سیماى حضرت ابراهیم علیه السلام

سیماى حضرت ابراهیم علیه السلام با توجّه به آیات 99 تا 113 سوره صافّات از این قرار است:
«99» وَقَالَ إِنّى ذَاهِبٌ إِلَى رَبّى سَیَهْدِینِ «100» رَبّ هَبْ لِى مِنَ الصَّالِحِینَ
و (ابراهیم) گفت: من به سوى پروردگارم رهسپارم، او مرا راهنمایى خواهد كرد. پروردگارا! (فرزندى) از گروه صالحان به من ببخش.
«101» فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ
پس ما او را به نوجوانى بردبار مژده دادیم.
«102» فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْىَ قَالَ یَا بُنَىَّ إِنّى أَرَى فِى الْمَنَامِ أَنّى أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ یَآ أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِى إِن شَآءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ
پس چون نوجوان در كار و كوشش به پاى او رسید، پدر گفت:
اى فرزندم! همانا در خواب (چنین) مىبینم كه تو را ذبح مىكنم پس بنگر كه چه مىبینى و نظرت چیست؟ فرزند گفت:
اى پدر! آن چه را مأمور شدهاى انجام ده كه به زودى اگر خدا بخواهد مرا از صبر كنندگان خواهى یافت.
نكتهها:
حضرت على علیه السلام مىفرماید: مراد حضرت ابراهیم از رفتن به سوى خدا، توجّه به خداوند از طریق عبادت و تلاش است.[1] آرى، ارزش هر حركت به مقصدى است كه به سوى آن انجام مىشود. «ذاهب الى ربّى»
در سورهى شعراء آیه 83، حضرت ابراهیم از خداوند مىخواهد كه خودش به صالحان ملحق شود و در این آیه فرزند صالح مىخواهد.
در میان تمام انبیا، تنها ابراهیم و اسماعیل به حلم توصیف شدهاند. «انّ ابراهیم لاوّاه حلیم»[2]، «بغلام حلیم»
در قرآن خوابهاى متعدّدى نقل شده كه تعبیر شدن آنها در بیدارى، نشانهى استقلال روح و رابطهى آن با امور غیبى است، از جمله:
الف) خواب حضرت یوسف كه یازده ستاره با ماه و خورشید بر او سجده مىكنند.
ب) خواب حاكم مصر كه هفت گاو لاغر، هفت گاو فربه را مىخورند.
ج) خواب زندانیان مصر كه یوسف آن را برایشان تعبیر كرد.
د) خواب پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله كه مسلمانان وارد مسجد الحرام مىشوند.
ه) خواب حضرت ابراهیم كه فرزندش را ذبح مىكند.
پیامها:
1- مردان الهى به بن بست نمىرسند و با توكّل و توجّه به خداوند راه را پیدا مىكنند. «ذاهب الى ربّى سیهدین»
2- ربوبیّت خداوند سبب راه گشایى اوست. «ربّى سیهدین»
3- در راه خدا گام برداریم و به الطاف او مطمئن باشیم.
«سیهدین» (از تو حركت از خدا بركت)
4- اولاد صالح، هبهى الهى و یكى از دعاهاى انبیاست.
«هب لى من الصالحین»
5- آن چه باید در فرزند محور باشد، صالح بودن است نه زیبایى و تیزهوشى و ... «هب لى من الصالحین»
6- فرزند صالح، بهترین یاور در مسیر حركت خانواده به سوى خداست. «ذاهب الى ربّى ... ربّ هب لى من الصالحین»
7- از نشانههاى فرزند خوب، كمك به پدر در كار و تلاش است. «معه السّعى»
8- حساب خواب انبیا از خوابهاى دیگران جداست، به خصوص آن جا كه رؤیا تكرار شود. «ارى فى المنام» (رؤیاى انبیا، سیمایى از وحى است. در روایت نیز آمده است: «رؤیا الانبیاء وحى»[3])
9- در خانواده گفتگوى پدر با فرزندان، عاطفى و محترمانه باشد. «یا بنّى، یا ابتِ»
10- در راه خدا، باید از همهى دلبستگىها حتى دلبستگى به فرزند دست كشید. (فرزندى كه حدود یك قرن در انتظارش بوده و با دعا و تضّرع او را از خداوند گرفته است، اكنون كه رشد كرده و بازویى براى پدر پیرش شده است باید با دست خودش او را ذبح كند) «انّى اذبحك ...»
11- براى رشد و شخصیّت دادن به فرزندان خود با آنان مشورت كنید و از آنان نظر بخواهید. «فانظر ماذا ترى»
12- نظرخواهى از مردم، براى دریافت میزان آمادگى آنان، حتّى در كارهاى روشن و مسلّم مفید است.
