زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) نیز برسند؛ یعنی اگر احیاناً راهشان هم راه مدینه نیست، راه را کج کنند تا به زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) برسند تا زائر خانة خدا بین دو زیارت جمع کند، یکی زیارت خانة خدا، دیگری هم زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) . «ابوعبدالله حلیمیجرجانیشافعی» متوفای سال 403 هـ .ق در کتاب شفاء السقام جملة زیبایی میگوید: ما مأموریم پیامبر اکرم (ص) را تعظیم و تکریم کنیم: «فَالَّذینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».[1] باید پیغمبر (ص) را تکریم کنیم، تکریم و تعظیم حضرت در زمان حیاتش کاملاً روشن است و بعد از حیاتش، زیارت قبر آن حضرت تعظیم و تکریمش است، بنابراین زیاد احتیاج نیست که عبارت کتابهای برادران اهل سنت را در این مسأله بیاوریم، ولی فقط برای روشن شدن ذهن جوانانی که در عربستان سعودی و در مناطق دیگر زندگی میکنند و تحت تأثیر وهابیها قرار گرفتهاند، مواردی را تذکر میدهم:
در کتابی به نام الفقه علی المذاهب الأربعة چهار مذهب حنفی، شافعی، مالکی و حنبلی همگی گفتهاند که زیارت پیامبر اکرم (ص) بهترین مستحبات و مندوبات است؛ بنابراین «من افضل المندوبات» زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) است.
غزالی از پیامبر (ص) دربار? زیارت قبر مطهرشان آورده است که حضرت فرمودند: «زیارت من در حال ممات، بسان زیارت من در حال حیات است و هر کس قدرت جسمانی و مالی داشته باشد و مرا زیارت نکند، بر من جفا کرده است». این حدیث را قریب چهل نفر از دانشمندان اهل سنت نقل کردهاند.
سفر برای زیارت مرقد پیامبر (ص)
روایات مربوط به استحباب زیارت مرقد پیامبر (ص) متواتر است، ولی مسأله مهم این است که میگویند: ما نیز قبول داریم زیارت پیامبر اکرم (ص) مستحب و مندوب است؛ اما کسی حق ندارد برای زیارت سفر کند و سفر را برای زیارت تحریم میکنند؛ یعنی نمیگویند خود زیارت مشکل دارد، بلکه میگویند سفر برای زیارت درست نیست.
به بیان دیگر، اگر کسی در مدینه باشد، او میتواند زیارت کند و زیارت کردن برای او مستحب است «إذا کان متواجداً فی المدینه فله أن یزور» اگر در خود مدینه است زیارت بکند.
اما اگر در مدینه نیست، چنانچه به قصد زیارت رسول اکرم (ص) سفر کند، چنین سفری جایز نیست.
حال باید صحت و سقم این مطلب را بررسی کنیم؛ آیا میشود سفر برای چیز مستحبی حرام باشد؟! آیا این جمع بین متضادین نیست، چون از طرفی میگویید که زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) مستحب است و عملاً هم زیارت میکنید، و در این چهارده قرن فتاوای علمای اهل سنت مبنی بر جواز زیارت بوده است، اما سفر برای زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) حرام است!
اگر واقعاً زیارت مستحب است، سفر برای آن یا واجب است یا مستحب و یا مباح؛ یعنی دربار? حکم مقدمه یک کار اختلاف است. اگر «ذی المقدمه» واجب شد، مقدمه یا واجب است یا مباح و یا مستحب.
سیرة مسلمین
حال باید دید سیر? مسلمانان چه بوده است؛ زیرا سیر? مسلمانان بهترین دلیل برای پاسخ دادن به این شبهه است.
مسلمانان از همان قرن اول تا کنون همگی برای زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) سفر میکردند. این مغالطهگران هستند که میگویند مسلمانان برای زیارت مسجد النبی سفر میکردند نه برای زیارت قبر النبی.
ولی ما در جواب این مغالطهگران میگوییم که حرف شما بر خلاف سیره و بر خلاف آن چیزی است که در خارج است، در خارج هم? مسلمانان به قصد زیارت قبر رسول خدا (ص) سفر میکردند و کنار قبرش میآمدند و میایستادند تا با آن حضرت بیعت و عرض کنند: یا رسول الله! ما در راه تو هستیم و درود بفرستند و عمل کنند به این حدیث که میگوید: «فمن حج ولم یزرنی فقد جفانی».
