نقد و بررسی عرفان های نوظهور - استاد عابدی - جلسه 4

یکشنبه 10 اسفند 1393
نقد و بررسی عرفان های نوظهور - استاد عابدی - جلسه 4

نقد و بررسی عرفان های نوظهور - استاد عابدی - جلسه 4

جدا نمودن دین و اعتقادات از عرفان

یکی از مشترکات در همه فرقه های عرفان های نوظهور‌ این است که میگویند ما با باور، اعتقاد و عقیده کار نداریم. یعنی می گویند شخص، می خواهد مسلمان باشد، یا یهودی و یا اصلاً بی دین باشد ما فقط مسائل اخلاقی و عرفانی را مطرح می کنیم. صرفاً بحث از تقویت روح، تقویت اراده، ‌زنده کردن قوای درونی انسان و یا دور کردن مردم از گناه را مطرح می کنند.(در آینده خواهیم گفت هرکدام گناه را چگونه تفسیر می کنند) و مدعی هستند که کاری به دین مردم ندارند. اما این فقط یک ادعا است.

- قبلاً عرض شد که معنویت بدون اعتقاد به خدا معنا ندارد.

-  ثانیاً امکان ندارد یک انسانی در برابر مسائل اعتقادی و جهان بینی موضع نداشته باشد. یعنی کسی که یک عرفان کاذب را ترویج می کند یا معتقد است این جهان خالق دارد یا ندارد و نمی شود بی تفاوت باشد. اگر در چین یا ژاپن، صنعتی اختراع شد من می توانم بگویم می خواهم مثل عصر حجر زندگی کنم و کاری با این چیزها ندارم، این شدنی است. می توانم بگویم از ماشین نمی خواهم استفاده کنم ولی مثلاً یک چینی یا ژاپنی نمی تواند بگوید که با بهشت و جهنم کاری ندارم می خواهد باشد یا نباشد و درباره آن بی تفاوت باشد یا باید بهشت را قبول داشته باشد و برای آن کار کند، یا باید بگوید قبول دارم که بهشت وجود ندارد. و نمی شود کسی بگوید من کار ندارم بهشتی هست یا نیست. این شدنی نیست چون بهشت سرنوشت خود شماست. یعنی هر انسانی دربرابر مسائل اعتقادی باید موضع داشته باشد

- از طرفی دیگر ایدئولوژی، ‌اعتقادات و باورها از نوع نگرش انسان به جهان پدید می آید ، چگونگی نگاه شما به دنیا، نشان دهنده ی اعتقاد شماست. اگر کسی دنیا را ممکن نداند اعتقاد به خدا ندارد. ولی کسی بگوید جهان ممکن است اعتقاد به خدا دارد. و نگرش به جهان چیزی است که در هر انسانی وجود دارد.

- در ظاهر می گویند اعتقادات را قبول نداریم، ولی در عمل کار دارند. مثلاً خیلی از عرفانهای نوظهور در ظاهر می گویند ما هیچ پیغمبری را قبول نداریم و کاری با آنها نداریم ولی خود بنیانگذار همان عرفان کاذب مثل پیغمبر برایشان می ماند. حرف هایش را بی قید و شرط می پذیرند، تقدیسش می کنند و علم غیب برایش غائلند، اینها همان نبوت می شود.

کنار گذاشتن عقل

یکی دیگر از ویژگی های، همه این (فرقه های) عرفانهای نوظهور این است که بلا استثنا، مدعی کنار گذاشتن عقل هستند و می گویند هرکه می خواهد وارد این فرقه ها بشود باید با عقل خداحافظی کند و مدعی اند که عقل مانع کمال بشر است. و اگر مردم نمی توانند از نیروهای درونی خودشان استفاده کنند بخاطر این است که سراغ عقل رفته اند. و بعضی از آنها نیز می گویند شبیه این حرفها در خود عرفانهای اسلامی نیز وجود دارد و غالباً عرفای اسلامی نیز دل خوشی با عقل ندارند.

این ما و منی جمله ز عقل است و عقال است     در خلوت مستان نه منی است و نه مائی

مثلاً از مثنوی مولوی که پر است از مذمت عقل و کتابهای دیگر شاهد می آورند، و می گویند همانطور که عرفان اسلامی مخالف با عقل است ما نیز مخالف با عقل هستیم.

