حكمتهاى حج

«جعل اللّه الكعبة البیت الحرام قیاماً للناس»
«لیشهدوا منافع لهم و یذكروا اسم الله ...»
«براءة من الله و رسوله ...»
سیماى حضرت ابراهیم علیه السلام
جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَاماً لِّلنَّاسِ وَ الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَ الْهَدْىَ وَ الْقَلآئِدَ ذَ لِكَ لِتَعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِى السَّموَاتِ وَمَا فِى الْأَرْضِ وَأَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِیمٌ (مائده، 97)
خداوند، كعبهى بیتالحرام را وسیلهى سامانبخشى و قوام مردم قرار داده و نیز ماه حرام و قربانىهاى بىنشان و نشاندار را (وسیلهى برپایى مردم قرار داده است) این براى آن است كه بدانید خداوند آنچه (از اسرار) در آسمانها و زمین است مىداند و خداوند به هر چیز آگاه است.
نكتهها:
«قیام»، وسیلهى پایدار بودن است، مانند ستون ساختمان و عمود خیمه.[1] امام صادق علیه السلام فرمود: خانهى خدا را بیتالحرام مىنامند، به خاطر آن كه ورود كفّار به آنجا حرام است.[2] «هَدى»، قربانى بىنشان است و «قلائد»، قربانىهاى نشاندار.
مركزیّت، امنیّت، قداست، عبادت، قدمت، وحدت، سیاست و برائت، معرفت، سادگى، صفا، خلوص و دورى از جدال، شهوت و فسوق در حج است.
ماههاى حرام عبارتند از: رجب، ذیقعده، ذیحجّه و محرّم كه جنگ در آنها ممنوع است.
اجتماع میلیونى مسلمانان در مكّه، بدون تشریفات و امتیازات و بدون جدال لفظى و نزاع عملى در مكانى مقدّس، از امتیازات اسلام است و اگر به منافع گوناگونى كه در پرتو مراسم حج حاصل مىشود از قبیل: حلالیّت طلبیدن هنگام رفتن، دید و بازدید، رونق تجارى، پرداخت خمس و زكات، آشنایى با معارف و امّتها، قرار گرفتن در قدیمىترین مركز توحید، همناله شدن با انبیا و پا جاى پاى آنها قرار دادن، توبه كردن در صحراى عرفات و مشعر، به یاد قیامت افتادن، مانور سیاسى و برائت از كفّار و سایر بركات را در نظر بگیریم، مىفهمیم كه این برنامههاى حج برخاسته از علم بىنهایت خدایى است كه بر همه چیز هستى آگاه است و هرگز علم محدود نمىتواند دستورى به این جامعیّت و جذّابیّت صادر كند.
پیامها:
1- حج، مایهى ثبات و قوام است. «قیاماً للناس»
2- سامانبخشى امور، نیاز به تجمّع، وحدت، عبادت، احترام و حرمت، «بیتالحرام» و آرامش و امنیّت «الشهرالحرام»، و كارهاى پنهان و بىنشان و با نشان «الهدى و القلائد» و تأمین غذاى مورد نیاز دارد.
«قیاماً للنّاس»
3- كسى حقّ قانونگذارى دارد كه از تمام هستى آگاه باشد. «یعلم ما فى السماوات و ما فى الارض»
4- مسجد و مسلخ، وسیلهى قوام دین و دنیاى مردم است. «الكعبة ... الهدى و القلائد» امام صادق علیه السلام فرمود: «جَعَلها اللّه لدینهم و معیشتهم»[3]
5- حجّى كه سبب قوام جامعه نباشد حج واقعى نیست. «الكعبة ... قیاماً للناس»
6- اگر جامعه ثبات داشته باشد، زمینهى خداشناسى در آن رشد مىكند. «قیاماً ... لتعلموا ان اللّه ...»
لِیَشْهَدُواْ مَنَافِعَ لَهُمْ وَیَذْكُرُواْ اسْمَاللَّهِ فِى أَیَّامٍ مَّعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ فَكُلُواْ مِنْهَا وَأَطْعِمُواْ الْبَآئِسَ الْفَقِیرَ (حج، 28)
(مردم از هر منطقهاى به حج خواهند آمد) تا شاهد منافع گوناگون خویش باشند و در ایام مخصوص حج خدا را یاد كنند، به خاطر چهار پایان زبان بستهاى كه رزقشان شده؛ پس از گوشت آنها بخورید و بینواى فقیر را اطعام كنید.
