سیماى حضرت ابراهیم علیه السلام‏

پنجشنبه 10 مرداد 1392
سیماى حضرت ابراهیم علیه السلام‏

سیماى حضرت ابراهیم علیه السلام با توجّه به آیات 99 تا 113 سوره صافّات از این قرار است:

«99» وَقَالَ إِنّى ذَاهِبٌ إِلَى‏ رَبّى سَیَهْدِینِ «100» رَبّ هَبْ لِى مِنَ الصَّالِحِینَ‏

و (ابراهیم) گفت: من به سوى پروردگارم رهسپارم، او مرا راهنمایى خواهد كرد. پروردگارا! (فرزندى) از گروه صالحان به من ببخش.

«101» فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ‏

پس ما او را به نوجوانى بردبار مژده دادیم.

«102» فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْىَ قَالَ یَا بُنَىَّ إِنّى أَرَى‏ فِى الْمَنَامِ أَنّى أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى‏ قَالَ یَآ أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِى إِن شَآءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ‏

پس چون نوجوان در كار و كوشش به پاى او رسید، پدر گفت:

اى فرزندم! همانا در خواب (چنین) مى‏بینم كه تو را ذبح مى‏كنم پس بنگر كه چه مى‏بینى و نظرت چیست؟ فرزند گفت:

اى پدر! آن چه را مأمور شده‏اى انجام ده كه به زودى اگر خدا بخواهد مرا از صبر كنندگان خواهى یافت.

نكته‏ها:

حضرت على علیه السلام مى‏فرماید: مراد حضرت ابراهیم از رفتن‏ به سوى خدا، توجّه به خداوند از طریق عبادت و تلاش است.[1] آرى، ارزش هر حركت به مقصدى است كه به سوى آن انجام مى‏شود. «ذاهب الى ربّى»

در سوره‏ى شعراء آیه 83، حضرت ابراهیم از خداوند مى‏خواهد كه خودش به صالحان ملحق شود و در این آیه فرزند صالح مى‏خواهد.

در میان تمام انبیا، تنها ابراهیم و اسماعیل به حلم توصیف شده‏اند. «انّ ابراهیم لاوّاه حلیم»[2]، «بغلام حلیم»

در قرآن خواب‏هاى متعدّدى نقل شده كه تعبیر شدن آن‏ها در بیدارى، نشانه‏ى استقلال روح و رابطه‏ى آن با امور غیبى است، از جمله:

الف) خواب حضرت یوسف كه یازده ستاره با ماه و خورشید بر او سجده مى‏كنند.

ب) خواب حاكم مصر كه هفت گاو لاغر، هفت گاو فربه را مى‏خورند.

ج) خواب زندانیان مصر كه یوسف آن را برایشان تعبیر كرد.

د) خواب پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله كه مسلمانان وارد مسجد الحرام مى‏شوند.

ه) خواب حضرت ابراهیم كه فرزندش را ذبح مى‏كند.

پیام‏ها:

1- مردان الهى به بن بست نمى‏رسند و با توكّل و توجّه به خداوند راه را پیدا مى‏كنند. «ذاهب الى ربّى سیهدین»

2- ربوبیّت خداوند سبب راه گشایى اوست. «ربّى‏ سیهدین»

3- در راه خدا گام برداریم و به الطاف او مطمئن باشیم.

«سیهدین» (از تو حركت از خدا بركت)

4- اولاد صالح، هبه‏ى الهى و یكى از دعاهاى انبیاست.

