زیارت قبور پاکان

دوشنبه 21 مرداد 1392
زیارت قبور پاکان

اولین مسئله‌ای که جنبه ترتبی و فرعی دارند مسئلة زیارت قبور است، البته زیارت «قبور» به صورت مطلق، مورد اتفاق همة علمای اسلام است؛ یعنی حتی وهابی‌ها زیارت قبور را قبول دارند،‌ منتها وجه افتراق آنها در جای دیگر است.

به بیان دیگر، آنان در سفر کردن برای زیارت قبور مشکل دارند، اما اصل زیارت قبور، به خصوص زیارت ‌پیغمبر اکرم (ص)، مورد قبول هم? آنهاست.‌ منتها آنها سفر کردن برای زیارت را مطرح می‌کنند که ما آن را نیز بررسی خواهیم کرد.

قبوری را که انسان زیارت می‌کند، چند دسته‌اند:

1. قبور عزیزان؛

2. مقابر عمومی ‌مسلمانان جهان؛

3. قبور علما و فقیهان و عالمان؛

?. قبور شهدا و کسانی که در را ه خدا جان باخته‌اند؛

?. قبر ‌پیامبراكرم (ص) و امامان معصوم:.

در اسلام زیارت این قبور همه مجاز است و این زیارت فلسفه خود را دارد؛ یعنی بی دلیل و جهت نیستند، احکام الهی بر محور مصالح و مفاسد می‌چرخد.

زیارت قبور عزیزان

فرض کنید مادری، فرزند خود را از دست داده، یا فرزندی پدر خود را از دست داده و به قدری مورد علاقه‌اش بوده که در فراق او بی‌تابی می‌کند و اشک می‌ریزد، حال یک چنین مادری برای تسکین آلام و ناراحتی خود، می‌خواهد هر هفته سر قبر فرزندش برود و فاتحه ‌بخواند و اشک بریزد، تا مقداری از ناراحتی و اندوهش کاسته شود اگر در آن هنگام کوچک‌ترین کلماتی که بر خلاف رضای خدا باشد نگوید، این اشکالی ندارد، بلکه مسئله­ای فطری است؛ یعنی در تمام جهان عزیزانی که فوت می‌کنند، مادران، پدران یا فرزندان هر چند وقتی، سر قبرشان می‌روند، گل می‌گذارند و فاتحه می‌خوانند و یا رسوم خود را انجام می‌دهند.

با منع کردن بشر از این عمل، در واقع با فطرت ایشان مبارزه کرده‌ایم و این برخلاف قرآن است؛ زیرا به گفتة قرآن، آیین اسلام، آیین فطرت است؛ یعنی خواسته‌های درونی در قالب قرآن و در قالب احادیث ائم? اهل بیت? و یا ‌رسول گرامی (ص)آمده، بنابراین ما نمی‌توانیم با درخواست فطرت مبارزه کنیم.

«فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّـهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لاتَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّـهِ ذلِک الدِّینُ الْقَیمُ وَ لَـکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لایعْلَمُونَ».[1]

خواسته مادر یا پدر این است که هر چند گاهی برای رفع دلتنگی، سر قبر عزیزش برود و قبر عزیزش را در بغل بگیرد؛ ‌یعنی حال که عزیزش از دست رفته، حداقل اثرش را ببیند،‌ تا کمی‌ آرام شود، پس مستحب است مصبیت­زدگان اجازه گریه یابند و اشک بریزند تا لااقل کمی ‌از دردهایشان کاسته شود.