نكتهها:
امام صادق علیه السلام فرمود: مراد از «أیّاماً معلومات»، ایام تشریق، یعنى روزهاى 11 و 12 و 13 از ماه ذىالحجة است.[4] امام صادق علیه السلام فرمود: مراد از «یَذكروا اسماللّه»، گفتنِ «اللّه اكبر» و جملات بعد از آن است كه در دعاى معروفى بعد از پانزده نماز كه اوّل آن نماز ظهر روز عید قربان است، خوانده مىشود.[5] امام كاظم علیه السلام در پاسخ شخصى فرمود: اگر پوست قربانى مكّه را به سلاخ به عنوان مزد بدهند مانعى ندارد، زیرا آنچه را كه خوردنى است باید خود یا فقیر مصرف كند «كُلوا منها و اطعِموا ...» و پوست خوردنى نیست.[6] سیماى حج:
* حج، یك بسیج عمومى و مانور موحدین است.
* حج، چهرهى زیباى عشق و تعبد است.
* حج، زنده نگاه داشتن خاطرات وخدمات پیامبرانى همچون ابراهیم واسماعیل و محمّد است. (درود خداوند بر همهى آنان باد)
* حج، مركز اجتماعات بین المللى مسلمین است.
* حج، مركز ارتباطها و تبادل اخبار و اطلاعات جهان اسلام است.
* حج، پشتوانهى اقتصاد مسلمین وایجاد اشتغال براى دهها هزار مسلمان است.
* حج، بهترین فرصت و زمان براى تبلیغات اسلامى، افشاگرى توطئهها، حمایت از مظلومان، برائت از كفّار و ایجاد رعب و وحشت در دل آنان است.
* حج، بهترین فرصت و زمان براى توبه، یاد مرگ و معاد، از همه چیز بریدن و صحراى عرفات و مشعر را دیدن و در انتظار مهدى موعود علیه السلام نشستن است.
پیامها:
1- مسلمانان باید براى به دست آوردن منافع مادّى و معنوى حج در صحنه حاضر باشند. «لِیَشهدوا»
2- منافع حج به قدرى مهم است كه اگر مردم از دورترین نقاط دنیا هم بیایند، باز ارزش دارد. «فَجٍّ عمیق- لیَشهدوا»
3- انجام فرمان خدا و قصد قربت داشتن در حج، با بهرهگیرىهاى گوناگون جنبى منافاتى ندارد.
«لِیَشهدوا منافع لهم»
4- دستورات الهى به سود مردم است. «منافع لهم»
5- در حج، هم منافع دنیوى است و هم اخروى.
( «منافع» مطلق آمده است. امامصادق علیه السلام فرمود:
مراد از «منافع» در آیه، منافع دنیا وآخرت است)[7] 6- فلسفهى عبادات، یاد خداست. «و یَذكروا اسم اللّه» (دربارهى فلسفهى نماز نیز مىخوانیم: «أقِم الصّلوة لِذكرى» یعنى براى یاد خدا، نماز به پادار)
7- عنصر زمان، در نیایش و دعا مؤثّر است. «فى أیّام مَعلومات» (عباداتاسلامى زمانبندى خاصى دارد)
8- چهار پایان و تسلیم بودن آنها در برابر انسان و قربانى آنهاوسودهاى دیگرى كه دارند، از نعمتهاى الهى است كه به بشر داده شده است. «رَزَقَهم»
9- استفاده از گوشت قربانى براى خود زائران جایز است. «فكُلوا» (بر خلاف عادتهاى زمان جاهلیّت كه مصرفش را براى حاجى حرام مىدانستند)
10- حضور در حج و رسیدن به منافع آن، باید با فقرزدایى همراه باشد. «واطعِموا البائس»
11- اجتماع اغنیا در حج نباید آنان را از فقرا غافل كند.
«اطعِموا البائس الفقیر»
ثُمَّ لْیَقْضُواْ تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُواْ نُذُورَهُمْ وَلْیَطَّوَّفُواْ بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ (حج، 29)
(زائران خانه خدا در روز عید قربان كه قربانى كردند) سپس باید آلودگى خود را بر طرف سازند وبه نذرهاى خود وفا كنند و بر گرد خانهى كهن و آزاد (كعبه) طواف نمایند.
نكتهها:
كلمهى «تَفث» به معناى چرك، مو، ناخن و شارب است، و «قضاء تفث»، یعنى با گرفتن ناخن و مو از احرام بیرون آیید و سپس براى ادامه اعمال حج، دور خانهى كعبه طواف كنید.