اگر واقعاً برای زیارت مسجدالنبی سفر میکردند، پس مسجدالأقصی نیز مانند مسجدالنبی، مسجد است، چرا مردم تاکنون قصد سفر برای زیارت مسجد الأقصی نکردهاند، آیا شنیدهاید که در مراکش در الجزایر، یا در عراق و در مصر افرادی باشند که بگویند که ما میخواهیم به قصد زیارت مسجد الأقصی سفر کنیم!
شاید برای دیدن و سیاحت کردن این مراکز علمی و دینی سفر کنند، اما اینکه برای زیارت مسجد الأقصی سفر کنند تاکنون از کسی شنیده نشده و یا در کتابی نیامده است. بنابراین معلوم میشود که مسلمانان در مدینه، برای زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) میآمدند نه به قصد زیارت مسجدالنبی؛ چون اگر قصدشان زیارت مسجدالنبی بود، نظیر مسجدالنبی، مسجدالأقصی است، برای سه مسجد سفر جایز است که عبارتند از: مسجدالحرام، مسجدالنبی و مسجدالأقصی.
عمل سلف صالح
حال باید دید که «سلف صالح» چه میکردند، از دید وهابیها آنها الگوی رفتاری در دین هستند، از این رو لازم است ببینیم که آیا آنان برای زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) سفر میکردند یا نه؟
اولین سلف صالح، « بلال» مؤذن پیغمبر?
اولین سلف صالح، مؤذن پیامبر اکرم (ص) است. وی بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) به دلیل برخی مسائل سیاسی مدینه را ترک کرد؛ زیرا از او چیزی خواستند که او حاضر به انجام آن نبود، بنابراین به بهانه مرزبانی از مدینه خارج شد.
بلال در شام در مرز بین اسلام و مسیحیت سکنی گزید. شب در عالم رؤیا پیامبر اکرم (ص) را دید که حضرت به او فرمود: «بلال! رابطة خود را با ما قطع کردی و دیگر سراغ ما نمیآیی»، وقتی از خواب بیدار شد، شروع به گریه کردن کرد و از این خواب فهمید که پیامبر اکرم (ص) گلهمند است که چرا به زیارت قبر او نمیرود، لذا رهسپار مدینه شد، در اوایل شب به مدینه رسید و وارد مسجد شد. حسن و حسین8 که هر دو در آن زمان نوجوان و کوچک بودند او را دیدند و هنگامی که چشمشان بر مؤذن جدّشان افتاد، گریه کردند، بلال نیز گریه کرد. عرض کردند بلال ما از تو خواهشی داریم، امشب بالای بام مسجد برو، و موقع «فجر» اذان بگو، ایشان طبق خواهش حسنین موقع فجر، بالای بام مسجد رفت و شروع کرد به اذان گفتن، هنگامی که گفت: «الله اکبر» مدینه لرزید، هنگامی که نام پیامبر اکرم (ص) را برد، زن و مرد همه بیرون آمدند، تا یادگار پیغمبر (ص) را ببینند، بلال یکی از سلفهای صالح بود که از راه دور به قصد زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) به مدینه آمد.
عمر بن عبد العزیز و زیارت قبر پیغمبر (ص)
عمربن عبد العزیز که در حقیقت در میان خلفای اموی تا حدی انسان عادل و خوبی بود، افرادی را اجیر میکرد که از طرف او به مدینه بروند و قبر پیامبر اکرم (ص) را زیارت کنند، عمر بن عبدالعزیز در طول حیات خود مکرر این کار را انجام میداد.
هنگامی که مسجد الاقصی فتح شد، عمر بن الخطاب در آنجا حاضر بود، کعب الاحبار را همراه خود برای زیارت قبر پیغمبر (ص) آورد، و دستور داد همه با هم برای زیارت قبر پیغمبر اکرم (ص)به مدینه برویم. بنابراین ما نمیتوانیم دربارة جواز سفر برای زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) کوچکترین شکی کنیم. جای شگفتی است که وهابیت این همه سیره مسلمین را در طی چهارده قرن نادیده میگیرد، آنهم به خاطر فتوای «احمد ابن تیمیه» که میگوید: «زیارت مستحب، اما سفر برای زیارت حرام است».
