شیطانپرستی و شیطانگرایی (2) - دوران های مختلف

شیطانپرستی و شیطانگرایی (2) - دوران های مختلف
شیطانگرایی در قرون وسطا
در ابتدای قرون وسطی شاهد گسترش گرایش به فرقهها و آئینهای شیطانی در میان طبقة رعیت جامعة آن زمان اروپا هستیم. گردهماییهایی همچون مراسم «سابات»[1] كه در روز شنبه برگزار میگردید و برگرفته از آئینهای باروری در دوران باستان بود، نمونهای از آئینهای شیطانگرایی در آن دوران است. لیكن به علت آمیخته بودن این مراسمات با آئینهای جادوگری و مسائل غیراخلاقی، كلیسا به مبارزه با این جریانات پرداخت فلذا در اواخر قرون وسطی این فرقهها بیشتر در قالب گروههای مخفی به كار خود ادامه دادند. در همین دوران (اوایل قرن 12 میلادی) است كه شاهد شكلگیری اولین انجمنهای مخفی فراماسونری در اروپا هستیم و در حال حاضر نیز جریان ماسونی دنیا به خاطر نقش ویژهای که شیطانگرایی و ترویج آن در راستای رسیدن به اهداف شوم آنها دارد، پشتیبانی همه جانبهای از این جریان مینمایند. اگرچه این پشتیبانیها در پس پرده بوده و در ظاهر ارتباطی میان این دو جریان وجود ندارد.
شیطانگرایی در دوره مدرن
سدههای شانزدهم و هفدهم میلادی دوران شکوفایی جادوگری، کیمیاگری، غیبگویی، طالعبینی و انواع علوم خفیه و نفوذ آنها در دربارها و محافل اشرافی و فرهنگی اروپاست. این موجی است که دقیقاً با رنسانس ایتالیا آغاز شد و اومانیستهایی چون «پیکو دلا مراندولا»[2] مروجین بزرگ آن بودند.[3]
ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن خود گسترة رواج جادوگری در آن برهه از تاریخ اروپا را اینگونه توصیف نموده است: «عدّة کسانی که خود را جادوگر میدانستند یا به گمان مردم پیشه جادوگری داشتند، سریعاً رو به افزایش نهاد. مخصوصاً در ایتالیای مجاور آلپ، ساحری از حیث ماهیت و مقیاس به صورت یک بیماری ساری درآمد. به موجب گزارش مشهوری، بیستوپنجهزار تن در جلگهای نزدیک برشا در یک «شنبه بازار جادوگران» حضور یافته بودند.»[4]
افراد شاخص دیگری نیز در ترویج موج گرایش به جادوگری و شیطانگرایی در قرن شانزدهم سهم داشتهاند. با اندکی مطالعه در زندگینامة آنها میتوان به چند وجه مشترک دست یافت. اوّل آنکه غالب این افراد از خاندانهای متنفذ یهودی در اروپای آن زمان بوده و یا با آنها ارتباط نزدیکی داشتهاند. دوّمین ویژگی مشترک، آشنایی اغلب این افراد با آموزههای عرفان کابالا است.[5]
از شخصیتهای برجستة شیطانگرایی در آن دوران كه نقش مؤثری در شیوع این جریان داشت میتوان به خانم «کاترین دومدیچی»[6] از خاندان دومدیچیهای یهودی اشاره كرد.
كاترین دختر «لورنزو» جادوگر بزرگ فرانسوی بود. پدر وی به عنوان پیشگو در دربار پادشاه فرانسه «فرانسوای یكم» استخدام شد و بعد از مدّتی دخترش كاترین را به همسری فرزند پادشاه «دوک اورلئان»، که بعدها با نام هانری دوم بر تخت شاهی فرانسه نشست، درآورد.
كاترین پس از مرگ همسرش، آئینی جادویی با عنوان بلك مس که به نوعی اهانت به مراسم مقدس شام آخر مسیحیان بود را در بین اشراف و درباریان فرانسه بنیان گذاشت.[7] حدود یک قرن پس از مرگ کاترین دومدیچی، جادوگر دیگری در دربار فرانسه به نام «کاترین دِشی» از خاندان «لاوازین»[8] یهودی اقدامات دومدیچی را ادامه داد. وی مراسمی با عنوان اتاق درخشان را به مراسم بلک مس اضافه نموده و آیین شیطانپرستی را تکمیل کرد.