در روز عید قربان، در سرزمین منا، در كنار مكّه براى زائران خانه خدا سه كار واجب است:
1- پرتاب هفت سنگریزه به جایگاه شیطان كه آن را «رمى جمره» مىگویند.
2- ذبح و قربانى كه در آیهى قبل به آن اشاره شد.
3- تراشیدن سر و یا كوتاه كردن مو و ناخن كه در این آیه آمده است.
امام باقر علیه السلام فرمود: كعبه نه ساكنى دارد و نه مالكى، بلكه خانهاى حُر و آزاد است.[8] پیامها:
1- بهداشت و نظافت، در بعض عبادات مثل نماز، شرط ورود است، و در بعضى دیگر مثل حج، جزء آن و در مواردى مثل قرائت قرآن و اعتكاف شرط كمال آن به حساب مىآید. «ثُمّ لْیَقضوا تَفَثهم»
2- سنّت چركزدایى و رفع آلودگى، یك فرمان حتمى و جدّى است، نه یك توصیه. «ثمّ لْیَقضوا»
3- آلودگىها از خود انسان، «تَفَثهم» ولى منافع، لطف الهى است كه براى بشر مقرر شده است. «منافع لهم»
4- براى طواف دور خانهى مقدّس و آزاد، باید از آلودگىها و تعهدها آزاد شوید. «ثمّ لیَقضوا- ولْیُوفوا- ولیَطّوفوا»
5- انجام نذر، واجب است. «و لیوفوا»
6- سابقه، مىتواند یك ارزش باشد. «العَتیق» (كلمه «عَتیق» به معناى قدیمى است و عتیقه به اشیاى قدیمى گویند).
7- خانهى خدا ملك هیچ كس نیست. «العَتیق»
بَرَآءَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِكِینَ (توبه، 1)
(این آیات اعلام جدائى و) بیزارى و برائتى است از سوى خدا و پیامبرش، نسبت به مشركانى كه با آنان پیمان بستهاید.
نكتهها:
از این كه براى این سوره در روایات، نامهاى «برائت» و «توبه» آمده است، مىفهمیم كه جزء سورهى انفال نیست، بلكه سورهاى مستقلّ است.
از این كه سوره، به دلیل محتواى قهرآمیزش بدون «بسم اللَّه» شروع شده است، مىفهمیم كه «بسم اللَّه» در هر سوره، متعلّق به همان سوره و جزء آن است، نه آنكه به عنوان تشریفات ویا ...، در اوّل هر سوره بیاید.
اعلام برائت، به خاطر پیمانشكنى كفّار بود كه در آیهى 7 و 8 مطرح شده است، و گرنه قانون كلّى، مراعات پیمانهاست و تا طرفِ مقابل به پیمان وفادار باشد، باید آن را نگهداشت. چنانكه در آیهى 4 آمده است: «الّا الّذینَ عاهَدتُم من المشركِینَ ثمّ لَمینقُصوكم شیئاً ولم یُظاهروا علیكم احداً فاتّموا الیهم عهدهم الى مدّتهم» به میثاقتان با مشركانى كه پیمان نشكسته و توطئهاى نكردهاند، تا آخرِ مدّت وفادار بمانید. به علاوه مسلمانان به دلیل ضعف، تن به آن قرارداد دادند، وگرنه خواستهى مسلمانان، قلع و قمع هر چه سریعتر شرك است.
ماجراى اعلان این آیات
در سال هشتم هجرى مكّه فتح شد، امّا مشركان همچنان براى انجام مراسم عبادى خود كه آمیخته با خرافات و انحرافات بود، به مكّه مىآمدند. از جمله عاداتشان این بود؛ لباسى را كه با آن طواف مىكردند، صدقه مىدادند. یك زن كه مىخواست طوافهاى بیشترى انجام دهد، چون دیگر لباسى نداشت، به اجبار كفّار برهنه طواف كرد و مردم به او نگاه مىكردند.
این وضع براى پیامبر و مسلمانان كه در اوج قدرت بودند، غیر قابل تحمّل بود. پیامبر منتظر فرمان خدا بود تا آنكه این سوره در مدینه نازل شد. پیامبر صلى الله علیه و آله به ابوبكر مأموریت داد تا آیاتى از آن را بر مردم مكّه بخواند. شاید انتخاب ابوبكر به دلیل آن بود كه او پیرمرد بود و كسى نسبت به او حساسیّت نداشت.