چهارده قرن است که مسلمانان، چه قبل از حج و چه بعد از حج، به زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) مشرف میشوند و این سیره مستمر در چهارده قرن، بهترین دلیل بر استحباب این مطلب است؛ حتی کاروانهایی که از مغرب یا از نقاط دیگر میآیند گاهی راه دور را انتخاب میکنند، تا به زیارت قبر پیامبراکرم (ص) مشرف شوند.
زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) سبب اکمال حج
مرحوم «صدوق» حدیثی را از امیر مؤمنان دربارة زیارت قبر پیغمبر (ص) نقل میکند که واقعاً اتقان حدیث بهترین جواب بر صدور این حدیث از مولای متقیان است، امیرمؤمنان علی (ع)میفرماید: «أَتِمُّوا بِرسول الله (ص) حَجَّكُمْ إِذَا خَرَجْتُمْ إِلَى بَیْتِ اللَّه» هر موقع به زیارت خانة خدا رفتید، این عمل را با زیارت قبر پیغمبر (ص) تکمیل کنید. در حقیقت حج تمام است، اما ثواب کاملتر بستگی دارد به اینکه قبر پیامبر اکرم (ص) نیز زیارت شود.
گاهی افراد ناآگاه فکر میکنند که اگر مثلاً کسی قبر رسول خدا (ص) را زیارت نکرد، حجش ناقص است و غیر مقبول، و یا صحیح نیست. این گونه نیست؛ یعنی حجش صحیح است، امّا حج اکمل که در حقیقت ثواب بیشتر و در پیشگاه الهی مقام برتر داشته باشد، حجی است که در کنار زیارت بیت الله، قبر مطهر پیامبر (ص) را هم زیارت کند، میفرماید: «أَتِمُّوا بِرسول الله (ص) حَجَّكُمْ إِذَا خَرَجْتُمْ إِلَى بَیْتِ اللَّهِ فَإِنَّ تَرْكَهُ جَفَاءٌ وَ بِذَلِكَ أُمِرْتُمْ وَ بِالْقُبُورِ الَّتِی أَلْزَمَكُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَقَّهَا وَ زِیَارَتَهَا».[2]
اینکه انسان به زیارت خان? خدا برود، امّا به زیارت رسول الله (ص) نرود، نوعی جفا به آن حضرت است. بنابراین مأموریم که علاوه بر زیارت خانة خدا، به زیارت آن حضرت نیز برویم. نه تنها به زیارت رسول اکرم (ص) مأموریم، بلکه قبور دیگری هم هستند که بر مسلمانان لازم است آنها را نیز زیارت کنند. در آینده، مفصل دربار? آنها سخن خواهیم گفت؛ یعنی قبوری که بر مسلمانان لازم است آنها را زیارت کنند، آن هم لزوم استحبابی مؤکّد.
دیدگاه ابن تیمیه دربارة سفر برای زیارت قبر پیامبر (ص)
همانگونه که قبلاً بیان شد، هم? مسلمانان سفر برای زیارت قبر پیغمبر (ص) را مستحب میدانند، مگر یک نفر که سفر برای زیارت ایشان را حرام کرده است. گویا میخواهد بگوید اگر کسی در مدینه باشد، مانعی ندارد که به زیارت قبر پیامبر (ص) برود و در مسجد به پیامبر (ص) سلام کند. امّا اگر کسانی بخواهند از نقاط دیگر برای زیارت قبر پیغمبرشان سفر کنند، این جایز نیست.
اشکلات بر گفتار ابن تیمیه
صدها دلیل از سوی علمای اهل سنت بر رد فتوای ابن تیمیه نگاشته شده است؛ بهترین ادله بر رد را جناب «سبکی»، که معاصر اوست، در كتابی به نام شفاء السقام نوشته است که کتابی بسیار ارزشمند است.
دلیل ابن تیمیه بر حرمت سفر برای زیارت قبر پیامبر (ص)
احمد ابن تیمیه و به پیروی از او، محمّد بن عبدالوهاب میگویند که چون ابو هریره از پیامبر اکرم (ص) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: «لا تشدّ الرحال الّا الی ثلاثة» در تعبیر دیگر دارد که فرمود: «لا تشدّ الرّحال إلّا إلی ثلاثة مساجد، مسجدی هذا، و مسجد الحرام و مسجد الأقصی»،[3] الباب «لا تشدّ الرحال إلّا إلی ثلاثة مساجد».
