زیارتگاه شهدای احد

دوشنبه 27 بهمن 1393
زیارتگاه شهدای احد

در سال سوم هجری، مشركان برای جبران شكست فاحشی كه در جنگ بدر از مسلمانان متحمّل شده بودند، به فكر انتقام‏جویی و بسیج نیروها پرداختند و با سپاهی متشكل از پنج هزار نیروی جنگ‏جو، به فرماندهی ابوسفیان، برای نبرد به سوی مدینه روان گشتند. در روند این جنگ غفلت نیروهای مسلمانِ محافظ کوه رماة، سرنوشت سپاه اسلام را تغییر داد و پیروزی آنان را به شكستی دردناك بدل كرد. در این جنگ، ضایعات جبران‏ناپذیری به سپاه اسلام وارد شد؛ از جمله: شهادت یكی از بهترین حامیان پیامبرخدا صلی الله علیه و آله و سلم؛ یعنی حضرت حمزه سیدالشهدا به همراه پرچمدار اسلام، مُصْعَب بن عُمَیْر، عبداللَّه بن جحش و فرمانده تیراندازان و نگهبانان تنگه؛ یعنی عبداللَّه بن جبیر و بیش از هفتاد تن از بهترین صحابه پیامبر خدا.

به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حمزه و دیگر شهدا را كه همه مُثله شده بودند، پس ازاقامه نماز، در همان معركه جنگ و با لباس‏های خود به‏خاك سپردند.

امام صادق علیه السلام  به زیارت قبور شهدای‏ احد توصیه کرده و فرموده‌اند؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به زیارت قبور شهدا می‌آمد و چنین می‌فرمود: السلام علیكم بما صبرتم فنعم عقبی الدار.

رسول‌خدا صلی الله علیه و آله و سلم درباره شهدای احد فرمود: «هؤلاء شهداء، فَأَتوهُم وَ سَلِّمُوا عَلَیهِم وَ لَنْ یُسلم عَلَیهِمْ احد ما قامَت السّماوات و الأرض الّا ردّوا عَلَیه»؛

«اینان شهیدان هستند. نزد آنان بروید و بر آنان درود بفرستید. تا زمانی كه آسمان و زمین برپاست، هیچ كس بر آنان سلام ندهد، جز آن كه پاسخش را بدهند.»

برخی شهدای احد:

1ـ حمزه، اسدالله

حمزه، فرزند عبدالمطّلب، سید الشهدای میدان احد و عموی رسول‌خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود. او زمانی به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ایمان آورد كه حضرت تحت فشار مشركان و اهانت و تمسخر آنان در مكه قرار داشت. حمزه پس از گرویدن به اسلام، با شهامت در برابر مشركان ایستاد و اهانت به رسول خدا  صلی الله علیه و آله و سلم را اهانت به خود تلقّی كرد و مانع از آزار و اذیت مشركان به آن حضرت شد.

پس از هجرت، حمزه به مدینه آمد و فرماندهی نخستین نیروهای مهاجم به مشركان را برعهده گرفت. وی در جنگ بدر، شمار فراوانی از مشركان را به هلاكت رساند؛ به‌گونه‏ای كه هند، همسر ابوسفیان، كینه وی را به دل گرفت و وحشی غلام جبیر بن مطعم را واداشت تا در احد به كمین حمزه بنشیند و در موقع مناسب، با نیزه وی را به شهادت برساند. عموی گران‌قدر رسول‏اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم ابتدا به وسیله نیزه وحشی، كنار جبل الرمّاة مجروح شد و خود را تا دامنه این تپه كشانید و سپس به دیدار خدا شتافت. آنگاه هند بر سر جنازه حمزه آمد، شكم او را پاره كرد و خواست از جگر حمزه بخورد كه در دهانش سنگ شد.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر جنازه او، كه گوش و بینی‏اش بریده و سینه‏اش دریده شده بود، با تأثر و خشم ایستادند و فرمودند: هرگز چنین مصیبتی به من نرسیده است و تاكنون جایی نایستاده‏ام كه از جایگاه كنونی خشمگین‏تر باشم. سپس فرمود: جبرئیل علیه السلام  مرا خبر داد كه نام حمزه را در آسمان‏های هفتگانه چنین نوشته‏اند:

«حمزة بن عبدالمطّلب، اسداللَّه و اسد رسوله»

رسول‌خدا صلی الله علیه و آله و سلم به او لقب سیدالشهدا داد و از زنان مدینه خواست تا برای او مجلس عزا برپا كنند. پس از آن، بنا به روایت امام صادق علیه السلام، فاطمه زهرا علیها السلام هر هفته دو تا سه بار به زیارت قبر حمزه و سایر شهدای‏ احد می‌رفت، آنجا نماز میخواند و گریه میكرد تا زمانی كه رحلت كرد. از اصبغ بن نباته روایت شده است كه گفت: فاطمه زهرا علیها السلام بر سر مزار حمزه می‌رفت در حالی كه عَلَمی روی قبر او قرار داده شده بود.