«هب لى من الصالحین»

5- آن چه باید در فرزند محور باشد، صالح بودن است نه زیبایى و تیزهوشى و ... «هب لى من الصالحین»

6- فرزند صالح، بهترین یاور در مسیر حركت خانواده به سوى خداست. «ذاهب الى ربّى ... ربّ هب لى من الصالحین»

7- از نشانه‏هاى فرزند خوب، كمك به پدر در كار و تلاش است. «معه السّعى»

8- حساب خواب انبیا از خواب‏هاى دیگران جداست، به خصوص آن جا كه رؤیا تكرار شود. «ارى‏ فى المنام» (رؤیاى انبیا، سیمایى از وحى است. در روایت نیز آمده است: «رؤیا الانبیاء وحى»[3])

9- در خانواده گفتگوى پدر با فرزندان، عاطفى و محترمانه باشد. «یا بنّى، یا ابتِ»

10- در راه خدا، باید از همه‏ى دلبستگى‏ها حتى دلبستگى به فرزند دست كشید. (فرزندى كه حدود یك قرن در انتظارش بوده و با دعا و تضّرع او را از خداوند گرفته است، اكنون كه رشد كرده و بازویى براى پدر پیرش شده است باید با دست خودش او را ذبح كند) «انّى اذبحك ...»

11- براى رشد و شخصیّت دادن به فرزندان خود با آنان مشورت كنید و از آنان نظر بخواهید. «فانظر ماذا ترى‏»

12- نظرخواهى از مردم، براى دریافت میزان آمادگى آنان، حتّى در كارهاى روشن و مسلّم مفید است.

(ابراهیم در مأموریّت خود شك نداشت امّا باز هم مسئله را با اسماعیل طرح كرد) «فانظر ماذا ترى‏»

13- سرلوحه‏ى زندگى انسان، دوران فداكارى اوست.

(اسماعیل مرحله‏ى كودكى، نوجوانى، جوانى و بزرگسالى را طى كرد امّا شكوفایى او در نوجوانى بود كه به پدر گفت: «یا ابت افعل ما تؤمر» و شاید به همین دلیل به جاى «بشّرناه بطفل‏» فرمود: «بشّرناه بغلام» یعنى از زمان ایثار او نام برده است.)

14- مؤمن، تسلیم خداست و در برابر دستورات او بهانه نمى‏گیرد. «یا ابت افعل ما تؤمر» در حالى كه اسماعیل مى‏توانست به پدر بگوید:

الف) این خواب است نه بیدارى.

ب) كشتن فرزند حرام است.

ج) امر، دلالت بر فوریّت نمى‏كند، صبر كن.

د) امر ارشادى است نه مولوى، توصیه نه وجوب.

15- كوچك‏ترها، بزرگ‏ترها را به انجام كارهاى الهى تشویق و دلگرم نمایند. «یا ابت افعل ما تؤمر»

16- براى انجام كارها، انگیزه‏ها را بالا ببریم. (اسماعیل نمى‏گوید: «اذبحنى، اقتلنى‏» تا براى پدر سخت باشد، بلكه مى‏گوید: «افعل ما تؤمر» فرمان الهى است كه به تو ابلاغ شده انجام بده.)

17- عمل به وظیفه، صبر و پایدارى مى‏خواهد و صبر را باید از خداوند خواست. «ستجدنى ان شاء اللّهُ من الصابرین»

18- صبر و شكیبایى از ویژگى‏هاى صالحان است.

«الصالحین- من الصابرین»

19- صبر اسماعیل همان وعده خداوند به حلم اوست.

«بغلام حلیم ... من الصابرین»

20- كمالات خود را از خدا بدانیم نه از خود. «ان شاء اللّهُ من الصابرین»

21- در كارها «ان شاءاللّه» بگوییم. «ستجدنى ان شاء اللّهُ من الصابرین»

«103» فَلَمَّآ أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ «104» وَنَادَیْنَاهُ أَن یَآ إِبْرَاهِیمُ‏

پس چون هر دو تسلیم (فرمان ما) شدند و ابراهیم، گونه‏ى فرزند را بر خاك نهاد (تا ذبحش كند)، او را ندا دادیم كه اى ابراهیم!

«105» قَدْ صَدَّقْتَ الرُّءْیَآ إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِى الْمُحْسِنِینَ‏

حقّاً كه رؤیایت را تحقق بخشیدى (و امر ما را اطاعت كردى)، همانا ما نیكوكاران را این گونه پاداش مى‏دهیم (و نیّت عمل خیر آنان را به جاى عمل قبول مى‏كنیم).