این مراسم که به نوعی بازتولید آیین قربانی انسان بدوی بود در اتاقی کاملاً تاریک انجام میشد که تنها منبع روشنایی آن یک شمع بود. در این اتاق نوزادانی قربانی میشدند و خونشان به شیطان تقدیم میشد.[9] پس از مدّتی با افشاگری برخی افراد، این مراسم لو رفته و عدهای بازداشت و مجازات شدند. از آن جمله شخص کاترین دشی بود که به اتهام جادوگری در 22 فوریه سال 1680 در ملاء عام در آتش سوزانده شد. امّا هنگامی که پای شخصیتهای بلندپایه به پرونده کشیده شد، مقامات دستور توقف پیگیری را صادر کردند و این مراسم به طور مخفیانه و محرمانه ادامه پیدا کرد.[10]
این آیینها در طول قرنهای هفده و هجده در قالب گروههای سرّی که توسّط اشراف ایجاد و رهبری میشد، ادامه یافت، که از آن جمله میتوان به گروههایی نظیر ژرمن باکسن، پسران نیمه شب، موهاکسها و نفرینشدگان اشاره کرد.
یکی از گستردهترین و تأثیرگذارترین گروههای ماسونی در طول قرن هجدهم که در راستای ترویج آئینهای شیطانگرایی نقش بسزایی را بازی نموده است انجمنی است با عنوان «انجمن آتش جهنم»[11]. این انجمن که ابتدا در سال 1719 میلادی توسط فیلیپ دوک وارتن[12] و دوستانش در انگلستان تأسیس شد. شعار اصلی این انجمن که بعدها جزء اصلیترین شعارهای جریان شیطانگرایی در قرنهای بعد گردید اینگونه بیان میشد: «هرکاری دوستداری انجام بده»[13]. این شعار اولین بار در قرن 16 توسط نویسنده اومانیست فرانسوی فرانکیس رابله[14] مطرح شده بود.
مشهورترین شاخة انجمن آتش جهنّم توسّط شخصی به نام سرفرانسیس داشوود[15] در سال 1746 در انگلستان پایهگذاری شد. داشوود در آن زمان یکی از سیاستمداران و از اعضای پارلمان انگلیس بود و بعدها به عنوان رییس کل خزانهداری انگلستان منصوب شد. این گروه که در ابتدا تنها 12 نفر عضو داشت پس از مدت کوتاهی اعضای زیادی از میان طبقه اشراف و سیاستمداران انگلیس را به خود جذب نمود. یکی از مراکز تجمع این گروه در دهکده وست ویکمب[16] امروزه به مکانی توریستی با عنوان «غارهای انجمن آتش جهنم»[17] در انگلستان مبدّل شده است.
آلیستر كرولی پدر شیطانگرایی معاصر
یکی از شاخصترین افراد در دوران مدرن شیطانگرایی که به نظر بسیاری از کارشناسان پدر شیطانگرایی مدرن محسوب میشود، آلیستر کرولی است. وی متولّد سال 1875 انگلستان میباشد. او كه ابتدا در رشتة فلسفه دانشگاه «ترینیتی» كمبریج انگلستان مشغول به تحصیل بود به رشته ادبیات انگلیسی تغییر رشته داد و به عنوان یك نویسنده و منتقد اجتماعی شهرت پیدا كرد.
در سال 1904 کراولی و همسر جدیدش رز، به مصر سفر کردند. کراولی از خدای مصریان «توث Thoth» درخواست کمک کرد.
كتاب قانون (نوشته آلیستر كرولی – 1904)
بعد از این ماجرا كرولی مدعی شد در تاریخ 8 آوریل فرشتهای به نام «آیواز»[18] با او صحبت كرده و دستوراتی را به وی الهام نموده است. كرولی این دستورات را به عنوان یك كتاب با نام «کتاب قانون»[19] تدوین نمود و خود را پیامبر این الهامات میدانست.