2ـ مُصْعَب بن عمیر، مظهر ایثار و مبلغ اسلام

وی با وجود آنكه از اشراف‏زاده‌های مكه بود، در همان آغاز بعثت، اسلام را پذیرفت و با وجود همه فشارها وآزارهای خانواده‌اش، از رسول‌خدا صلی الله علیه و آله و سلم و اسلام دست برنداشت.

زمانی كه نخستین مسلمانان یثرب، در سال دوازدهم بعثت با رسول‌خدا صلی الله علیه و آله و سلم بیعت كردند، آن حضرت مصعب را به عنوان مبلّغ اسلام، همراه آنان به یثرب فرستاد. او در اقامت یكساله خود توانست جمع كثیری از مردم یثرب را به اسلام درآورد. مهمترین ابزار وی قرآن بود و از همین جاست‏كه گفته‌اند: «فُتِحَتِ المدینةُ بالقُرآن»؛ «مدینه با قرآن فتح شد.»

قد و قامت مصعب بسیار شبیه به رسول‌خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود و زمانی كه مصعب به شهادت رسید، قاتل وی گمان كرد كه رسول‌خدا صلی الله علیه و آله و سلم را كشته است. لذا فریاد زد كه‏ محمد صلی الله علیه و آله و سلم را كشته است. همین امر سبب شد تا برخی از مسلمانان از صحنه جنگ بگریزند؛ چرا كه گمان می‌كردند كار اسلام تمام شد! خداوند در این باره فرمود:

) وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِكُمْ ...(

«محمد رسولی همچون رسولان پیشین است؛ آیا اگر بمیرد یا كشته شود، شما به جاهلیت باز میگردید؟»

3ـ عبدالله بن جَحْش

از دیگر شهدای مهاجر است كه در كنار حمزه مدفون شد. عبداللَّه در مكه به پیامبر ایمان آورد، بعد به حبشه هجرت كرد، سپس به مدینه مهاجرت نمود، خواهرش زینب بنت جحش است كه به همسری رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درآمد. وی در حالی كه بیش از چهل سال نداشت، در احد به شهادت رسید.

4ـ حنظله غسیل‏ الملائكه

او تازه دامادی است مؤمن، به نام حنظلة بن ابی عامر. او در روز جمعه عروسی كرد و در روز شنبه مجالی برای غسل كردن نیافت و به منظور اجرای دستور پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم بی‏درنگ به اُحد شتافت و به شهادت رسید. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «فرشتگان را مشاهده كردم كه در میان زمین و آسمان، مشغول غسل دادن او بودند.» و این چنین حنظله به غسیل الملائكه نامور شد.

او از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم اجازه خواست برای انجام عروسی در مدینه بماند و آن حضرت‏ به وی اجازه داد تا در مراسم عروسی خودش حاضر شود. او شب زفاف را سپری كرد، اما صبحگاه فرصتی برای انجام غسل نیافت‏ و به سوی احد شتافت. همسر او گفت، در شب عروسی‏مان در خواب دیدم كه درهای آسمان گشوده شد و حنظله بالا رفت و سپس درهای آسمان بسته شد، دانستم كه او فردا شهید می‏شود.

جنگ آغاز شده بود یكباره نظر حنظله به پیشوای كفر و كافران، یعنی ابوسفیان افتاد. به او نزدیك شد و با شمشیر ضربه‏ای به اسبش زد. اسب او به زمین افتاد و ابوسفیان سرنگون شد و قریش را به یاری طلبید و پا به فرار گذاشت. حنظله در پی او روان شد تا ضربه‏ای بر پیكرش وارد سازد. ناگاه كافری با نیزه، ضربه‏ای هولناك به حنظله زد. حنظله آن شخص مشرك را تعقیب كرد و با ضربه شمشیر به هلاكتش رساند، اما با جراحتی كه برداشته بود، رمقی در تن نداشت و میان پیكر پاك حضرت حمزه و عمرو بن جموح و عبدالله بن حزام و گروهی از انصار به زمین افتاد و به لقای پروردگار شتافت.

همسر حنظله پس از پشت سرگذاشتن ماه‏های حمل، فرزند پسری از حنظله به دنیا آورد و نام او را عبدالله گذاشت. در حمله‌ی سپاهی که به امر یزید در سال 62 برای سركوبی مردم مدینه به این شهر فرستاده شد، تمامی نوادگانِ حنظله‏ غسیل الملائكه كشته شدند. این واقعه به واقعه حرّه شهرت یافت.