«106» إِنَّ هذَا لَهُوَ الْبَلَاؤُاْ الْمُبِینُ‏

همانا این همان آزمایش آشكار بود.

نكته‏ها:

«تلّه‏» یعنى او را بر خاك خواباند. «جبین‏» به معناى یك طرف صورت و پیشانى است.

پس از آنكه پدر و پسر، (ابراهیم و اسماعیل) هر دو آمادگى خود را براى انجام فرمان الهى اعلام كردند و ابراهیم فرزندش را به صورت خواباند، ندا آمد كه ما سربریدن اسماعیل را نمى‏خواستیم، ولى بریدن تو را از فرزند در راه خدا مى‏خواستیم كه نشان دادى.

اهمیّت انگیزه و نیّت‏

در فرهنگ قرآن ومكتب اهل‏بیت علیهم السلام به انگیزه ونیّت عمل بهاى اصلى داده شده است. تا آنجا كه نیّت مؤمن براى انجام كار خیر با ارزش‏تر از عمل او شمرده شده است.

«نیّة المؤمن خیر من عمله»[4] از بسیارى كارهاى انجام نشده، به خاطر انگیزه‏هاى مثبت ستایش شده و از بسیارى كارهاى انجام گرفته، به خاطر انگیزه‏هاى منفى انتقاد شده است. اكنون چند نمونه از كارهایى كه انجام نگرفته امّا مورد ستایش و پاداش واقع شده است را ذكر مى‏كنیم:

* از اقدام حضرت ابراهیم براى قربانى كردن فرزند. «قد صدقت الرؤیا»

* اویس قرنى براى دیدار پیامبر صلى الله علیه و آله به مدینه رفت و با آن كه به دیدار حضرت موفق نشد امّا زیارتش قبول شد، در مقابل، افرادى در كنار حضرت بودند و او را آزار مى‏دادند.

* گروهى از یاران پیامبر وسیله‏ى رفتن به جبهه نداشتند لذا ناراحت وگریان بودند.[5]* افرادى كه خدا بدى‏هاى آنان را به خوبى تبدیل مى‏كند.

«یبدّل اللّه سیّئاتهم حسنات»[6]

* كسانى كه چون با محبّت اهل بیت علیهم السلام از دنیا رفتند پاداش شهید دریافت مى‏كنند. «من مات على حبّ آل محمّد مات شهیدا»[7]

* گروهى كه پاداش چند برابر به آنان عطا مى‏شود. «اضعافا مضاعفة»

كارهاى نیك مورد انتقاد

* كارهایى كه با نیّت فاسد و همراه با ریا و عجب باشد.

«الّذینهم یُراؤن ... ویل للمصلّین»[8]

* كارى خیرى كه در كنارش یك عمل فاسد انجام گرفته، مانند صدقه‏اى كه در كنارش منّت باشد. «لا تبطلوا صدقاتكم بالمنّ والاذى»[9]

* كارى كه با شیوه‏ى غلط انجام شود. گروهى ماه‏هاى حرام را كه در آن جنگ و جهاد ممنوع است از پیش خود تغییر مى‏دادند، یك سال را حلال و سال دیگر را حرام و به سلیقه خود جا به جا مى‏كردند. «یُحلّونه عاما و یحرّمونه عاما»[10]

* كارها و اعمال كسانى كه قرآن درباره‏ى آنان فرمود:

«حبطت اعمالهم»[11] كارهاى آنان ظاهراً خیر ولى در عاقبت و فرجام پوك و بى ارزش است.

* كارهاى كسانى كه قرآن در مورد آنان مى‏فرماید: آنان خیال مى‏كنند ارزشى دارند و كارشان خوب است. «یحسبون انهم یحسنون صنعا»[12]

پیام‏ها:

1- كارى مورد ستایش است كه همراه با تسلیم و رضایت باشد. «اسلما و تلّه»

2- در رسیدن به كمالات معنوى، یك نوجوان هم مى‏تواند خود را به مرز اولیاى پیر برساند. «اسلما»

3- نشانه‏ى تسلیم بودن واقعى عمل فورى است.