امّا وقتى او به نزدیك مكّه رسید، جبرئیل از سوى خدا پیام آورد كه تلاوت آیات را باید كسى انجام دهد كه از خاندان پیامبر باشد. آن حضرت، على علیه السلام را مأمور این كار كرد و فرمود: من از او هستم و او از من است. على علیه السلام در وسط راه آیات را از ابوبكر گرفت و به مكّه رفت و بر مشركان قرائت نمود.
ماجراى تلاوت آیات این سوره توسّط على علیه السلام، در كتب اهل سنّت نیز آمده و از اصحاب، كسانى همچون ابوبكر و على علیه السلام، ابن عباس، انسبن مالك، جابربن عبداللَّه انصارى آن را روایت كردهاند و در مدارك بسیارى نقل شده است.[9]
برخى از اهل سنّت[10] تلاش كردهاند كه آن را امرى عادّى جلوه دهند تا امتیازى براى حضرت على علیه السلام به حساب نیاید و تحویل مأموریت تلاوت را به على علیه السلام، براى تألیف دلِ او دانستهاند، نه امتیازى براى او. در حالى كه براى به دست آوردن دل كسى، كارى بىخطر به او محوّل مىكنند، نه تلاوت آیاتِ برائت از مشركین، آن هم در منطقهى شرك و توسّط كسى كه بسیارى از مشركان را در جنگها كشته است و عدّهاى كینهى او را در دل دارند!
وقتى خداوند به حضرت موسى علیه السلام فرمان داد كه نزد فرعون رفته او را به توحید دعوت كند، وى گفت: خدایا من یك نفر از آنان را كشتهام، مىترسم مرا به قصاص بكشند، برادرم را به همراه من بفرست. ولى على علیه السلام كه تعداد زیادى از سران شرك را كشته بود، به تنهایى رفت و آیاتِ برائت را در نهایت آرامش خواند، آن هم در جاى حسّاسى چون منى و كنار جمرهى عقبه.
نكاتى كه توسّط على علیه السلام به كفّار اعلام شد عبارت بود از:
1- اعلام برائت و لغو پیمانها.
2- ممنوعیّت شركت مشركان در حج از سال آینده.
3- ممنوعیّت طواف در حالت برهنگى.
4- ممنوعیّت ورود مشركان به خانهى خدا.
در موارد زیادى از قرآن، خدا و رسول در كنار هم مطرح شدهاند، از جمله:
الف: در هدیه و لطف. «اغناهم اللَّه ورسوله»[11]
ب: در بیعت. «انّ الذین یبایعونك انما یبایعون اللَّه»[12]
ج: در اطاعت وپیروى. «من یُطع الرسول فقد اطاع اللَّه»[13]
د: در برائت و بیزارى از دیگران. «برائة من اللَّه و رسوله»
پیامها:
1- لغو اعتبار پیمان با مشركین، از اختیارات رهبر است.
«برآءةٌ من اللّه و رسوله» (پیمانهاى بسته شده با مشركین درباره عدم تعرّض به یكدیگر بوده است)
2- وفا به پیمان آرى، تسلیم توطئه شدن، هرگز. «برآءةٌ ... إلى الَّذین عاهدتم»
3- گرچه از نظر حقوقى، موظّفیم به پیمان وفادار باشیم، ولى برائت قلبى از مشركان و منحرفان، یك اصل دینى است.[14] «برآءةٌ من اللّه و رسوله»
4- گرچه قانونگذار خداست، «لایشرك فى حكمِه احداً»[15] ولى در سیره و عمل، خدا و رسول در كنار هم هستند. «من اللَّه و رسوله»
5- برائت، نشانهى قاطعیّت و اقتدار است، همچنان كه سكوت در برابر توطئهها و پیمانشكنىها نشانهى ضعف و ذلّت است. «برآءةٌ من اللّه و رسوله»
6- پیمان بستن با مشركین در شرایطى مانع ندارد.
«الّذین عاهدتم»
7- اگر به دلیل ترس از توطئه و خیانت، قراردادى لغو شد باید به مخالفان اعلام شود، تا غافلگیر نشوند.
«برآءةٌ من اللَّه ... إلى ... المشركین»
فَسِیحُواْ فِى الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ اعْلَمُواْ أَنَّكُمْ غَیْرُ مُعْجِزِى اللَّهِ وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِى الْكَافِرِینَ (توبه، 2)
پس (اى مشركان!) در زمین به مدّت چهار ماه مهلت دارید كه (آزادانه) بگردید و بدانید كه شما نمىتوانید خدا را مغلوب كنید (و از عذاب خدا بگریزید.) و (بدانید) كه خداوند، خوار كنندهى كافران است.