وی این كتاب را در سه فصل تنظیم نمود، كه هر فصل آن را در یك روز و در عرض یك ساعت نوشته است. وی این دستورات را مبنای تشكیل فرقهای به نام «تلما»[20] قرار داد.
نماد فرقه تلما
شعار محوری فرقه تلما به صورت زیر بیان میشود:
Do what thou wilt shall be the whole of the Law (هرچه میخواهی انجام بده، این تمام قانون است)
این شعار که قبلاً توسط گروههای شیطانگرای مشهوری همچون انجمن آتش جهنّم بیان شده بود، دوباره توسّط کرولی احیا شد و توجیهگر بسیاری از اباحیگریها و انحرافات اخلاقی در فرقة تلما و گروههای شیطانگرای بعدی گردید.
ساختمان فعلی صومعه تلما در جزیره چوفالو سیسیل كه به یك مخروبه تبدیل شده است.
آلیستر كرولی در سال 1907 بعد از ترك گروه ماسونی هرمتیك اوردر، با تشكیل انجمن فراماسونری ستارة نقرهای[21] این فرقه را به صورت سازمانی منسجم در آورد و کتابی را تدوین نمود. در این كتاب میتوان آموزههایی از عرفانهای شرقی مثل یوگا و عرفانهای غربی خصوصاً كابالا را مشاهده نمود.
وی همچنین در سال 1920 معبدی را در جزیره چوفالو سیسیل واقع در كشور ایتالیا تأسیس نمود و پیروان زیادی را به دور خود جمع كرد. سه سال پس از تأسیس این صومعه درسال 1923 یکی از پیروان فرقه تلما به نام «رائول لاودی»[22] که فارغالتحصیل دانشگاه آکسفورد انگلستان نیز بود به صورت مشکوکی در آن صومعه جان سپرد. همسر وی به نام «بتی می»[23] علت قتل شوهرش را خوردن خون گربة قربانی شده در یکی از مراسمات فرقه تلما میدانست و به همین خاطر شروع به فعالیت علیه کرولی و فرقهاش نمود. او در این رابطه با برخی روزنامهها و خبرگزاریهای لندن نیز مصاحبه نمود. همین عوامل باعث شد که دولت موسیلینی در 30 آوریل سال 1923 حکم به اخراج کرولی از ایتالیا نمود. پس از صدور این حکم علیه کرولی صومعه تلما نیز به صورت مکانی مطرود درآمد و قسمتهایی از آن توسّط ساکنین محلّی آنجا آسیب دید.[24]
اجرای برخی اعمال و آئینهای شیطانی در این فرقه و همچنین بیانات و نوشتههای ضددینی آلیستر کرولی موجب شد که رسانههای آن زمان به وی لقب «شرورترین انسان جهان» را بدهند.
به گواهی شاهدان عینی، آلیسترکرولی در طول زندگی خود دچار انحرافات اخلاقی فراوانی بوده است و در نهایت نیز مصرف بیش از حد مواد مخدر وی را دچار عارضهای تنفسی نمود و همین امر باعث شد که او در تاریخ اول دسامبر 1947 در شهر نتروود[25] آمریکا بر اثر عفونت دستگاه تنفسی درگذشت. در مراسمی كه برای مرگ وی ترتیب داده شده بود، جسدش سوزانده شد و پیروانش آئینهای شیطانی اجرا نمودند.
شیطانگرایی در دوران معاصر
جریان شیطانگرایی در این دوران به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم جان تازهای میگیرد. شوک حاصل از جنایات بیسابقة بشری در دو جنگ جهانی فضای جامعه جهانی را مستعدّ شکلگیری جنبشهای معترض اجتماعی نمود.
موسیقی متال به عنوان موسیقی اعتراض مورد استقبال جوانان قرار گرفت و اولین گروههای سبک متال از نیمه دهه 1960 کار خود را آغاز کردند. بعد از آن از هر گوشه گروهی کوچک و پنج، شش نفره سر بلند کرد و موج تازه در دنیای موسیقی فراگیر شد.