«اسلما و تلّه ...»

4- صبر بر طاعت، انسان را تسلیم فرمان خدا مى‏سازد.

«من الصابرین ... اسلما و تلّه»

5- دستورات الهى گاهى براى آزمایش است. (ما مى‏خواستیم تو دل بكنى نه آن كه خون اسماعیل ریخته شود). «قد صدقت الرؤیا»

6- مهم‏تر از عمل، تصمیم بر عمل و تسلیم بودن است.

«قد صدقت الرؤیا»

7- الطاف الهى، قانونمند است نه گزافه و بى‏حساب.

«كذلك نجزى المحسنین» (هر كس مثل ابراهیم و اسماعیل تسلیم خدا باشد، پاداش‏ها و الطاف الهى را دریافت خواهد كرد).

8- كسانى كه در راه خدا از فرزند دل بكنند، با همان فرزند پاداش داده مى‏شوند. (ابراهیم از اسماعیل دل‏ كند او به پدر برگشت). «كذلك نجزى»

9- نیكوكارى تنها با بذل مال نیست، بذل فرزند در راه خدا، نیكوكارى است. «المحسنین»

10- دست كشیدن از فرزند، از سخت‏ترین آزمایش‏هاى الهى است. (درجه ایمان و اخلاص ابراهیم و اسماعیل در این امتحان، روشن شد.) «البلاء المبین»

«107» وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ «108» وَتَرَكْنَا عَلَیْهِ فِى الْأَخِرِینَ‏

و ما قربانى بزرگى را فداى او كردیم ودر میان آیندگان براى او (نام نیك) به جا گذاشتیم.

«109» سَلَامٌ عَلَى‏ إِبْرَاهِیمَ «110» كَذلِكَ نَجْزِى الْمُحْسِنِینَ «111» إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ‏

درود و سلام بر ابراهیم. ما این گونه نیكوكاران را پاداش مى‏دهیم (كه براى آنان مدح و ثنا به جا مى‏گذاریم). همانا او از بندگان مؤمن ماست.

«112» وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِیّاً مّنَ الصَّالِحِینَ‏

و او را به اسحاق كه پیامبرى از شایستگان بود مژده دادیم.

«113» وَبَارَكْنَا عَلَیْهِ وَعَلَى‏ إِسْحَاقَ وَمِن ذُرّیَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لّنَفْسِهِ مُبِینٌ‏ و بر ابراهیم و اسحاق بركت و خیر بسیار عطا كردیم و از نسل آن دو (برخى) نیكوكار و (برخى) آشكارا به خود ستمكار بودند.

نكته‏ها:

كلمات «فداء» و «فدیه‏» به معناى پیش مرگ شدن و بلا گردان شدن و باز خرید است.

خداوند وعده داد كه نام نیك ابراهیم در تاریخ بماند «و تركنا علیه فى الاخرین‏». تمام مناسك حج، از طواف كعبه تا نمازى كه پشت مقام ابراهیم خوانده مى‏شود و پیدا شدن انبیایى از نسل او همه و همه نمونه‏هایى از یاد خیر او در تاریخ است.

پیام‏ها:

1- در فرهنگ دینى، ذبح حیوان براى دفع خطر مؤثّر است. «و فدیناه بذبح عظیم»

2- قربانى كردن، از سنّت‏هاى ابراهیمى است. «بذبح عظیم»

3- یك جرقه‏ى خالص، به یك جریان بزرگ تاریخى تبدیل مى‏شود. «بذبح عظیم» همه ساله صدها هزار گوسفند و گاو و شتر در قربانگاه اسماعیل به یاد او ذبح و قربانى مى‏شود.

4- بقاى نام نیك، از الطاف الهى به مردان خداست. «و تركنا ...»