(ابراهیم در مأموریّت خود شك نداشت امّا باز هم مسئله را با اسماعیل طرح كرد) «فانظر ماذا ترى»
13- سرلوحهى زندگى انسان، دوران فداكارى اوست.
(اسماعیل مرحلهى كودكى، نوجوانى، جوانى و بزرگسالى را طى كرد امّا شكوفایى او در نوجوانى بود كه به پدر گفت: «یا ابت افعل ما تؤمر» و شاید به همین دلیل به جاى «بشّرناه بطفل» فرمود: «بشّرناه بغلام» یعنى از زمان ایثار او نام برده است.)
14- مؤمن، تسلیم خداست و در برابر دستورات او بهانه نمىگیرد. «یا ابت افعل ما تؤمر» در حالى كه اسماعیل مىتوانست به پدر بگوید:
الف) این خواب است نه بیدارى.
ب) كشتن فرزند حرام است.
ج) امر، دلالت بر فوریّت نمىكند، صبر كن.
د) امر ارشادى است نه مولوى، توصیه نه وجوب.
15- كوچكترها، بزرگترها را به انجام كارهاى الهى تشویق و دلگرم نمایند. «یا ابت افعل ما تؤمر»
16- براى انجام كارها، انگیزهها را بالا ببریم. (اسماعیل نمىگوید: «اذبحنى، اقتلنى» تا براى پدر سخت باشد، بلكه مىگوید: «افعل ما تؤمر» فرمان الهى است كه به تو ابلاغ شده انجام بده.)
17- عمل به وظیفه، صبر و پایدارى مىخواهد و صبر را باید از خداوند خواست. «ستجدنى ان شاء اللّهُ من الصابرین»
18- صبر و شكیبایى از ویژگىهاى صالحان است.
«الصالحین- من الصابرین»
19- صبر اسماعیل همان وعده خداوند به حلم اوست.
«بغلام حلیم ... من الصابرین»
20- كمالات خود را از خدا بدانیم نه از خود. «ان شاء اللّهُ من الصابرین»
21- در كارها «ان شاءاللّه» بگوییم. «ستجدنى ان شاء اللّهُ من الصابرین»
«103» فَلَمَّآ أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ «104» وَنَادَیْنَاهُ أَن یَآ إِبْرَاهِیمُ
پس چون هر دو تسلیم (فرمان ما) شدند و ابراهیم، گونهى فرزند را بر خاك نهاد (تا ذبحش كند)، او را ندا دادیم كه اى ابراهیم!
«105» قَدْ صَدَّقْتَ الرُّءْیَآ إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِى الْمُحْسِنِینَ
حقّاً كه رؤیایت را تحقق بخشیدى (و امر ما را اطاعت كردى)، همانا ما نیكوكاران را این گونه پاداش مىدهیم (و نیّت عمل خیر آنان را به جاى عمل قبول مىكنیم).
«106» إِنَّ هذَا لَهُوَ الْبَلَاؤُاْ الْمُبِینُ
همانا این همان آزمایش آشكار بود.
نكتهها:
«تلّه» یعنى او را بر خاك خواباند. «جبین» به معناى یك طرف صورت و پیشانى است.
پس از آنكه پدر و پسر، (ابراهیم و اسماعیل) هر دو آمادگى خود را براى انجام فرمان الهى اعلام كردند و ابراهیم فرزندش را به صورت خواباند، ندا آمد كه ما سربریدن اسماعیل را نمىخواستیم، ولى بریدن تو را از فرزند در راه خدا مىخواستیم كه نشان دادى.
اهمیّت انگیزه و نیّت
در فرهنگ قرآن ومكتب اهلبیت علیهم السلام به انگیزه ونیّت عمل بهاى اصلى داده شده است. تا آنجا كه نیّت مؤمن براى انجام كار خیر با ارزشتر از عمل او شمرده شده است.
«نیّة المؤمن خیر من عمله»[4] از بسیارى كارهاى انجام نشده، به خاطر انگیزههاى مثبت ستایش شده و از بسیارى كارهاى انجام گرفته، به خاطر انگیزههاى منفى انتقاد شده است. اكنون چند نمونه از كارهایى كه انجام نگرفته امّا مورد ستایش و پاداش واقع شده است را ذكر مىكنیم:
* از اقدام حضرت ابراهیم براى قربانى كردن فرزند. «قد صدقت الرؤیا»
* اویس قرنى براى دیدار پیامبر صلى الله علیه و آله به مدینه رفت و با آن كه به دیدار حضرت موفق نشد امّا زیارتش قبول شد، در مقابل، افرادى در كنار حضرت بودند و او را آزار مىدادند.