زیارت قبور مسلمانان

یکی از زیارت‌ها، زیارت قبور مسلمین است، و ‌پیامبراكرم (ص) ما را به این امر دعوت کرده و فرموده است: «زروا القبور فإن لکم فیها عبرة؛ به زیارت قبور بروید ‌که در آن برای شما عبرت است» از جمله آثار زیارت پی‌بردن به بی­وفایی دنیاست که باعث می‌شود آدمی به تعلقات دنیایی که پایان آن مرگ است، دل نبندد. در شعری زیبا از صادق سرمد (متوفی 1286 هـ ‍.ش (به عبرت­انگیز بودن زیارت قبور اشاره شده است:

 

 

به مصر رفتم و آثار باستان دیدم
بسی چنین و چنان خوانده بودم از تاریخ
تو کاخ دیدی و من خفتگان در دل خاک
تو تخت­دیدی ومن­بخت واژگون ازتخت عکس دیدی ومن گردش جهان برعکس
شدم به موزة مصر و ز عهد عاد و ثمود
تو چشم دیدی و من چشم حریصان باز
تو تاج دیدی و من تخت رفته بر تاراج
تو سکه دیدی و من در رواج سکه سکوت
تو آزمندی فرعون و من نیاز حکیم
ز جمع اینهمه آثار بی بدل به مثل
یکی نشانة قدرت،یکی نشانة حرص

 

به گوش آنچه شنیدم ز داستان،دیدم
بسی هِرم ز زمین، سر بر آسمان دیدم
تو نقش قدرت و،من نعش ناتوان دیدم
تو صَخره دیدی و، من سُخرة زمان دیدم
تو شکل ظاهر،و من صورت نهان دیدم
هزار وصله ز فرعون باستان دیدم
هنوز در طمع عیش جاودان دیدم
تو عاج دیدی و،من مشت استخوان دید
تو حلقه،من به نگین نام بی نشان دیدم
تو گنج خسرو و، من رنج دهقان دیدم
دو چیز از بد و خوب،توأمان دیدم
که بازمانده ز میراث خسروان دیدم

 

 

در حدیثی دیگر از رسول ‌گرامی ‌اسلام (ص) نقل شده که می‌فرماید: «اسْتَأْذَنْتُ فِی زِیَارَةِ قَبْرِ أُمِّی فَأُذِنَ لِی فَزُورُوا الْقُبُورَ تُذَكِّرْكُمُ الْمَوْت».[2]

از آثار دیگر زیارت قبور، این است که انسان به آخرت توجه پیدا می‌کند و متذکر می‌شود که به دنبال این جهان، جهان دیگری هم هست. انسان وقتی در وادی خاموشان می‌رود، صدایی در کار نیست، اما شاهان و ملوکان، بزرگان، عالمان و شاعران، همه در زیر خاک هستند، انسان می‌فهمد غیر از این جهان، جهان دیگری هست.

زیارت قبور عالمان

مرحل? سوم، زیارت قبور عالمان است، از جمله شیخ مفید و سید مرتضی، سید رضی، علامه حلّی، مرحوم آیت الله العظمی‌ بروجردی و... این عالمان را که زیارت می‌کنیم، زیارت ما علاوه بر آثاری که پیش‌تر گفته شد، نوعی تقدیر از علم و عالِم است. این عمل سبب می‌شود که نسل آینده سراغ علم بروند، چون با خود می‌گویند علم و عالم تا این اندازه محترم است که قافله­ها به زیارت قبور عالمان می‌روند، فاتحه می‌خوانند و از آنها تقدیر می‌کنند.

زیارت قبور شهدا

چهارم زیارت قبور شهداست، شهدایی که از جان خود گذشته‌اند تا دین زنده باشد و ایمان و اسلام برپا بماند،‌ رفتن به زیارت قبور شهدا، مانند حمزه سیدالشهدا، به این معناست که از آنان درس بگیریم؛‌ یعنی از شهید تقدیر و نسل حاضر را به خدمات آنها آشنا کنیم، شما اگر به زیارت آنان نروید، در گذر زمان قبر‌های آنها از بین می‌رود و ناشناخته می‌مانند و در حقیقت هیچ چیزی باقی نمی‌ماند.

حضرت فاطمه زهرا? بعد از رحلت ‌پیامبراكرم (ص) هر هفته به اُحد در کنار قبر عمویش ـ حضرت حمزه ـ می‌رفت، دو رکعت نماز می‌خواند، زیارت می‌کرد و سپس برمی‌گشت؛ در عین حالی‌که در کنارش قبر پدر بزرگوارش ‌پیامبراكرم (ص) بود. این مسأله را علمای شیعه و سنی نقل کرده‌اند، بنابراین زیارت قبر شهدا برای ما خیلی مهم است و به این علت است كه هنگام رسیدن‌ به شهدای اُحد، سلام و دعا می‌کنیم. در حقیقت شهید و شهادت‌پرور هستیم،‌ شهادت چیزی جز حفظ مملکت از تجاوز دشمنان نیست.