در آن سالها که تازه رسانههای صوتی و تصویری جهانگیر میشد، ستارههای هنری و سبکهای تازه در موسیقی و سینما خواسته و ناخواسته مأمور شدند که ارزشها و اندیشههای نهفتة شیطانی را در دنیا آشکار نموده و ترویج کنند و صد البتّه این چیزی نبود که جوانان معترض و تحولخواه دهة شصت و یا هنرمندان سبک راک و متال میخواستند. این جهتگیریهایی بود که بهطور حساب شده بر آنها تحمیل میشد و خودشان آن را به صورت بهترین راه و یا شاید تنها را دستیابی به اهداف، انتخاب میکردند.
به این ترتیب بازی با افکار، هیجانات و ارزشهای مردم به صورت یک بازی برای محافل سرّی و قدرتهای پشت پرده در آمد و آنها دیدند که میتوانند به راحتی به افکار و ارزشهای مردم جهت بدهند. و تغییر تصوّرات و ایجاد تخیل که در گذشته با علوم جادویی انجام میشد امروزه با تکنیکها و نظریات علوم جدید در شاخههای گوناگون روانشناسی و جامعهشناسی و استفاده از تکنولوژی ارتباطات به ترویج علنیتر اندیشهها و آرمانهای شیطانی پرداخته میشود.
موسیقیتند، فریاد، خشونت نمایشی و گاهی واقعی در کنار رفتار ناهنجار جنسی و استفاده از مواد مخدر و روانگردان و به بازی گرفتن شعارها و آرمانهای تحوّلآفرین، تمام نیروی فکری و جسمی جوانان را به تباهی کشید و قدرت ایستادگی و اعتراض مؤثّر و تفکّر تحوّلساز را از آنها گرفت. شیطانیتر از همه اینکه نه تنها برای این ویرانگری هزینهای نکردند، بلکه از آن برای خود منابع ثروتآفرین ساختند. فروش فیلمها، درآمدهای حاصل از برنامههای رسانهای، تولید پوشاک و لوازم آرایشی و زینتی که با نمادها و المانهای گروههای معروف تولید میشد، سرمایهدارهای پشت صحنه را از ستارههای روی صحنه ثروتمندتر کرد.[26]
نکته قابل توجه دیگر در دوران معاصر شیطانگرایی شکلگیری فرقههایی با ظواهر شیطانگرایانه و شیطانپرستانه در آمریکا و برخی کشورهای غربی است. قبل از ورود به بررسی این فرقهها باید به این نکته توجه داشت که نگرش غالب فرقههای شیطانگرایی موجود در غرب، ریشه در آموزههای تحریف شدة یهودی-مسیحی نسبت به شیطان دارد؛ که این نگرش با نگاه اسلامی نسبت به شیطان تفاوتهای فراوانی دارد.
در نگرش اسلامی شیطان یك جن است[27] كه در اثر عبادت به جمع فرشتگان راه یافت و به خاطر عصیان در برابر دستور الاهی از مقام خویش تنزّل پیدا نمود و با فریب آدم(علیهالسلام) و همسرش نسبت به میوة درخت ممنوعه، باعث هبوط آن دو از بهشت الاهی شد؛[28] ولی در نگاه یهودی-مسیحی شیطان یك فرشته است که در داستان آدم(علیهالسلام) و حوّا به نوعی نقش یك منجی را برای نوع بشر بازی میكند و با راهنمایی آن دو به سمت میوه درخت معرفت! آنها را از باطن امور آگاه و از یوغ بندگی استثمارگونه خداوند رها مینماید. به روایت تورات شیطان در قالب یک مار وارد بهشت شد تا آدم و همسرش را فریب دهد.
