مهراس

در گرما گرم جنگ احد و زمانی که کار بر مسلمانان تنگ شده بود و گروهی گریخته بودند، یكى از مشركین به نام عبدالله بن قمیه پیامبرخدا صلى الله علیه و آله را با سنگ مورد اصابت قرار داد و در اثر آن، پیشانى و بینى آن حضرت به شدّت مجروح شد و دندانش شكست و لب مباركش شكافت.
در این حال كه پیامبرخدا صلى الله علیه و آله خون از صورتش پاك می كرد، چنین می فرمود:
«كیف یفلح قومٌ قد خضبوا وجه نبیّهم وهو یدعوهم إلى رَبِّهم»
«چگونه رستگار خواهند شد مردمى كه پیامبرشان به سوى خدا دعوتشان می كند و آنان صورت او را به خونش رنگین می سازند»
بنا به نقلی دیگر؛ در اثر حمله عبدالله بن قمیه علاوه بر شكستن دندان پیامبرخدا صلى الله علیه و آله دو حلقه از حلقه هاى زره آن حضرت به گونه مباركش فرو رفت، ابوعبیده جرّاح آنها را در آورد و موجب كنده شدن دو دندان دیگر آن حضرت شد.
به هر حال دلیرمردان و جانبازان عرصه احد، پیامبر خدا صلى الله علیه و آله را به دامنه کوه احد بردند تا از دسترس دشمن در امان باشد. حضرت با شمارى از یاران و از جمله امیرمؤمنان علیه السلام پس از بالا رفتن از كوه احد، نزدیک مهراس نشستند.
مِهْراس، آبگیر یا گودال هایی است که درون سنگهای کوه احد بوجود آمده و در اثر بارندگی های زمستانی و جریان آب در مسیل های کوه، آب باران درون این گودالها و آبگیرها جمع می شود و به صورت حوزهای کوچکی از آب در سینه کوه در می آید.
حضرت علی علیه السلام با تمام خستگی ها و جراحتهایی که از جنگ بر بدن داشت، می دانست که رشادتهای هیچ یک از دلاور مردان احد، هرگز همسنگ شجاعت و از خود گذشتگی های پیامبر خدا نیست و بر همین اساس است که رسول خدا بیش از دیگران جراحت و زخم بر بدن دارد و بار خستگی بیشتری را بدوش می کشد. بنابراین پیش قدم شد و با سپر خویش از مهراس، آب آورد تا پیش از آنکه خود از آن استفاده کند شاید پیامبر خدا صلى الله علیه و آله پس از جنگِ سخت و خونریزى شدید، رفع تشنگى كند و خون های نِشسته بر چهره مبارک را شستشو دهد. اما چون واقعه احد در ایّامى به وقوع پیوست كه مدتّها از فصل زمستان گذشته بود، طبیعتا آب، مدت زیادی در آبگیرها مانده بود و به لحاظ راكد ماندنش، برای نوشیدن مناسب نبود.
امیر مؤمنان علیه السلام به شستشوی جراحتهای پیامبر صلى الله علیه و آله مشغول شد. او آب به صورت پیامبرخدا صلى الله علیه و آله می ریخت و فاطمه زهرا علیها السلام می شست و چون با ریختن آب جریان خون بیشتر شد، فاطمه علیها السلام قطعه حصیرى سوزاند و خاكسترش را روى جراحات گذاشت.
آری مهراس یاد آور شمع وجود پیامبر و پروانه هایی چون علی و زهراست که عاشقانه بر گرد وجود ایشان میچرخیدند.[1]
[1] . حمزه سیدالشهداء علیه السلام، 101- 110، آثار اسلامى مكه و مدینه 438، اخبار مدینه 414،415،463، مدینه شناسى، ج2، 247،248
نظرات :