آیا عرفان اسلامی مخالف با عقل است؟

جواب این است که اولاً عقلی که در عرفانی اسلامی مزمت می شود با عقلی که اینها مذمت می کنند دو چیز است و تفاوت ماهوی دارد. در عرفانهای نوظهور کلاً عقل حتی عقل به معنای عقلائی بودن مذمت می شود، یعنی کار عقلائی را نیز قبول ندارند تا چه برسد به کار عقلی. استدلال،‌ ریاضیات، منطق و کلاً این مسائل را با آن مخالفند. فلسفه و... که خیلی روشن است. البته فکر خوبی نیز کرده اند. برای اینکه حرفهای باطل و حرفهای نادرست خودشان را مردم بپذیرند، می گویند شرط پذیرفتن پائولو، ‌اکنکار، ‌اوشو، ‌این است که عقل را کنار گذاشته و اگر چیزی خلاف عقل گفتیم بپذیرید.

مسیحیت نیز همینطور است، مسیحیت از اول می گوید که دین غیر از عقل است. َاب و ِابن و روح القدس می شود توحید!، می گویید این که سه تا است. می گویند بهر حال عقل می گوید این سه تا است ولی دین می گوید توحید است. و یکی است. مسیحیت نیز چاشنی همین عرفانهای نوظهور است و این عرفانها در مسیحیت بیشتر رشد می کنند.

اما آن چیزی که در عرفان اسلامی گفته می شود این است، کسی که می خواهد عرفان اسلامی بخواند باید منطق و فلسفه را بخواند و بعداً برود سراغ عرفان. یعنی در عرفان اسلامی مذمت عقل به معنی استدلال و این حرفها نیست. و شرط ورود به عرفان این است که انسان از نظر عقلی خیلی رشد کرده باشد. مثلاً ‌مرحوم آقای آیت الله قاضی استاد آیت الله بهجت و علامه طباطبائی می فرموده است: هرکس می خواهد وارد عرفان شود حداقل باید اجتهاد در فقه و اصول داشته باشد (حداقل اجتهاد)، اینکه می بینید مولوی، یا امام یا دیگران عقل را نکوهش می کنند چند علت دارد:

-  گاهی مراد عقل جزئی است آنرا مذمت می کنند.

-  گاهی مرادشان عقل مصلحت اندیش است و آنرا مذمت می کنند، جندة بن عبدالله، فضائل امیر المومنین علیه السلام را می گفت، کسی به او گفت : چیزی بگو که الان بدرد بخورد(فایده داشته باشد) و خودش نیز می گوید من فضائل امیرالمومنین را می گفتم تا وقتی که افتادم زندان و از آن به بعد تاکنون هیچ چیزی نگفته ام. این عقل مصلحت اندیش است که عرفا نکوهش می کنند، عقلی که می گوید به فکر دنیا باش، در مورد حضرت علی علیه السلام چیزی نگو، اگر حرفی بزنی زندانی ات می کنند و ...

-  بعضی از عرفا وقتی عقل را مذمت می کنند مرادشان این است: مثلاً چاقو دسته ی خودش را نمی برد یا مثلاً اگر شما بگویید دیوار موش و موش گوش دارد دلیل آوردید که عقل قابل اعتماد نیست ولی آنکه پیروز شده است عقل است چون با دلیل به این نتیجه رسیده اید.

- عرفای مسلمان مرادشان این است که تصور نکنید همه چیز عقلی است، بعضی چیزها عقلی است و باید سراغ عقل رفت و بعضی چیزها نیز عقلی نیست.

- مراد عرفای مسلمان این است که عقل می گوید دینی هست، خدا و پیامبری هست و پیامبر نیز ایشان است، دست آدم را عقل می گیرد و می گذارد در دست پیامبر و از آنجا به بعد پیامبر راهنمائی میکند. مثلاً شما در هنر و یا زبان شناسی نباید عقل را وارد کنید ولی در ریاضیات جای عقل است و جای چیز دیگری نیست.

-  اینکه خدایی وجود دارد و باید پرستیده شود، کار عقل است و اینکه چگونه بپرستیم کار عقل نیست.

پس عقلی که در عرفان اسلامی مذمت می شود غیراز عقلی است که در عرفانهای نوظهور مذمت می شود و صرفاً یک اشتراک لفظی است.