* گروهى از یاران پیامبر وسیلهى رفتن به جبهه نداشتند لذا ناراحت وگریان بودند.[5]* افرادى كه خدا بدىهاى آنان را به خوبى تبدیل مىكند.
«یبدّل اللّه سیّئاتهم حسنات»[6]
* كسانى كه چون با محبّت اهل بیت علیهم السلام از دنیا رفتند پاداش شهید دریافت مىكنند. «من مات على حبّ آل محمّد مات شهیدا»[7]
* گروهى كه پاداش چند برابر به آنان عطا مىشود. «اضعافا مضاعفة»
كارهاى نیك مورد انتقاد
* كارهایى كه با نیّت فاسد و همراه با ریا و عجب باشد.
«الّذینهم یُراؤن ... ویل للمصلّین»[8]
* كارى خیرى كه در كنارش یك عمل فاسد انجام گرفته، مانند صدقهاى كه در كنارش منّت باشد. «لا تبطلوا صدقاتكم بالمنّ والاذى»[9]
* كارى كه با شیوهى غلط انجام شود. گروهى ماههاى حرام را كه در آن جنگ و جهاد ممنوع است از پیش خود تغییر مىدادند، یك سال را حلال و سال دیگر را حرام و به سلیقه خود جا به جا مىكردند. «یُحلّونه عاما و یحرّمونه عاما»[10]
* كارها و اعمال كسانى كه قرآن دربارهى آنان فرمود:
«حبطت اعمالهم»[11] كارهاى آنان ظاهراً خیر ولى در عاقبت و فرجام پوك و بى ارزش است.
* كارهاى كسانى كه قرآن در مورد آنان مىفرماید: آنان خیال مىكنند ارزشى دارند و كارشان خوب است. «یحسبون انهم یحسنون صنعا»[12]
پیامها:
1- كارى مورد ستایش است كه همراه با تسلیم و رضایت باشد. «اسلما و تلّه»
2- در رسیدن به كمالات معنوى، یك نوجوان هم مىتواند خود را به مرز اولیاى پیر برساند. «اسلما»
3- نشانهى تسلیم بودن واقعى عمل فورى است.
«اسلما و تلّه ...»
4- صبر بر طاعت، انسان را تسلیم فرمان خدا مىسازد.
«من الصابرین ... اسلما و تلّه»
5- دستورات الهى گاهى براى آزمایش است. (ما مىخواستیم تو دل بكنى نه آن كه خون اسماعیل ریخته شود). «قد صدقت الرؤیا»
6- مهمتر از عمل، تصمیم بر عمل و تسلیم بودن است.
«قد صدقت الرؤیا»
7- الطاف الهى، قانونمند است نه گزافه و بىحساب.
«كذلك نجزى المحسنین» (هر كس مثل ابراهیم و اسماعیل تسلیم خدا باشد، پاداشها و الطاف الهى را دریافت خواهد كرد).
8- كسانى كه در راه خدا از فرزند دل بكنند، با همان فرزند پاداش داده مىشوند. (ابراهیم از اسماعیل دل كند او به پدر برگشت). «كذلك نجزى»
9- نیكوكارى تنها با بذل مال نیست، بذل فرزند در راه خدا، نیكوكارى است. «المحسنین»
10- دست كشیدن از فرزند، از سختترین آزمایشهاى الهى است. (درجه ایمان و اخلاص ابراهیم و اسماعیل در این امتحان، روشن شد.) «البلاء المبین»
«107» وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ «108» وَتَرَكْنَا عَلَیْهِ فِى الْأَخِرِینَ
و ما قربانى بزرگى را فداى او كردیم ودر میان آیندگان براى او (نام نیك) به جا گذاشتیم.
«109» سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِیمَ «110» كَذلِكَ نَجْزِى الْمُحْسِنِینَ «111» إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ
درود و سلام بر ابراهیم. ما این گونه نیكوكاران را پاداش مىدهیم (كه براى آنان مدح و ثنا به جا مىگذاریم). همانا او از بندگان مؤمن ماست.
«112» وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِیّاً مّنَ الصَّالِحِینَ
و او را به اسحاق كه پیامبرى از شایستگان بود مژده دادیم.
«113» وَبَارَكْنَا عَلَیْهِ وَعَلَى إِسْحَاقَ وَمِن ذُرّیَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لّنَفْسِهِ مُبِینٌ و بر ابراهیم و اسحاق بركت و خیر بسیار عطا كردیم و از نسل آن دو (برخى) نیكوكار و (برخى) آشكارا به خود ستمكار بودند.
نكتهها:
كلمات «فداء» و «فدیه» به معناى پیش مرگ شدن و بلا گردان شدن و باز خرید است.