بار سفر بستن جایز نیست، مگر به سه مسجد، یکی مسجد من (مسجد النّبی)، دیگری مسجدالحرام است و سومی هم مسجد الأقصی، میگویند پیغمبر گفته است که: «لا تشدّ الرحال إلاّ إلی ثلاثة مساجد»، فقط به سه مسجد انسان میتواند شدّ الرحال کند؛ یعنی غیر این سه مسجد نباید شد رحال کند، شدّ رحال به زیارت قبر پیغمبر (ص) داخل در «مستثنی منه» است.
متأسفانه در برخی خیابانهای مکه و مدینه همین حدیث را تابلو کردهاند، تا مردم به زیارت غار حرا و ثور نروند: « لا تشدّ الرحال إلّا إلی ثلاثة مساجد مسجدی هذا، و مسجد الحرام و مسجد الأقصی»، و حال آنکه اصلاً این روایت دلالت بر این مطلب ندارد، و لذا جای بسی شگفتی است که چگونه این افراد به این حدیث استدلال میکنند.
کسانی که کم و بیش با ادبیات عرب آشنا هستند، میدانند هر جمل? استثنایی برای خودش یک «مستثنی منه» دارد؛ مثلاً وقتی میگوییم: «جاء القوم» این «مستثنی منه» است، «الّا زیداً» این مستثنی است. باید دید که در حدیث منقول از ابوهریره «مستثنی منه» چیست و استثنا کدام است؟
استثنا روشن است؛ یعنی «الّا إلی ثلاثة مساجد، مسجدی هذا، و مسجد الحرام، و مسجد الأقصی»، این سه مسجد استثنا شدهاند، بنابراین باید «مستثنی منه» را ببینیم که چیست؟ مستثنی منه در اینجا مذکور نیست و به اصطلاح ادبا استثنا مفرغ است، از این رو ما باید «مستثنی منه» را در تقدیر بگیریم، در اینجا دو احتمال وجود دارد:
1. «لا تشدّ الرحال إلی مکان من الأمکنة الّا إلی ثلاثة مساجد»، یعنی به هیچ جا نباید شدّ رحال کرد و بار سفر بست، مگر به سه مسجد.
2. احتمال دوم این است که بگوییم: «مستثنی منه» مسجد است؛ یعنی «لا تشدّ الرّحال إلی مسجد من المساجد الّا إلی ثلاثة مساجد...».
بطلان احتمال اول
احتمال اولی ضرورتاً باطل است؛ یعنی اگر بگوییم به هیچ مکانی نباید بار سفر ببندیم، معنایش این است که تمام سفرهای مسلمانان برای تجارت، تحصیل، گردش و برای مسائل دیگر حرام باشد، در نتیجه مسلمانان فقط باید در خانهها، مساجد و منازل خود بنشینند و به هیچ جایی و هیچ کشوری مسافرت نکنند. آیا میشود چنین چیزی را به دین نسبت داد، در حالی که قرآن دستور میدهد: «قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کیفَ کانَ عَاقِبَةُ الْمُکذِّبِینَ».[4]
در جای دیگر میفرماید: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّـهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللَّـهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَیهِ الضَّلَالَةُ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کیفَ کانَ عَاقِبَةُ الْمُکذِّبِینَ».[5]
یعنی در زمین حرکت کنید و ببینید که در دنیا چه خبر است، بنابراین سفر برای صله ارحام مستحب است و گاهی واجب، سفر برای تحصیل علم، گاهی مستحب و گاهی واجب است، و همچنین سفر برای تجارت گاهی واجب، و گاهی مستحب است.
پس نمیتوانیم احتمال اولی را قبول کنیم و بگوییم: «لا تشد الرحال الی مکان من الأمکنة إلّا الی ثلاثة» چون معنایش این است که هیچ مسلمانی از خانه و کاشانه و از شهر خود حرکت نکند، و این غلط است. ما باید برای تحصیل علم و ... سفر کنیم؛ زیرا قرآن میفرماید: «وَمَا کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِینفِرُوا کافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِن کلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِینذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ».[6]
احتمال دوم متعین است
بنابراین باید گفت که «مستثنی منه» همان دومی است؛ «لا تشدّ الرحال إلی مسجد من المساجد الّا إلی ثلاثة مساجد» یعنی نباید ما برای زیارت هیچ مسجدی شد رحال کنیم، مگر این سه مسجد؛ زیرا شدّ رحال برای زیارت مساجد لغو است.