در اوّلین کتاب از اسفار پنجگانة تورات که به سفر پیدایش شهرت دارد، اینگونه میخوانیم که: «و مار از همة حیوانات صحرا که یهوه خدا ساخته بود، هشیارتر بود و به زن گفت: «آیا خدا حقیقتاً گفته است که از همة درختان باغ نخورید؟». زن به مار گفت: «از میوه درختان باغ میخوریم، لکن از میوة درختی که در وسط باغ است خدا گفت که از آن مخورید و آن را لمس مکنید مبادا بمیرید». مار به زن گفت: «هر آینه نخواهید مرد، بلکه خدا میداند در روزی که از آن بخورید، چشمان شما بازمیشود و مانند خدا عارف به نیک و بد خواهید بود.»[29]
نکتة قابل تأمّل در ادامه این روایتگری تورات نهفته است. آنجا که خداوند پس از آنکه از سرپیچی آدم و همسرش مطلع میشود، به نوعی کلام شیطان را تأیید نموده و رو به ملائکه خود میگوید:
«همانا انسان مثل یکی از ما شده است که عارف به نیک و بد گردیده. اینک مبادا دست خود را دراز کند و از درخت حیات نیز گرفته و بخورد و تا به ابد زنده ماند.»[30]
تفاوت دیگر آن كه در نگاه یهودی-مسیحی شیطان موجودی است بسیار قدرتمند كه در برخی موارد قدرت او با قدرت خداوند رقابت میكند، و به نحوی باعث تسلّط شیطان بر انسان میگردد؛ ولی در آموزههای اسلامی شیطان كیدی ضعیف داشته[31] و تنها قدرت وسوسهگری نسبت به انسان دارد.
فرقه Satanism (شیطانگرایی)
یکی از مشهورترین فرقههای نوظهور با گرایشات شیطانی که در ایالات متحده آمریکا اعلام وجود کرد، فرقهای با عنوان Satanism میباشد. این فرقه در سال 1966 توسّط یک یهودی زاده به نام «آنتوان لاوی»[32] در شهر سانفرانسیسکو واقع در ایالت کالیفرنیا آمریکا پایهگذاری شد. لاوی قبل از آن با برگزاری دورههای آموزشی با عنوان «هنرسیاه» که در آنها مباحث رازآلودی همچون غیبگویی، جادوگری، خونآشامان و... شهرت نسبی برای خود به دست آورده بود.
بعد از مدتی این جلسات منجر به شكلگیری انجمنی با عنوان «محفل جادویی»[33] گردید. هدف اصلی این انجمن، این بود که با مطالعه بر روی گروههای شیطانگرایی قدیمی برخی آئینهای مذهبی جادوگری را کشف و یا اختراع نمایند. به همین منظور لاوی کتابخانهای متشكّل از کتابهایی كه به تشریح برخی آئینهای كفرآمیز و جادویی و سایر آئینهای نامتعارف كه توسط گروههایی چون «شوالیهها معبد»[34]، «باشگاه آتش جهنّم»[35] و «گروه هرمتیك اوردر»[36] انجام میشد را جمعآوری کرد. نهایتاً در سال 1966 بود که با پیشنهاد برخی افراد حاضر در این دورهها آنتوان لاوی فرقه سیطنیسم را تأسیس نمود و خانه خود را به عنوان پایگاه این فرقه در نظر گرفت و عنوان کلیسای شیطان را برای آن انتخاب کرد.