خداوند وعده داد كه نام نیك ابراهیم در تاریخ بماند «و تركنا علیه فى الاخرین». تمام مناسك حج، از طواف كعبه تا نمازى كه پشت مقام ابراهیم خوانده مىشود و پیدا شدن انبیایى از نسل او همه و همه نمونههایى از یاد خیر او در تاریخ است.
پیامها:
1- در فرهنگ دینى، ذبح حیوان براى دفع خطر مؤثّر است. «و فدیناه بذبح عظیم»
2- قربانى كردن، از سنّتهاى ابراهیمى است. «بذبح عظیم»
3- یك جرقهى خالص، به یك جریان بزرگ تاریخى تبدیل مىشود. «بذبح عظیم» همه ساله صدها هزار گوسفند و گاو و شتر در قربانگاه اسماعیل به یاد او ذبح و قربانى مىشود.
4- بقاى نام نیك، از الطاف الهى به مردان خداست. «و تركنا ...»
5- معامله با خدا سود ابدى دارد. «و تركنا علیه فى الاخرین»
6- خداوند به انبیا سلام مىكند. «سلام على ابراهیم»، «سلام على نوح فى العالمین»[13]، «سلام على موسى و هارون»[14] البتّه دربارهى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله هم صلوات مىفرستد و هم به فرشتگان و مؤمنین دستور صلوات و سلام مىدهد: «انّ اللّه و ملائكته یصلّون على النبىّ ...»[15]
7- پاداش دادن به نیكوكاران، سنّت وبرنامه خداوند است. «كذلك نجزى المحسنین»
8- ابراهیم، الگو و نمونه نیكوكاران است. «نجزى المحسنین»
9- ابراهیم داراى ذرّیهاى مبارك است. در دعا مىخوانیم: خداوندا! همان گونه كه به او بركت دادى بر محمّد وآل محمّد نیز بركت بده. «باركنا علیه وعلى اسحاق»
10- ایمان و احسان از یكدیگر جدا نیست.
«المحسنین ... المؤمنین»
11- ارزش فرزند به صالح بودن اوست. «و بشّرناه باسحاق نبیّاً من الصالحین»
12- نا اهل شدن فرزند حتّى از خاندان پیامبران امكان دارد. «و من ذرّیتهما ... ظالم لنفسه» آرى پیوند نسبى سبب قطعى شدن هدایت یا گمراهى فرزندان نیست.
(ممكن است پدر پیامبر و فرزندش منحرف باشد).
ابراهیم و معامله باخدا
* ابراهیم از ستاره و ماه و خورشید گذشت، «انّى لا احبّ الآفلین»[16] به خدا رسید و خلیل الله شد.
* از عموى بتپرست گذشت، پدر امّت شد. «ملّة ابیكم ابراهیم»[17]
* از خانه بت فرار كرد، خانه توحید ساخت. «و اذ یرفع ابراهیم القواعد»[18]
* به عموى منحرفش به خاطر مدارا سلام كرد، خدا بر او سلام كرد. «سلامٌ على ابراهیم»[19]
* فرزندش را براى اجراى فرمان خداوند به قربانگاه برد، «فلمّا اسلما و تلّه للجبین»[20] میلیاردها گوسفند را به یاد او قربانى مىكنند.
* در خلوتترین مكانها كعبه ساخت، «بواد غیر ذى زرع»[21] پرجمعیتترین مكانها شد.
* تا آخر عمر فرزنددار نشد، ولى آخر عمر صاحب فرزندانى شد كه آنها خود پدران انبیا شدند. «فبشّرناه باسحاق و من وراء اسحاق یعقوب»[22]
* در بیابان به تنهایى فریاد زد، «اذّن فى الناس بالحج»[23] صدها میلیون لبیك گفتند.
* كودكش را تشنه گذاشت، میلیاردها انسان از آب زمزم آب خورد.
* یك هجرت كرد سر چشمه هجرتها شد. «انّى مهاجر الى ربّى»[24]
* جانش را به آتش سپرد، آتش براى او گلستان شد.
[1] تفسیر نورالثقلین.
[2] توبه، 114.
[3] تفسیر برهان.
[4] كافى، ج 2، ص 84.
[5] توبه، 92.
[6] فرقان، 70.
[7] بحار، ج 23، ص 233.
[8] ماعون، 4.
[9] بقره، 264.
[10] توبه، 37.
[11] بقره، 217.
[12] كهف، 104.
[13] صافّات، 79.
[14] صافّات، 120.
[15] احزاب، 56.
[16] انعام، 76.
[17] حج، 78.
[18] بقره، 127.
[19] صافّات، 9.
[20] صافّات، 103.
[21] ابراهیم، 37.
[22] هود، 71.
[23] حج، 27.
نظرات :