مثلاً کسی که در کنار مسجد جامع شهر مقدس قم است و میتواند در آنجا نماز بخواند، معنا ندارد که برای خواندن نماز در مسجد جامع شهر اراک سفر کند، چون این سفر لغو است؛ زیرا همان ثوابی که خداوند در مسجد جامع اراک به او میدهند، در مسجد جامع شهر قم هم عایدش میشود.
یا کسی که در محلهاش مسجد است و میتواند نمازش را در آنجا بخواند، معنا ندارد که برای خواندن نماز به مسجد محل? دیگری سفر کند، زیرا چنین سفری لغو است، البته حرام نیست.
امّا این سه مسجد، برای خودشان مقام عظیمی دارند، ثواب بیشتری دارند و در هیچ جای جهان نظیر آنها نیست، آن سه مسجد عبارتند از: مسجد الحرام، مسجد النّبی و مسجد الأقصی، البته مسجد کوفه هم مقام عظیمی دارد و سفر برای این چند مسجد اشکالی ندارد؛ چون مسجدی، همانند این چهار مسجد در روی کره زمین پیدا نمیشود تا به زیارتش برویم.
بنابراین، این حدیث اگر حدیث صحیحی هم باشد، فقط میگوید نباید برای زیارت مسجدی سفر کنیم، مگر برای زیارت این سه مسجد، چون آن اثری را که انسان در سایة سفر به آن مسجد به دست میآورد، در مسجد شهر، روستا و منطقة خودش نیز هست. چه ارتباطی دارد که ما بگوییم سفر مطلقاً حرام است، حتی سفر برای زیارت قبر پیغمبر (ص)، زیرا اصلاً سفر زیارتی مطرح نیست، سفر به مسجد مطرح است، فقط برای زیارت هیچ مسجدی نروید، مگر این سه مسجد و یا چهار مسجد.
به بیان دیگر، اصلاً سفر برای زیارت قبر پیغمبر (ص) نه داخل در «مستثنی منه» است و نه داخل در «مستثنی»؛ علاوه بر این، این حدیث به شیوههای دیگر نیز نقل شده که اصلاً استثنا در آن نیست، بلکه فقط میگوید که شما به این سه مسجد سفر کنید، بدون اینکه کلمه «الّا» را داشته باشد.
پس معنای این حدیث، این است که برای زیارت مسجد سفر نکنید، مگر این سه مسجد. اما سفر برای زیارت قبر پیامبر (ص)، شهدای اُحد، شهدای بدر و یا زیارت قبور ائمة اهل بیت? اصلاً در این حدیث مطرح نیست. با این وجود، آیا شایسته است عالمان مکه و مدینه که عرب اصیل هستند و باید مردم به تبادر آنان مراجعه کنند، این حدیث را در کنار غار ثور یا غار حرا و یا در جاهای دیگر بنویسند؟ در حالی که اینجا تنها مسجد مطرح است، اعم از رفتن و نرفتن، یعنی غیر مسجد اصلاً مطرح نیست نه نفیاً و نه اثباتاً.
پس از این مسئله میگذریم، هر چند خود این حدیث محل بحث است، ولی فعلاً با راوی این حدیث که «ابوهریره» است کاری نداریم. البته خوانندگان گرامی میتوانند دربار? ابوهریره و احادیث او، اعم از صحیح و غیر صحیح، به کتاب الحدیث النبوی بین الروایة و الدرایة رجوع کنند در این کتاب با کمال بیطرفی دربار? ابوهریره بحث کردهایم، روایات صحیح ایشان را آورده، روایاتی که قابل خدشه است را نیز ذکر کردهایم. معلوم نیست این حدیث از پیامبر اکرم (ص) صادر شده باشد و تازه اگر ابوهریره راستگو هم باشد، اشتباه در نقل بوده، امکان دارد حتی ابوهریره نگفته باشد، بلکه دیگرانی که بعد از او آمدهاند، به ایشان نسبت داده باشند، ولی چون این حدیث در صحاح است، بنابراین آقایان حاضر نیستند که بگویند صحیح خدشهبردار است.