زیارت قبور ‌پیامبراكرم (ص) و امامان (ع)

مرحله پنجم، زیارت قبر ‌پیامبراكرم (ص) و امامان: است، همان‌طوری که در زمان عمره و حج در مقابل حجرالأسود می‌ایستید و دعا می‌خوانید، در حالی که حجر است و‌ نمی‌شنود، (اما از نظر من در باطن می‌شنود) ‌مستحب است زائر خانة خدا، هنگامی‌ که دست خود را بر روی حجر‌الأسود می‌مالد بگوید: «أَمَانَتِی أَدَّیْتُهَا وَ مِیثَاقِی تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِی بِالْمُوَافَاةِ».[3]

«ای حجر! آگاه باش، آنچه بر گردنم بود، ادا کردم، آگاه باش که من با ابراهیم ـ خلیل الرحمان ـ پیمان می‌بندم». ابراهیم نیست،‌ اما اثرش هست، بستن پیمان با این سنگ، ‌بستن پیمان با ابراهیم است. پیمان می‌بندم که همان راه ابراهیم را بروم.

هستند کسانی که می‌گویند: «إنّ الحجر لاینفع و لایضر» ولی ما زیارت می‌کنیم، چون پیغمبر زیارت کرده است. ‌این حرف هم درست و هم نادرست است. البته «حجر بما هو حجر لا ینفع و لا یضرّ» است، اما این سنگ استثناست؛ درحقیقت نمایندة ابراهیم7 است. من می‌خواهم با ـ قهرمان توحید ـ پیمان ببندم که موحّد باشم و مشرک نباشم و از آنجا که دستم به خود ابراهیم نمی‌رسد، با اثر او که این سنگ است پیمان می‌بندم و لذا می‌‌گویم:‌ « أمانتی أدّیتها» اگر ما در کنار قبر ‌پیامبراكرم (ص) یا کنار قبر امامان8 می‌رویم، این خود نوعی بستن پیمان با آن حضرات است؛ یعنی یا رسول الله! اگر ما در حدیبیه نبودیم تا زیر آن شجره با شما پیمان ببندیم. «لَقَدْ رَضِی اللَّـهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یبَایعُونَک تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّکینَةَ عَلَیهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِیبًا».[4]

خانم‌ها و زنان بگویند، ما در مکه نبودیم تا با شما پیمان ببندیم؛ یعنی دست در آن آبی بگذاریم که شما قبلاً در آن دست خود را فرو بردید، چون ما آن زمان نبودیم، الآن آمده‌ایم در کنار مزارت، علاوه بر فرستادن درود و صلوات بر شما، پیمان می‌بندیم که راه شما را ادامه بدهیم.

اهمیت محافظت از قبور انبیا و ائمه

اگر قبور انبیا و اولیا حفظ نشود، بعد از مدتی، دیگر اسلام افسانه می‌شود؛ حتی شاید آن انسان­ها با خود بگویند از کجا معلوم که پیغمبر خدایی (ص) بوده یا حمزه سید الشهدایی بوده است، شاید همة اینها مانند داستان و افسانه است. ‌پیغمبر (ص) کم­کم فراموش می‌شود! لذا بر ماست که این آثار را حفظ کنیم و بگوییم اینجا قبر ‌پیامبراكرم (ص) است، جای فرود آمدن وحی است؛ اینجا مولد آن حضرت است؛ اینجا جای خانه‌های اجداد ایشان است؛ اینجا قبور اصحاب اوست؛ اینجا خندق است؛ در این مساجد رزمندگان اسلام نماز خواندند. ما باید هم? این آثار را حفظ کنیم، تا آثار توحید به دست فراموشی سپرده نشود. کجای اینها شرک است؟!