نگاهی به مبانی فكری فرقه Satanism
مهمترین مبنای فكری در این شاخه، كه نقش محوری در مبانی فلسفی و عقیدتی این فرقه دارد، «اصالت انسان» یا همان اومانیسم میباشد. شیطانگرایان به خلاف تصوّر عموم اصلاً اعتقاد به موجودی به نام شیطان ندارند وآن را پرستش نمینمایند.[37]
شیطان تنها نماد امیال و لذتطلبی نفسانی انسان میباشد و در واقع آنچه كه یك شیطانپرست میپرستد نفس خودش میباشد. پیرو همین نگرش اومانیستی است كه بزرگترین عید سالیانه برای یك فرد شیطانگرا، سالروز تولد خود اوست[38] و همچنین در اجرای مراسمات و آئینهای شیطانگرایی یك انسان را در قسمت محراب قرار داده و عبادات خود را به سمت او انجام میدهند. [39]
نگرش اومانیستی یكی از شاخصهای برجسته و پر نفوذ رنسانس بود كه با توجه به متون باستانی یونان، انسان را در مركز تأملات خود قرار میداد و بیشترین تلاش خود را صرف گریز از وضعیت حاكم در دوره قرون وسطی و نفوذ كلیسایی قرار داده بود.[40]
این نگرش در مقاطع مختلفی خصوصاً قرون 17 و 18 میلادی شكلی افراطی و رادیكال به خود گرفت و درصدد حذف هرگونه اندیشة ماورای طبیعی، وحیانی و دین الوهی برآمد و اندیشهها و رویكردهای دینی را به عنوان بزرگترین مانع جدی بر سر راه حاكمیت خرد و ارزشهای انسانی قلمداد كرد.[41] این مطلب را میتوان به صراحت در اولین بیانیة اومانیستها كه در سال 1933 منتشر شد مشاهده نمود. در بند پنجم این بیانیه میخوانیم: «اومانیسم اعتقاد دارد، ماهیت جهان كه با علوم جدید روشن گردیده است، هرگونه تعهد فراطبیعی یا آسمانی را برای انسان غیرقابل قبول مینماید» و در بند ششم اضافه میكند كه «ما معتقدیم زمان خداپرستی، خداباوری، و انواع عقاید نو سپری شده است».[42]
در اینجاست كه میتوان گفت آموزة ضددین بودن[43]، كه یكی دیگر از آموزههای اساسی شاخه سیطنیسم میباشد، ریشه در اندیشه محوری این فرقه كه همان نگرش اومانیستی به عالم هستی است، دارد. به خاطر غلبة دین مسیحیت در دنیای غرب، آموزة ضددین بودن در فرقه سیطنیسم، نمود ضدمسیحیت[44] بودن به خود گرفته و استفاده از الفاظی همچون (انجیل شیطانی)، (كلیسای شیطان)، (مراسم عشاء سیاه)[45] و نمادهایی همچون «صلیب وارونه» و «صلیب شكسته» و... كه با تركیب كاراكترهای دین مسیحیت با عناوین شیطانی در صدد تخریب و توهین به دین مسیحیت است، محصول همین نگاه ضدمسیحی است كه در استخدام الفاظ، عناوین و نمادها در این فرقه حاكم میباشد و در اكثر آموزههای این فرقه رنگ و بویی از این تفكّر دیده میشود.
در این جا بد نیست این نكته را متذكّر شویم كه جریان سیطنیسم یك جریان صرفاً ضدمسیحی نیست و نباید آن را با جریاناتی كه بعضاً در غرب فعّال هستند و نگاه ضدّمسیحی دارند، اشتباه گرفت. بلكه این فرقه نگرش ضددینی دارد و به تناسب دین بومی هر منطقه رنگ و بوی مخالفت با آن را میگیرد. كما اینكه وقتی این فرقه در ممالك اسلامی وارد شد، قالب ضداسلامی به خود گرفته و استفاده از عناوین ضداسلامی و نمادهایی همچون «وارونه نمودن اسامی مقدسی همچون الله، محمد، علی و...» كه بعضاً به صورت زیورآلات در بازار موجود میباشد، حاصل نگرش ضددین بودن در جریان شیطانگرایی میباشد.
توجّه شیطانگرایی به جادو و جادوگری از دیگر مواردی است كه به صورت برجسته در نگرشها و آئینهای این فرقه خود نمایی میكند و به عاملی برای جذب افراد به این فرقه مبدل شده است.
تحلیل شیطانگرایی معاصر
از اواخر قرن 19، رهبران و هدایتکنندگان جریان شیطانگرایی برای آن که بتوانند سریعتر این آموزههای شیطانی را در میان عموم مردم ترویج نمایند به تدریج شروع به حذف جنبههای خشونتآمیز از آموزهها و آئینهای شیطانگرایانه نموده و بیشتر بر جنبههای لذتگرایی و نفسپرستی آن تأکید مینمایند. به همین دلیل است که میبینیم در فرقههای معروف شیطانگرایی در این مدّت همچون فرقة تلما و سیطنیسم که توسّط آلیستر کرولی و آنتوان لاوی تأسیس شدهاند بیشتر بر جنبههای شهوانی و لذتگرایی وجود انسان تأکید میشود و برخی آئینهای خشن بهجا مانده از دورههای قبل را به صورت نمادین انجام میدهند.