علاوه بر این، این حدیث با آنچه در صحیحین آمده مخالف است که پیامبر اکرم (ص) روزهای شنبه هر هفته از مدینه شدالرحال میکرد و به مسجد قبا میرفت (که در دو فرسخی مدینه واقع شده بود و الآن چسبیده به مدینه است، ولی در آن زمان بین مدینه و بین مسجد قبا دوازده کیلومتر فاصله بود) در آنجا دو رکعت نماز میخواند و برمیگشت، اگر واقعاً سفر برای هیچ مسجدی جایز نیست، مگر این سه مسجد، پس این حدیثی که در صحیحین اهل سنت و هم در صحیحین شیعه وجود دارد چیست؟
آنان میگویند که ما این را استثنا میكنیم.
ما در جواب میگوییم اگر شما این استثنا را زدید، در حقیقت آن جمله هیمن? خودش را از دست میدهد. علاقمندانی که رسول خدا (ص) را بشناسند، به زیارت قبر او میشتابند و میدانند که اگر به زیارت قبر او نروند به آن حضرت جفا کردهاند؛ زیرا رسول گرامی اسلام (ص) کراراً فرموده است: «هرکس حج کند و مرا زیارت نکند، بر من جفا کرده است». مرحوم «علامة امینی» این حدیث را از چهل دانشمندِ اهل سنت نقل کرده است و اگر دانشمندان شیعی را اضافه کنیم، از تواتر هم بالا میزند.
بنابراین، باید مقام رسول اکرم (ص) را شناخت و در کنار قبر او با ادب نشست و با ادب سخن گفت. خوشبختانه الآن هم این آیه را در کنار ضریح پیغمبر (ص) نوشتهاند که: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِی وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کجَهْرِ بَعْضِکمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُکمْ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ».[7]
هارون الرشید در کنار قبر پیامبر (ص)
هارون الرشید در کنار ضریح و قب? پیامبر اکرم (ص) بلند صحبت میکرد، مالک ـ که فقیه آن زمان است ـ گفت: «جناب خلیفه! در کنار قبر پیغمبر بلند صحبت نکنید»، هارون الرشید گفت به چه دلیل؟
گفت: أما سمعت قول الله تبارک و تعالی: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِی وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کجَهْرِ بَعْضِکمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُکمْ وَأَنتُمْ لاتَشْعُرُونَ».
نباید در کنار قبر پیغمبر (ص) و در حضور پیامبر اکرم (ص) بلند سخن بگویید.
ممکن است بگویند این مربوط است به زمانی که پیغمبر (ص) در قید حیات بوده است، ولی اکنون آن حضرت زنده نیست، البته ما نیز قبول داریم که الآن پیغمبر حیات مادی ندارد، اما حیات برزخی دارد، کراراً میفرماید: «صلّوا علی فإنّ صلواتکم تصل إلی؛ بر من درود بفرستید که درود شما به بر من میرسد.»
در آینده در بحثی به نام حیات برزخی، خواهیم گفت که مرگ پایان زندگی انسان نیست، بلکه مرگ خروج از دهلیزی به دهلیز دیگر، یا خروج از خانهای به خان? دیگر، خروج از مقامی به مقام دیگر است، شهدا «احیاء عند الله»، آیا پیغمبر شهدا زنده نیست؟! و حال آنکه همه ما میگوییم:«السلام علیک أیها النبی و رحمة الله و برکاته».
نه تنها شهدا زندهاند، بلکه مسلمانان نیز بعد از مرگشان زندهاند؛ زیرا پیغمبر میفرماید: «السلام علیکم دار قوم المؤمنین».
بنابراین، باید به زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت آن حضرت رفت و این آثار را حفظ کرد؛ چون این آثار برای ما بهتر است، حتی هارون الرشید از مالک سؤال کرد و گفت میخواهم دعا کنم، آیا رو به قبله بایستم یا رو به قبر پیامبر اکرم (ص) ؟ مالک گفت: رو به قبر پیغمبر بایست؛ زیرا او شفیع توست و شفیع جدت آدم است. آدم به وسیلة توسل به پیغمبر (ص) نجات یافت. اینها مقامات انبیا و اولیاست. اگر آیاتی که دربار? شأن پیامبر اکرم (ص) نازل شده است را بررسی کنید به عظمت پیامبر اکرم (ص) ، بیشتر پی خواهید برد، علم پیامبر اکرم (ص) علم زیادی است: «وَعَلَّمَک مَا لَمْ تَکن تَعْلَمُ وَکانَ فَضْلُ اللَّـهِ عَلَیک عَظِیماً».[8]
خداوند علم انبیا و اولیا و بالأخص علم پیامبر (ص) را عظیم میشمارد، جایی که خدا علم انسانی را علم عظیم شمارد، «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل».