5- معامله با خدا سود ابدى دارد. «و تركنا علیه فى‏ الاخرین»

6- خداوند به انبیا سلام مى‏كند. «سلام على ابراهیم»، «سلام على نوح فى العالمین»[13]، «سلام على موسى و هارون»[14] البتّه درباره‏ى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله هم صلوات مى‏فرستد و هم به فرشتگان و مؤمنین دستور صلوات و سلام مى‏دهد: «انّ اللّه و ملائكته یصلّون على النبىّ ...»[15]

7- پاداش دادن به نیكوكاران، سنّت وبرنامه خداوند است. «كذلك نجزى المحسنین»

8- ابراهیم، الگو و نمونه نیكوكاران است. «نجزى المحسنین»

9- ابراهیم داراى ذرّیه‏اى مبارك است. در دعا مى‏خوانیم: خداوندا! همان گونه كه به او بركت دادى بر محمّد وآل محمّد نیز بركت بده. «باركنا علیه وعلى اسحاق»

10- ایمان و احسان از یكدیگر جدا نیست.

«المحسنین ... المؤمنین»

11- ارزش فرزند به صالح بودن اوست. «و بشّرناه باسحاق نبیّاً من الصالحین»

12- نا اهل شدن فرزند حتّى از خاندان پیامبران امكان دارد. «و من ذرّیتهما ... ظالم لنفسه» آرى پیوند نسبى سبب قطعى شدن هدایت یا گمراهى فرزندان نیست.

(ممكن است پدر پیامبر و فرزندش منحرف باشد).

ابراهیم و معامله باخدا

* ابراهیم از ستاره و ماه و خورشید گذشت، «انّى لا احبّ الآفلین»[16] به خدا رسید و خلیل الله شد.

* از عموى بت‏پرست گذشت، پدر امّت شد. «ملّة ابیكم ابراهیم»[17]

* از خانه بت فرار كرد، خانه توحید ساخت. «و اذ یرفع ابراهیم القواعد»[18]

* به عموى منحرفش به خاطر مدارا سلام كرد، خدا بر او سلام كرد. «سلامٌ على ابراهیم»[19]

* فرزندش را براى اجراى فرمان خداوند به قربانگاه برد، «فلمّا اسلما و تلّه للجبین»[20] میلیاردها گوسفند را به یاد او قربانى مى‏كنند.

* در خلوت‏ترین مكان‏ها كعبه ساخت، «بواد غیر ذى زرع»[21] پرجمعیت‏ترین مكان‏ها شد.

* تا آخر عمر فرزنددار نشد، ولى آخر عمر صاحب فرزندانى شد كه آنها خود پدران انبیا شدند. «فبشّرناه باسحاق و من وراء اسحاق یعقوب»[22]

* در بیابان به تنهایى فریاد زد، «اذّن فى الناس بالحج»[23] صدها میلیون لبیك گفتند.

* كودكش را تشنه گذاشت، میلیاردها انسان از آب زمزم آب خورد.

* یك هجرت كرد سر چشمه هجرت‏ها شد. «انّى مهاجر الى ربّى»[24]

* جانش را به آتش سپرد، آتش براى او گلستان شد.



[1]  تفسیر نورالثقلین.

[2]  توبه، 114.

[3]  تفسیر برهان.

[4]  كافى، ج 2، ص 84.

[5]  توبه، 92.

[6]  فرقان، 70.

[7]  بحار، ج 23، ص 233.

[8]  ماعون، 4.

[9]  بقره، 264.

[10]  توبه، 37.

[11]  بقره، 217.

[12]  كهف، 104.

[13]  صافّات، 79.

[14]  صافّات، 120.

[15]  احزاب، 56.

[16]  انعام، 76.

[17]  حج، 78.

[18]  بقره، 127.

[19]  صافّات، 9.

[20]  صافّات، 103.

[21]  ابراهیم، 37.

[22]  هود، 71.

[23]  حج، 27.

[24]  عنكبوت، 26.

 

منبع: با قرآن در سرزمین وحى/ محسن قرائتى‏/ نشر مشعر/ 1388

 


  • 2046
  • 0

کلمات کلیدی :

نظر شما :

نظرات :

آخرین متون آموزشی
ﺳﻪشنبه 04 مهر 01402
شنبه 04 شهریور 01402
تبلیغات تبلیغات تبلیغات