امروزه مسیحیان جهان، درباره حضرت مسیح (ع) مردد هستند؛ زیرا از حضرت مسیح (ع) اثر ملموسی نیست، نه قبری و نه کتاب مسلمی‌ از ایشان وجود دارد. از بیست و پنج انجیل موجود ‌چهار انجیل، رسمی‌ است که آن هم تمامش زندگی­نامه است. قبر یارانش هم معلوم نیست؛ زیرا هم? آثار آنها از بین رفته است.

بعد از وفات ‌پیامبراكرم (ص) تمام صحابه قبر رسول خدا (ص) را زیارت می‌کردند. مورخان می‌نویسند که یک هفته از وفات ‌پیامبراكرم (ص) نگذشته بود، دیدند یک اعرابی آمد و در مقابل قبر ‌پیامبراكرم (ص) ایستاد و این آیة مبارکه را خواند: «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِیطَاعَ بِإِذْنِ اللَّـهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوک فَاسْتَغْفَرُوا اللَّـهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّـهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا».[5]

آنگاه خودش را روی قبر ‌پیامبراكرم (ص) افکند و این گونه سرود:

 

یا خیر من دفنت فی الترب أعظمـه
نفسی الفـداء لقبـر أنـت ساكنـه
أنت الحبیب الذی ترجـى شفاعتـه
لولاك ما خلقـت شمـس ولا قمـر
فكن شفیعا متى ما ثرت من جدثـی
صلى علیك إله العرش مـا طلعـت
وصاحبـاك فـلا ننساهمـا أبــدا
یا سیدی یا رسـول الله خـذ بیـدی
أستغفر الله مما قـد جنیـت علـى
إن لم تكن لی شفیعا فی المعاد فمـن
مـولای دعـوة محتـاج لنصرتكـم
إنـی أعـوذ بكـم دنیـا وآخــرة
تبلی عظامی وفیهـا مـن مودتكـم
مـا مـر ذكركـم إلا وألزمـنـی
علیكـم صلـوات الله مـا سكـرت

 

فطاب من طیبهـن القـاع والأكـم
فیه العفاف وفیـه الجـود والكـرم
عند الصراط إذا مـا زلـت القـدم
ولا سمـاء ولا لــوح ولا قـلـم
فإننی ضیفكـم والضیـف محتـرم
شمس وحن إلیـك الضـال والسلـم
منا السلام علیهم مـا جـرى القلـم
فقد تحملــت عبئـا فیـه لـم أقـم
نفسی ویا خجلی منـه ویـا ندمـی
یجیر لـی مـن عـذاب الله والنقـم
یشكـو إلیكـم أذى الأیــام والأزم
مما یسوء وما یفضـی إلـى التهـم
هوى مقیم وشـوق غیـر منصـرم
نثر الدموع ونظم المـدح فـی كلـم
أرواح أهل التقى فی راح ذكرهم

 

ثم انصرف فحملتنی عینای فرأیت النبی صلى الله علیه وسلم فی النوم فقال یا عتبى الحق الاعرابی فبشره بان الله تعالى قد غفر له.[6]

سپس به جایگاه اولیه در مقابل صورت ‌رسول خدا (ص)بازگشته و به وی در حق خودش توسل کرد و از وی در نزد خدا طلب شفاعت کرد.

عتبی نقل کرده است که: «نزد قبر ‌رسول خدا (ص)بودم که بیابانگردی آمد وگفت سلام بر تو ای رسول خدا. از خداوند شنیدم (کلام خدا در قرآن) اگر کسانی که به خودشان ظلم کردند نزد تو آیند و از خداوند طلب بخشایش کنند و ‌رسول خدا (ص)هم برای ایشان طلب بخشایش کند؛ به تحقیق خداوند را توبه پذیر و بخشنده خواهند یافت. ومن به نزد تو آمدم و از گناه خود طلب بخشش کرده و تو را شفیع نزد پروردگارم قرار می‌دهم». سپس این شعر را خواند:

ای بهترین کسی که در بهترین جایگاه دفن شده است که از بوی خوش آنجا، همه جا خوشبو شده است.