دم زدن از عشقیکی دیگر از مسائلی که در عرفانهای نوظهور مطرح می کنند بحث عشق و محبت است، فراوان دم از عشق می زنند. می گویند انسان چیزهایی را با عشق یا با محبت می فهمند که دیگران نمی فهمند. عقل را کنار می گذارند و بجایش عشق و محبت را مطرح می کنند، عشق همان بحث ذوق است. فکر کردن و مجالست درباره هر چیزی محبت ایجاد می کند کسی که اول یک آدم را ببیند هیچ علاقه ای ندارد ولی وقتی ده بار با او نشست و برخاست کرد به او علاقه پیدا می کند. این فرقه ها می گویند مثلاً دستت را بگذار روی سینه و به خلاء فکر کن نسبت به خیلی چیزها علاقه پیدا می کنی و ابتدا آدم از اینها نفرت دارد و خود به خود علاقه نسبت به آنها ایجاد می شود.

فرق دین ما و مسیحیت

اساس مسیحیت نیز بر همین حرفهاست و دین مسیحیت اساسش بر محبت است و عشق و .... و دین ما اساسش بر معرفت، علم و دانش است. مسیحی می گوید از راه محبت به معرفت باید رسید. مسلمان می گوید از راه معرفت باید به محبت رسید. یعنی اگر روی منبر، از اول تا آخر درباره ی محبت اهل بیت حرف بزنیم، روح این حرفها مسیحیت است گرچه اسم امام حسین علیه السلام و یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها را بکار ببریم. ولی اگر روی منبر، معرفت نسبت به اهل بیت را مطرح کردیم، که اگر مردم اهل بیت علیهم السلام را بشناسند محبت نیز پیدا می کنند، دین اسلام این می شود.

معرفت زائیده ی محبت نیست ولی محبت زائیده ی معرفت است.

و درست این است که محبت و عشق یک معرفتهایی ایجاد میکند ولی اگر علم و عقل را از آن جداکنیم ممکن است به هر چیزی عشق پیدا کند. مثلاً یک انگشتری را وقتی مدتی دستتان باشد، به آن علاقه پیدا می کنید و چون چند وقت با شما همنشین بوده، اعتقاداتی به آن پیدا میکنید و می گوئید این چنین است و چنان و... . اینکه در روایات است اگر سنگی را دوست داشته باشید روز قیامت با او محشور می شوند(مؤید همین مساله است).

وقتی محبت را از عقل و استدلال جدا کنیم هر خرافه ای را ممکن است انسان به آن محبت پیدا کند و معارفی در آن پیدا کند یعنی اعتقادات و باورهایی با همین عشق غلط درست می شود. یعنی عشق، ضابطه و ملاک ندارد.

عشق غلط انسان را از حقیقت دور می کند

بعضی ها به غلط ادعا می کنند که یک عشق حقیقی داریم و یک عشق مجازی و باید به سراغ عشق مجازی رفت تا به عشق حقیقی رسید. جواب این است: عشقهایی هستند که نه حقیقی اند و نه مجاز، بلکه عشقهای غلط هستند مثل عشقهایی که در شرع حرام است، مثل انسانی که عادت به سیگار کشیدن دارد،‌ سیگار تلخ است ولی چون به این چیز تلخ عادت کرده ، آنقدر خلاف کرده که بد برایش خوب و خوب برایش بد می شود، اینکه کسی همیشه یک چیز تلخ را بخورد عشق است و برای آن آدم شیرین می شود.

این صوفی ها و دراویش اشتباهشان همین است مثلاً کتاب رساله رفع شبهات،‌ یا خورشید تابنده و دیگر کتابهای صوفیها اشتباهشان این است که می گویند بروید سراغ فلان گناه، که مجاز است و شما را به حقیقت می رساند، این عشق غلط است که هیچ وقت آدم را به حقیقت نمی رساند، بلکه دور می کند. یک عشق مجاز این است که شما عاشق زیارت باشید. عشق به اهل بیت مجاز است و انسان را عاشق خدا می کند.

 

به نقل از: پایگاه اطلاع رسانی استاد احمد عابدی


  • 668
  • 0

کلمات کلیدی :

نظر شما :

نظرات :

آخرین متون آموزشی
ﺳﻪشنبه 04 مهر 01402
شنبه 04 شهریور 01402
تبلیغات تبلیغات تبلیغات