همچنین در دوران معاصر شیطانگرایی میتوان به وضوح پشتیبانی همه جانبة مراکز قدرت و استعماری را از این جریان مشاهده نمود. چنانکه شاهدیم از بعد از دهه 60 میلادی آموزهها و قالبهای شیطانگرایانه به طور هماهنگ در حوزههای مختلف فرهنگی، هنری، اجتماعی و دینی ترویج داده میشود. برای نمونه میتوان به موارد زیر اشاره کرد. شکلگیری گروههای موسیقی با ظواهر شیطانی در نیمة دوّم دهه 60، شکلگیری فرقههای شیطانگرایانه همچون سیطنیسم در سال 1966، ساخت فیلمهای سینمایی با نمایش متفاوت از شیطان و کاراکترهای شیطانی مانند فیلم «کودک رزماری» ساخته رومن پولانسکی در سال 1968 و از آن پس حجم عظیم فیلمهای معناگرا با اشاره مستقیم به مقولات شیطانی، ترویج ظواهر شیطانگرایانه در صنعت پوشاک، زیورآلات و حتّی آرایشهای ظاهری افراد جوامع مختلف.
پی نوشتها
[1] . sabath.
[2]. Giovanni Pico della Mirandola از نامدارترین و مؤثرترین چهرههای فکری رنسانس و به عنوان «پدر کابالیسم مسیحی» شناخته می شود.
[3] زرسالاران یهودی و پارسی، ج4، ص94.
[4] تاریخ تمدن، ج5 ، رنسانس، ص560.
[5] نک: (زرسالاران یهودی و پارسی،ج2)؛ (زرسالاران یهودی و پارسی، ج4، بخش ریشههای فراماسونری)؛ (تاریخ جادوگری)
[6] . Catherine de Medici.
[7] سیری در تاریخ جادوگری، ص90.
[8]. La Voisin.
[9] همان ص 92.
[10] همان ص 93.
[11] . Hellfire Club.
[12] . Philip, Duke of Wharton.
[13] . Do what thou wilt.
[14] . François Rabelais.
[15] . Sir Francis Dashwood.
[16]. West Wycombe
[17] . West Wycombe Caves.
[18] . Aiwass.
[19] . The Book of Law.
[20] . Thelema.
[21] در نام این انجمن نظرات مختلفی بیان شده است،كه یكی از آنها Argentium Astrum میباشد. این لغت به زبان لاتین بوده و در زبان انگلیسی به معنای«ستاره نقره ای» است.
[22] .Raoul Loveday.
[23] .Betty May
[24] . en.wikipedia.org/wiki/Abbey_of_Thelema.
[25] .Netherwood.
[26] مقاله شیطان پرستی موجی در زمان حال یا طرحی برای آینده.
[27] كهف، آیه 50.
[28] بقره، آیات 34-38.
[29] عهد عتیق، سفر پیدایش، فصل 3.
[30] همان.
[31] نساء، آیه 76.
[32] . Anton Lavey.
[33] . Magic Circle.
[34] . Knight Templar، متعلق به دوران قرون وسطی.
[35] . Hell fire clu، قرن 18 میلادی.
[36] . Hermetic Order of Golden Down، قرن 19 میلادی.
[37] به همین دلیل است كه ترجمه صحیح واژه «Satanism» شیطانگرایی میباشد، نه شیطانپرستی (Devil Worship)
[38] . Satanic Bible/religious holiday.
[39] . The satanic Bilbe , devices used in a satanicritual, Altar.
[40] فرهنگ واژه ها، ص 41.
[41] همان، ص52.
[42]. http://jjnet.com/archives/documents/humanist.htm.
[43] . Anti Relegion.
[44] . Anti Christ.
[45] . Black Mass.
Ref: nozohor.porsemani.ir/
نظرات :