قرآن مجید میفرماید: «وَمَا کانَ اللَّـهُ لِیعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِیهِمْ وَمَا کانَ اللَّـهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یسْتَغْفِرُونَ».[9]
ای مردم! آگاه باشید تا پیامبر میانتان هست، عذاب فرود نمیآید، کانّه وجود پیامبر اکرم (ص) یک نوع سپری است میان ما و عذاب الهی «وَمَا کانَ اللَّـهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یسْتَغْفِرُونَ» دو چیز سبب رفع بلا و عذاب میشود، یکی استغفار و دیگری وجود مبارک نبی اکرم است.
بنابراین، با این عظمت و شأنی که آن حضرت دارند، نباید زیارت قبر او، و سفر برای زیارت قبر او را ترک کنیم، و نباید آن حضرت را به دست فراموشی بسپاریم.
بحث ما دربار? زیارت به پایان رسید، البته شما باید زیارت قبر امیرالمؤمنین و زیارت قبر سید الشهداء و سایر ائمه? را بر زیارت رسول اکرم عطف کنید. روایاتی که از امیر مؤمنان، امام صادق و امام باقر? نقل شده است، هم? اینها برای ما مطرح است، ولی از آنجایی که بحث ما عمومی است و برآنیم که هم? طوائف اسلامی را روشن کنیم که مکتب وهابیت، مکتبی علمی و فکری نیست؛ یعنی نه بر اساس قرآن است و نه بر اساس سنت، جامعتر بحث میکنیم والا اگر میخواستیم فقط برای شیعیان سخن بگوییم، روایاتی را که در فضیلت زیارت سیدالشهدا7 نقل شده است عرض میکردم، تا معلوم شود که چه آثار و برکاتی دارد.
بزرگداشت قبور پاکان
بحث دیگری که امروزه مطرح است، مسأل? بزرگداشت قبور پاکان است؛ البته بزرگداشت قبور، غیر از زیارت قبور است. بزرگداشت قبور پاکان، یعنی اینکه انسانهای والایی در میان مردم بودهاند و خدماتی را برای آنان عرضه داشتهاند، ولی امروز از میان آنها رفتهاند. باید قبر چنین کسانی را حفظ کنیم، به این معنا که آن را به صورت گنبدی یا به صورت خانهای و یا به شکل دیگری، درآوریم.
آیا حفظ این قبور (مانند قبر پیامبر اکرم (ص) و سایر ائمه? یا حفظ قبر انبیای دیگر) توحید است یا شرک؟ آیا این مسأله بدعت است یا سنت؟
پیشتر گفتیم که اگر آن دو مسئله را به دقت حفظ کنیم، هم? مسائل آیند? ما حل خواهد شد و ما خواهیم گفت که حفظ این قبور یکی از وظایف اسلامی ماست؛ یعنی وظیفة اسلامی ایجاب میکند که قبور گذشتگان را حفظ کنیم. حفظ قبور انبیا و اولیای الهی باعث میشود که اصالت اسلام و تاریخ اسلام حفظ شود تا کسی گمان نکند اسلام همانند بوتهای است که از دل زمین بیرون آمده است، بلکه باید به گونهای این آثار را حفظ کنیم که ببینند این اسلام ریشههای عمیقی در اعماق تاریخ اسلام و بشریت دارد و این «آثار» آثار اصالتهاست.
متأسفانه برخی از این آثار محو شده، و برخی دیگر در آستان? محوشدن است. از این رو، در بحث آینده حفظ اصالتها را مطرح خواهیم کرد.
[1]. اعراف، 157.
[2]. شیخ صدوق، خصال، ج 2، ص406؛ علامه مجلسی، بحارالأنور، ج 97، ص139.
[3] . صحیح مسلم، ج 4، ص 126.
[4]. آل عمران، 137.
[5]. نحل، 36.
[6]. توبه، 122.
[7]. حجرات، 2.
[8]. نساء، 113.
نظرات :