جانم فدای قبری که تو ساکن آن هستی، که در آن اسوه کامل در عفت وجود وکرم مدفون است

سپس بازگشت. پس چشمانم سنگین شد و در خواب رسول ‌گرامی ‌اسلام (ص) را دیدم، ایشان فرمودند: «ای عتبی! به سراغ اعرابی برو و به او بشارت بده که خداوند گناهان او را آمرزید».

همة اینها نشان می­دهد که فطرت انسانی ایجاب می‌کند برای حفظ موقعیت ‌پیامبراكرم (ص) به زیارت قبر مطهرش شتافت.

علاوه بر این، در روایاتی از ‌پیامبراكرم (ص) و ائمه اهل بیت: سفارش شده است که آنان را زیارت کنیم و حافظ و نگهبان قبورشان باشیم، کسانی که لقب «قبوری» به ما می‌دهند، مرتکب شماتت و عمل حرام شده‌اند، این در حقیقت داخل است در آن مسأله­ا‌ی که قرآن می‌فرماید: «ولاتنابزوا بالالقاب بئس الاسم الفسوق بعد الایمان».[7]

ما تکریم‌کنندگان انبیا و اولیا، خصوصاً ‌پیامبراكرم (ص) و ائمه اطهار: هستیم، چه در زمان حیات‌شان و چه بعد از حیات‌شان؛ اگر هم لقبی به ما می‌دهند، باید لقب‌تکریم‌کنندگان و مکرّمین ‌پیامبراكرم (ص) و ائمه معصومین: را بدهند.

امام رضا? فرمودند: «إِنَّ لِكُلِّ إِمَامٍ عَهْداً فِی عُنُقِ أَوْلِیَائِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ إِنَّ مِنْ تَمَامِ الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ وَ حُسْنِ الْأَدَاءِ زِیَارَةُ قُبُورِهِمْ فَمَنْ زَارَهُمْ رَغْبَةً فِی زِیَارَتِهِمْ وَ تَصْدِیقاً بِمَا رَغِبُوا فِیهِ كَانَ أَئِمَّتُهُمْ شُفَعَاءَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».[8]

برای هر امامی،‌ عهد و پیمانی بر گردن دوستان و پیروان اوست و از نشانه‌های وفای کامل به این عهد و پیمان، زیارت قبور امامان است پس هرکس که با اشتیاق به زیارتشان برود و زیارتش از روی صدق باشد، پیشوایان آنان، شفاعت‌کنندگانشان در روز قیامت خواهند بود.

در اردن قبور انبیا همگی برپاست،‌ که غالباً انبیای بنی‌اسرائیل هستند،‌ ما همان‌گونه که ‌رسول خدا (ص)را تکریم می‌کنیم، سایر پیغمبران را نیز تکریم می‌کنیم؛‌ زیرا حفظ ‌اصالت‌ها دین را هم محفوظ نگه می‌دارد.

همانطور که پیش‌تر گفته شد، بدعت چیزی است که در دین ریشه نداشته باشد، و حال آنکه، مسلمانان چهارده قرن است که این قبور را حفظ کرده‌‌اند؛ آیا «اجماع» یکی از ادلّه نیست؟! وهابیت معتقد است که اگر یک مسأله دلیل ظنی داشته باشد، اما علمای یک قرن، آن مسئله را بپذیرند، درجه این حکم از ظن بودن به قطع‌بودن بالا می‌رود. چهارده قرن است که مسلمانان به عنوان تکریم و ادای حق،‌ قبر ‌پیامبراكرم (ص) و قبر فرزندانش را حفظ کرده‌اند، این اجماع، بهترین دلیل بر مشروعیت این کار است.