نكتهها:
اعلام برائت، روز دهم ذیحجّه (عید قربان) بود. بنابراین پایانِ مهلت چهار ماهه، دهم ربیع الثانى خواهد شد.[16] طبق روایات،[17] مهلت چهار ماه براى كسانى بود كه قبلًا پیمانى نداشتند، امّا مهلتِ صاحبان پیمان، تا پایان مدّت قراردادشان بود، چه كمتر از چهارماه باشد و چه بیشتر از آن.
پیامها:
1- بعد از ابطال قراردادها وپیمانها، به دشمن فرصت دهید تا فكر كند. «فسیحوا ... اربعة اشهر»
(به نقل تاریخ، بسیارى از مشركان در این چهار ماه به اسلام گرویدند)
2- در زمان اقتدار، بدون اعلام قبلى حمله نكنید. «فسیحوا ... اربعة اشهر»
3- آنان كه نمىخواهند اسلام را بپذیرند، بدانند كه هرجا بروند، نمىتوانند از حكومت خداوند فرار كنند. «غیر معجزى اللَّه»
4- جنگ با اسلام، جنگ با خداست. «غیر معجزىاللَّه»
5- سنّت خدا این است كه اگر فرصت بازگشت را از دست بدهید، بدبخت شوید. «مخزى الكافرین»
وَأَذَانٌ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِىءٌ مِّنَ الْمُشْرِكِینَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌلَّكُمْ وَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّكُمْ غَیْرُ مُعْجِزِى اللَّهِ وَ بَشِّرِ الَّذِینَ كَفَرُواْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ (توبه، 3)
(و این آیات، اعلامى است) از سوى خدا و پیامبرش (به مردم) در روز حجّاكبر (عید قربان یا روز عرفه) كه خدا و رسولش از مشركان بیزارند. (با این حال) اگر توبه كنید (و دست از شرك و كفر بردارید،) این برایتان بهتر است. و اگر روى بگردانید، پس بدانید كه (كارىاز شما ساخته نیست و) هرگز نمىتوانید خدا را ناتوان كنید. و كافران را به عذابى دردناك بشارت ده.
نكتهها:
آیهى اوّل این سوره، اعلام برائت به خود مشركان بود، اینجا اعلام برائت از مشركان به عموم مردم است.
«حجّ اكبر»؛ یا روز عید قربان است،[18] یا روز عرفه و یا مراسم حج[19]، در برابر مراسم «عمره» كه حجّ اصغر است.
پیامها:
1- براى جلوگیرى از مظلومنمایى دشمن و تبلیغ علیه شما، مردم را در جریان بگذارید. «اذانٌ .... الى النّاس»
2- در تبلیغ، از عنصر زمان و مكان غفلت نكنید. «یوم الحج الأكبر»
3- از تشویق و تهدید، هر دو استفاده كنید. «ان تبتم ...
خیرلكم، ان تولیّتم فاعلموا»
4- هنگام قطع روابط، روزنهاى براى پیوند باقى گذارید. «فان تبتم»
5- مهلت چهار ماهه، نشان لطف خداست، نه عجز او.
«غیر معجزى اللَّه»
[1] مفردات راغب.
[2] تفسیر نورالثقلین.
[3] تفسیر برهان.
[4] تفسیر نورالثقلین؛ معانىالاخبار، ص 297.
[5] تفسیر نورالثقلین.
[6] تفسیر نورالثقلین.
[7] تفسیر نورالثقلین؛ كافى، ج 47، ص 422.
[8] تفسیر نورالثقلین.
[9] مسند احمد حنبل،( ج 3، ص 212 و 283؛ ج 1، ص 151 و 330)، مستدرك صحیحین،( ج 3، ص 51)، تفسیر المنار،( ج 10، ص 157)، تفسیر طبرى،( ج 10، ص 46)، تفسیر ابن كثیر( ج 2، ص 322- 333)، احقاقالحق،( ج 5، ص 368) و فضائلالخمسه،( ج 2، ص 342).
و در الغدیر،( ج 6، ص 338) نام 73 نفر كه این ماجرا را نقل كردهاند آمده است.
[10] مثل فخررازى و آلوسى در تفسیرهایشان.
[11] توبه، 74.
[12] فتح، 10.
[13] نساء، 80.
[14] تفسیر اطیبالبیان.
[15] كهف، 26.
[16] كافى، ج 4، ص 290.
[17] تفسیر نورالثقلین.
[18] كافى، ج 4، ص 290.
[19] تفسیر برهان.
منبع: با قرآن در سرزمین وحى/ محسن قرائتى/ نشر مشعر/ 1388
نظرات :