سرقت حجرالاسود

بنام خدا
* ماجرای ربودن حجرالاسود توسط قرامطه و چند تکه شدن آن
به گفته مورخان در سال 286 هجری در مناطقى از جنوب خلیج فارس در بحرین و قطیف و احساء، قرمطىها حکومت نسبتاً مقتدرى تشکیل دادند که در رأس آن، شخصى به نام «ابوسعید جنابى» بود، هجوم بىامان قرامطه بحرین به شهرها و آبادىهاى دور، نزدیک و کشتارهاى بىرحمانه مردم، رعب و وحشت زاید الوصفى در مسلمین به وجود آورده بود و در این میان کاروانهاى حجاج بیش از همه در معرض خطر بودند، کاروانهاى حجاج به خصوص حاجیانى که از طرف عراق به مکه مىرفتند و مجبور بودند از حوزه نفوذ قرامطه عبور کنند، همواره مورد حمله آنها بودند، این حملات در سالهاى 313 و 314 آنچنان شدید بود که در این سالها هیچیک از کسانى که از راه عراق به مکه عازم بودند، موفق به انجام مناسک حج نشدند.
تا اینکه در سال 317 خشونت به اوج خود رسید و فاجعه عظیم رخ داد، در این سال، قرامطه طبق یک نقشه و توطئه حساب شده، به کاروانهایى که از طریق عراق رهسپار مکه بودند، حمله نکردند و کاروانهاى حجاج از جمله کاروان عراق به سرپرستى «منصور دیلمى» سالم و بدون مزاحمت به مکه رسیدند، اما چون روز «ترویه» رسید، قرامطه به فرماندهى «ابوطاهر جنابى» حجاج را غافلگیر کردند و با یک یورش وحشیانه، هم به آنها و هم به ساکنین شهر مکه حمله کردند و دست به کشتار عجیبى زدند و اهانت بىسابقه ای در مسجدالحرام اتفاق افتاد.
گفته شده است که در این واقعه «ابوطاهر» با یک سپاه 900 نفرى وارد مسجدالحرام شد و این در حالى بود که او مست بود و بر روى اسبى قرار داشت و ششمیر عریانى در دستش بود، طبق نقل مورخان، قرامطه هر چه توانستند از حجاج و اهل مکه کشتند و از مقدسات اسلامى هتک حرمت کردند. شمشیرهاى قرامطه طواف کنندگان، نمازگزاران و کسانى را که به درهها و کوهها فرار کرده بودند، درو مىکرد و مردم فریاد مىزدند که آیا همسایگان خدا را مىکشى؟
آنها مىگفتند «کسى که با اوامر الهى مخالفت کند، همسایه خدا نیست»، تعداد کشته شدگان مجموعاً به حدود 30 هزار نفر رسید که بسیارى از آنها را در چاه زمزم ریختند و بعضىها را بدون غسل، کفن و نماز در جاهاى دیگر دفن کردند.
قرامطه علاوه بر کشتارهاى بىرحمانه، غارت اموال حجاج و اهل مکه، زیورها و از جمله پرده کعبه را غارت کردند و در آن را کندند و خواستند ناودان بیت را از جاى خود بکنند، ولى متصدى این کار سقوط کرد و مرد، مهمتر از همه حجرالأسود را از جاى خود برداشتند و با خود به بحرین بردند. بنا بر روایات متنوع، در این واقعه سنگ حجرالاسود به دو یا چند تکه تقسیم شد.
قرامطه، حجرالاسود را به شهر «احساء» بردند و اینکه در بعضى از منابع محل نگهدارى حجرالأسود، بحرین یا هجر ذکر شده، بدان جهت است که در آن زمان به منطقه وسیعى از شمال عربستان فعلى، بحرین و یا هجر گفته مىشد که شهر «احساء» داخل همین منطقه قرار داشت.
حجرالأسود مدت 22 سال در بحرین ماند و در طول این مدت اقدامات دو قطب سیاسى در جهان اسلام یعنى عباسىها در بغداد و فاطمىها در آفریقا براى وادار کردن قرامطه به بازگرداندن حجرالأسود بىنتیجه ماند. به هر حال حجرالأسود در سال 339 هجری قمری به مکه برگردانده شد و این لکه ننگ بر دامن قرامطه تا ابد باقى ماند.
در دانشنامه جهان اسلام آمده است: هنگام بازسازى کعبه در عهد سلطان مراد عثمانى در 1040 هجری، حجرالاسود چهار تکه شد و پس از آزمایشهاى فراوان، از ترکیب موادى مخصوص، چسبى ساختند که پارههاى آن را به خوبى به هم وصل کرد و اکنون به شکل کنونی در آمده است.
دانشنامه جهان اسلام
نظرات :