دلیل قرآنی بر مشروعیت زیارت قبور مؤمنان

علما و مفسران از این آیه استفاده می‌کنند که ‌رسول خدا (ص)بر سر قبر مسلمانان می‌رفتند، یا دعا می‌کردند و فاتحه می‌خواندند، این در حالی است که خداوند ‌پیامبراكرم (ص) را نهی می‌کند از اینکه بر سر قبر مشرکان یا منافقان بایستد: «لَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کفَرُوا بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ».[9]

این آیه دربار? منافقان مدینه و غیرمدینه است و می‌فرماید: یا رسول الله! ابداً‌ بر آنها (منافقان) نماز نخوان و هیچگاه در کنار قبر او برای طلب آمرزش و استغفار نایست.

«بیضاوی» می‌گوید: «و لاتقم علی قبره للزیارة أو للدّفن» نه در موقع دفن کردن و نه در موقع زیارت کردن،‌ معلوم می‌شود که این نهی مربوط است به منافقان، عکس آن دربار? مسلمانان است؛ یعنی بر مسلمانان نماز بخوان و بر سر قبر آنان بایست و زیارت کن، البته تنها بیضاوی نیست که این آیه را چنین معنا کرده است، غیر ایشان نیز همین را گفته‌اند؛ چنانچه «جلالین» می‌نویسد: «و لا تقم علی قبره للزیارة أو للدفن» معلوم می‌شود که این نهی برای منافقان است و عکس آن نیز بر مسلمانان دلالت دارد.

اما کسانی که پیش‌داور هستند، ‌آیه را به گونه­ای دیگر معنا می‌کنند و می‌گویند مراد از قیام، قیام در دفن است و حال آنکه آیه مطلق است: «و لا تقم علی قبره» بر قبر آنان نایست، فرق نمی‌کند چه در موقع دفن باشد و چه در مواقع دیگر.

دلیل روایی بر مشروعیت زیارت قبور مؤمنان

روایات زیادی نیز وجود دارد که ‌پیامبراكرم (ص) به زیارت قبور بقیع می‌رفت، عجیب این است که متن زیارت ‌رسول خدا (ص)را هم نقل کرده‌اند، وقتی که خودش تنها می‌رفت، به گونه‌ای زیارت می‌کرد و وقتی با یارانش می‌رفت به نحو دیگر. آنگاه که خودش تنها به زیارت اهل قبور می‌رفت، چنین زیارت می‌فرمودند: «السلام علیکم دار قوم مؤمنین و آتاکم ما توعدون غداً مؤجّلون و إنّا إن‌ شاء الله بکم لاحقون، اللّهم اغفر لأهل بقیع الغرقد».[10]

درود بر جمعیتی که مؤمن و معتقد هستند، آنچه را که به شما در دنیا وعده می‌دادند به سراغ شما آمد، آنچه می‌گفتند که در آینده چنین و چنان است (یعنی برزخی است) برای شما پیش آمد، الآن شما بین مرگ و آخرت هستید، ما نیز به همین زودی به شما می‌پیوندیم‌، خدایا مردم بقیع «غرقد» را بیامرز. وجه تسمیه بقیع به «غرقد» است که گویا درخت‌هایی خودرو در آنجا (بقیع) به صورت فراوان بوده است، هنگامی‌ که بقیع را قبرستان کردند، آن درخت‌ها را کندند، بنابراین به آنجا گفتند: «بقیع الغرقد».

این خود دلیلی است بر اینکه ارتباط با مؤمنان بعد از مرگ آنها قطع نمی‌شود؛ زیرا در غیر این صورت، خطاب به آنان معنا ندارد.

اما هنگامی‌ که یارانش را به زیارت قبور بقیع می‌برد، آنان را این‌گونه آموزش فرمود: «السلام علیکم اهل الدّیار من المؤمنین و المسلمین و یرحم الله المستقدمین منّا و المستأخرین، و إنّا انشا الله بکم لاحقون؛ درود بر ساکنان مؤمن و مسلمان این دیار، خداوند هم? مؤمنان را چه آنهایی که قبلاً درگذشته‌اند، و چه آنهایی که در آینده خواهند مرد، همه را رحمت کند، ما نیز به خواست خدا به شما می‌پیوندیم.»

