فلسفه طواف چیست؟
آگاهی از اسرار حج هرچند به صورت اجمالی می تواند معرفت عمیق تری را نسبت جایگاه کعبه و مجموعه اعمال حج برای زائر فراهم کند و زائر با معرفت به اسرار حج پی خواهد برد که حج با تمامی آفرینش و خلقت انسان ارتباط دارد و اگر زبان معصومین و بیان آنها در کشف اسرار باز نشده بود فهمیدن بسیاری از مفاهیم و آموزه های حج مجهول می ماند.
در روایاتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) امام صادق، امیرالمومنین و حضرت زین العالبدین (علیهم السلام) در زمینه ارتباط حج با خلقت و آفرینش انسان وارد شده است که به مواردی از آنها اشاره می شود:
محمد بن مروان مى گويد: از امام صادق (علیه السلام) شنيدم كه مى فرمايد: با پدرم در حجر اسماعيل بوديم ، پدرم مشغول نماز بود كه مردى آمد و كنار او نشست ، آن مرد پس از اينكه پدرم نمازش را تمام كرد به او سلام كرد و گفت : من از تو سه سؤ ال دارم كه پاسخ آن را جز تو و يك مرد ديگر نمى داند. پدرم فرمود: آن سه سؤ ال چيست ؟ او گفت : به من بگو علّت طواف در اطراف اين خانه چيست ؟
پدرم فرمود: هنگامى كه خداوند به ملائكه دستور داد تا بر آدم سجده كنند، بعضى اعتراض نموده و گفتند:
«اءَتَجْعَلُ فيها مَنْ يَفْسِدُ فيها وَيَسْفِكُ الدِّماءَ وَنَحْنٍ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ»
خداوند متعال فرمود: (... إ نّىِ اءعْلَمُ مالاتَعْلَمُونَ). سپس بر ملائكه خشم كرد و از آنان خواست نسبت به اين اعتراض توبه كنند و به آنان امر نمود كه براى توبه بايد به اطراف بيت المعمور طواف نمايند، ملائكه هفتاد سال به اطراف بيت المعمور طواف نموده و نسبت به آنچه گفته بودند استغفار و طلب بخشش مى كردند، پس از هفتاد سال طواف و استغفار، خداوند آنان را بخشيد. سپس خداوند خانه كعبه را روى زمين موازى با بیت المعمور آفريد تا هر كس از فرزندان آدم (علیه السلام) كه مرتكب گناه شود، به اطراف او طواف نموده و توبه كند تا خداوند او را بخشيده و از گناه پاك نمايد.[1]
در بعضى روايات فرموده اند: ملائكه هفت هزار سال به كنار عرش خداوند پناهنده شدند تا خداوند آنان را بخشيد.[2]
شخصى از امام سجاد (علیه السلام) درباره علت طواف بر بيت المعمور و خانه كعبه پرسيد. زمان آغاز طواف بر بيت المعمور چه زمانى بوده و براى چه و چگونه بوده است؟ امام (علیه السلام) فرمود: آغاز طواف بر بيت المعمور زمانى بود كه خداوند متعال به ملائكه فرمود: من در روى زمين خليفه و جانشينى قرار دادم [به نام انسان]، پس ملائكه گفتند: پروردگارا! خليفهاى از غير فرشتگان قرار دادى در حالى كه اين خليفه در روى زمين فساد مىكند و خون مىريزد و به همديگر حسادت و بغض مىورزند و ستم مىكنند.
پروردگارا! جانشين و خليفهاى از ما روى زمين قرار بده كه ما فرشتگان، فساد نمىكنيم و خون نمىريزيم و بغض و حسادت نداريم و ستم نمىكنيم و همواره به كمك تو تسبيح و تقديس مىكنيم تو را و اطاعت مىكنيم تو را و عصيان نمىكنيم تو را.
خداوند فرمود: مسلماً من چيزى را مىدانم كه شما نمىدانيد. امام سجاد (علیه السلام) فرمود: ملائكه گمان كردند كه آنچه مىگويند ردّى است بر پروردگارشان و مسلماً خداوند بر گفتار ايشان غضبناك شده است پس سه ساعت به عرش خدا پناه بردند، سپس خداوند به ايشان نظر كرد و رحمتش بر ايشان نازل گرديد و خانهاى در زير عرش قرار داد كه بر چهار استوانه از زبرجد بود كه آن را به ياقوت قرمز آغشته نموده بود كه اين خانه «بيت الضّراح» نام دارد.
سپس خداوند به فرشگان فرمود: طواف كنيد اين خانه را و رها كنيد عرش را، پس ملائكه طواف خانه كرده و عرش را ترك كردند، در نتيجه اين طواف بر ملائكه آسان گرديد [كه مراد آسانى طواف نسبت به پناه بردن ملائكه به عرش مىباشد]. و اين بيت المعمور كه خداوند ذكر فرموده: هر روز و شب هفتاد هزار فرشته داخل آن مىشود كه هرگز برنمىگردند. سپس خداوند فرشتگانش را دستور داد كه: خانهاى براى من در روى زمين بسازيد به مانند و به منزلت بيت المعمور، بعد خداوند سبحان امر كرد به تمام انسانهايى كه در زمين خلق كرده، طواف اين خانه كنند همان طور كه اهل آسمان بيت المعمور را طواف مىكنند.[3]
در تفسیر علیّ بن ابراهیم قمی به روایتی اشاره شده که بر طبق آن، طواف به دور "البیت المعمور" بعد از آنکه ملائکه بر خلقت آدم (علیه السلام) اشکال و اعتراض کردند، بر ملائکه واجب شد تا بمنزله توبه ایشان باشد.[4] در بسیاری از روایات معراجیّة نیز به آن اشاره شده است که پیامبر در آنجا نماز خواندند و ملائکه و پیامبران به ایشان اقتدا کردند.[5] از امیر المؤمنین (علیه السلام) هم روایت شده كه فرموده: در هر روز هفتاد هزار فرشته داخل آن مىشوند، و چون بر مىگردند دیگر تا ابد آنجا را زیارت نمىكنند.[6]
[1] . فروع كافى ، ج 4، ص 188.
[2] . علل الشرايع ، ج 2، ص 407
[3] . بحار الأنوار: 55/ 59، باب 7، حديث 7
[4] . تفسیر القمی، ج۱، ص۳۷ ذیل سورة البقرة آیات ۳۰ الى ۳۹
[5] . علل الشرائع / ترجمه ذهنى تهرانى، ج۲، ص: ۴۳
[6] . مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۶۳
نظرات :