پس دلالت آیه «ولا تقم علی قبره» دربار? منافق است، اما حساب مؤمنان از منافقان جداست.[11]

بنابراین به زیارت بقیع یا قبرستان‌های دیگر، همان پیروی از ‌پیامبراكرم (ص) است: «و قد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنه».

مطلب دیگر اینکه هیچ یک از وهابیون زیارت قبور را انکار نکرده‌اند؛ یعنی آنها نیز به زیارت قبور می‌روند، و غیر از این هم چاره‌ای ندارند؛ زیرا روایات در صحیح مسلم است، اما گاهی می‌گویند ارتباط ما با اموات قطع شده، در حالی که اگر قطع شده بود، این خطاب‌ها بی‌معنی بود.

زیارت قبور زنان

مهم این است که آنها زنان را اجازه نمی‌دهند که وارد قبرستان بقیع بشوند و زیارت کنند و اصلاً جای دیگر هم اجازه نمی‌دهند که زنان به زیارت قبور عزیزان خود بروند، آیا این عمل آنها صحیح است یا نه؟

به خاطر دارم که چند سال قبل، در بقیع بودم و با یکی از آمران معروفی ـ که تا حدی لهج? نرم و اخلاق اسلامی‌ داشت ـ روبه رو شدم و گفتم چرا اجازه نمی‌دهید که زن‌ها به زیارت قبور عزیزان خود بیایند؟ او گفت زیارت برای زنان حرام است، گفتم چگونه حرام است که ‌پیغمبر خدا (ص) می‌فرماید: «زروا القبور فإنّها تذکرکم الآخرة».

و در حدیث دیگر می‌فرماید: «زروا القبور فإنّ لکم فیها لعبرة».

چطور می‌گویید زیارت بر زنان حرام است، گفت: مخاطبان این روایات، مردان هستند، گفتم: درست است، ولی مرد و زن ندارد؛ یعنی هم? خطاب‌های قرآن و یا اکثرشان برای مردان است، اما زنان هم شریک‌اند: «اقیموا الصلاة و آتوا الزکاة» خطاب به مردان است، اما در عین حال همگی شریک‌اند؛ یعنی زن و مرد هر دو در این مسئله شریک‌اند.

بنابراین، نباید بگوییم این خطاب چون برای مردان است؛ یعنی نفرموده «زُرْنَ» بلکه گفته است « زروا»، پس زنان محروم اند؟

علاوه بر این، شما «مقاصد الشریعة» دارید، امروز «مقاصد الشریعة» جده و مراکز فقهیه جده و مدینه و مکه را پر کرده و شما می‌گویید ما به دنبال مقاصد شریعت هستیم! در مقاصد شریعت در این دو روایت آمده، چون می‌فرماید:« فإنّها تذکرکم الآخرة» زیارت قبور «تذکرکم الآخرة» آخرت را به یاد شما می‌آورد. آیا این فقط مخصوص مردان است و زنان نیاز ندارند که متوجه آخرت شوند! بعد من نامه‌ای نوشتم و استدلالات خودم را نوشتم و برای آن شخص فرستادم، اتفاقاً به صورت یک رساله هم چاپ شده است.

بنابراین، روایات مطلق است و اختصاص به مردان ندارد، علاوه بر این در صحیح مسلم از عایشه نقل شده است که یک شب دیدم ‌پیغمبر (ص) از رخت خواب برخواست و به طرف بقیع رفت، من نیز دنبال آن حضرت رفتم و هر دو وارد قبرستان بقیع شدیم، من عرض کردم: «یا رسول الله! من چگونه زیارت کنم؟»

فرمود: «قولی: السلام علیکم اهل الدّیار من المؤمنین و المسلمین و یرحم الله المستقدمین منّا و المستأخرین، و إنّا انشاء الله بکم لاحقون».

حضرت به همسرش آموزش می‌دهد که موقع زیارت قبور بقیع این جمله‌ها را بگو.

آیا ‌پیامبراكرم (ص) خلاف شرع عمل کرده است؟! اگر واقعاً زیارت برای زنان حرام است، پس ‌پیامبراكرم (ص) چطور همسر خود را به زیارت برد و تعلیم فرمود؟!

گاهی می‌گویند زنان «ضعفاء العقول» هستند، بنابراین ممکن است در کنار قبر از حال بروند.

باید گفت که این حرف نوعی سفسطه است؛ زیرا در خیلی از جاها مانند «ایران»، «عراق» و «یمن» و جاهای دیگر که ما کم و بیش دیده­ایم، می‌بینیم که زنان زیارت می‌روند، احسانی ‌می‌كنند و قرآنی می‌خوانند. علاوه براین، در خود هم یک تحولی ایجاد می‌کنند، چگونه می‌شود شما با بودن این روایات، زنان را محروم می‌کنید؟!

فاطمه ‌زهرا (س)از دیدگاه اهل سنت

همة‌ فرقه‌های اسلامی برآنند که فاطمه دختر ‌پیامبراكرم (ص) و«سیدة نساء العالمین» است؛ اهل سنت آن حضرت ر ا در صحیح بخاری و غیر بخاری به عنوان «سیدة نساء العالمین» قبولش دارند و باز قبول دارند که حضرتش جزء اهل بیت ‌پیامبراكرم (ص) است و اهل بیت ‌پیامبراكرم (ص) کسانی هستند که: «طهّرهم الله من الرجس تطهیراً»[12]. همین دخت گرامی‌ پیغمبر هر هفته به اُحد در کنار قبر عمویش حضرت حمزه سیدالشهدا، می‌رفت و دو رکعت نماز می‌خواند، عایشه که هم? اهل سنت احادیثش را قبول دارند، موقعی که برادرش ـ عبد‌الرحمن ـ فوت کرد و جناز? او را در مکه دفن کردند. هنگامی‌ که ایشان به مکه رفت، (خواه برای عمره یا غیر عمره) به زیارت قبر برادرش ـ عبد‌الرحمن ـ رفت و شعر هم در آنجا خواند.

اهل سنت که معتقدند عمل صحابه حجت است، این آیة قرآن است و این روایات است که اطلاق دارد و این هم عمل خود ‌پیامبراكرم (ص) است که همسرش را می‌برد به زیارت، این هم ‌فاطمه (س) ـ‌ دخت گرامی ‌پیامبر اکرم (ص) ـ است که به زیارت عمویش، حضرت حمزه، می‌رود، و این هم عایشه است که به زیارت قبر برادرش می‌رود.

بنابراین من فکر می‌کنم که مسأله، مسأله­ای سیاسی است وگرنه از نظر فقهی، بسیار روشن است و خیلی از فقها‌ی اهل سنت بر این مسئله گواهی داده‌اند که زیارت قبور برای زنان، عیناً مانند مردان حلال و مشروع است.

 



[1]. روم، 30.

[2]. إعلام الورى، ص 9.

[3]. الكافی، ج4، ص 184.

[4]. فتح، 18.

[5]. نساء، 64.

[6]. محیى الدین النووی، المجموع، ج 8، ص 274.

[7]. حجرات، 11.

[8]. کلینی، الكافی، ج4، ص 67.

[9]. توبه، 84 .

[10]. صحیح مسلم، ج 3، ص 63؛ بیهقی، السنن الکبری، ج 4، ص 79؛ ج 5،
ص­249؛ نسایی، السنن الکبری، ج 1، ص 656؛ أبی یعلی، مسند، ج 8، ص 199؛ ابن حبّان، صحیح، ج 7، ص 444؛ ریاض الصالحین، ص 308؛ ارواء الخلیل، ج3، ص 213.

[11]. ر.ک: صحیح مسلم، ج 3، ص 64 ـ 65.

[12]. احزاب،33.

 

منبع: درسنامه مرزبانی از مكتب اهل بیت/ آیة الله جعفر سبحانی/ مؤسسه فرهنگی ـ هنری مشعر/ تابستان1391

 

 


  • 2602
  • 0

کلمات کلیدی :

نظر شما :

نظرات :

آخرین متون آموزشی
ﺳﻪشنبه 04 مهر 01402
شنبه 04 شهریور 01402
تبلیغات تبلیغات تبلیغات