5ـ عمرو بن جموح، عاشق شهادت

 گفته‌اند که او لنگ بود یا بیماری در چشم داشت. او چهار فرزند داشت که آن‌ها را روانه جهاد در راه خدا كرده بود. خانواده‏اش به او میگفتند: «باید در خانه بمانی؛ زیرا معذوری و نمی‏توانی در جنگ شركت كنی، حضور پسرانت برای تو كافی است.» عمرو به‏قدری  به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اصرار ورزید تا حضرت به خویشان و فرزندانش فرمودند: شما او را منع نكنید، چه بسا خداوند شهادت را نصیب او كند. همسر او می‏گوید: هنگامی كه همسرم عمرو از خانه خارج می‏شد تا خود را به صحنه نبرد برساند، متوجه شدم چیزی زیر لب زمزمه می‏كند. گویا چنین می‏گفت: أَللّهُمَّ لاتَرُدَّنی الی أَهْلِی. بار الها! مرا به خانواده‏ام باز مگردان.

پس ازشهادت عمرو، همسرش پیكر او و یكی از فرزندانش و نیز پیكر عبدالله بن حزام، برادرش را بر روی شتری قرار داد تا به سوی مدینه حمل كند. همین كه خواست از منطقه احد خارج شود و به سوی مدینه رود، شتر از حركت باز ایستاد، ولی وقتی شتر را به سوی احد برگرداند، شتر به سرعت به طرف احد حركت كرد. هند از این واقعه متعجب و شگفت زده شد! چگونه است كه شتر به جانب مدینه نمی‏رود ولی با سرعت به‏سوی احد بازمی‏گردد؟! ناگزیر به طرف احد و به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد و آن حضرت را در جریان این رویداد عجیب قرار داد. حضرت فرمودند: شتر مأمور است و پرسید آیا عمروبن جموح هنگام آمدن به احد چیزی گفت؟ همسر عمروبن جموح پاسخ داد: آری، هنگام خروج از خانه رو به قبله ایستاد و گفت:

أَللّهُمَّ لاتَرُدَّنی الی أَهْلی وَارْزُقْنِی الشَّهادَةَ.

خداوندا! مرا به سوی خانواده‏ام باز مگردان و شهادت را نصیبم فرما!

 به روایت مالك بن انس، عمرو بن جموح و عبدالله بن عمرو انصاری را در یك قبر دفن كردند، و از آنجا كه قبر آنان در محل سیل بود آنها را درآوردند تا جای دیگری دفن كنند. زخم یکی از آنان چندان تازه بود كه گویی دیروز به شهادت رسیده‌اند. این واقعه 46 سال پس از احد رخ داد.

6ـ عبدالله بن عمرو بن حِزام

 او نخستین شهید احد بود كه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به فرزندش جابر فرمود: «بر او گریه نكن. ملائكه درحالی که او را زیر بال خود داشتند به آسمان‌ها‏ بردند.»

7ـ شمّاس بن عثمان قرشی

 او بعد از جنگ، مجروح به مدینه آمد و یك شبانه روز بعد درگذشت و حضرت او را برای دفن به احد بازگرداند.

8ـ انس بن نضر

او هشتاد و چند جای ضربه و زخم بر بدنش بود. وی همان كسی است كه وقتی شنید كسی فریاد زد: «محمد كشته شد»

گفت: «یا قَوم! انْ كانَ مُحَمَّد قَدْ قُتِلَ، فَانَّ رَبّ مُحَمَّد لَمْ‏یُقْتَل»؛ «اگر محمد كشته شده، خدای محمد كه كشته نشده است.»

موقعیت و محل دفن شهدا

جناب حمزه و عبداللَّه‏ بن‏ جَحش‏ و مصعب بن عُمَیر، هر سه در كنار هم و در پایین كوه مدفون هستند. قبور این سه بزرگوار رو به رو و شمال جبل‏ الرماة، كمی جلوتر (حدود پنجاه متر) از دیگر شهدا قرار دارد.

بعدها در مكانی كه عموی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به شهادت رسید، مسجدی ساختند كه دیوارهای مخروبه آن، تا دوران سعودی همچنان پا برجا بود. این مسجد كه به «المَصْرَع» شهرت داشت، در تعریض خیابان كنار جبل‏ الرماة تخریب شد. برخی گویند: دندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز در این جا شكسته شده است. در دوران عثمانی، بر مقبره عموی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گنبد و بارگاه زیبایی وجود داشت كه سلطان اشرف قایتبای آن را در سال 893 ق تعمیر كرد و توسعه داد و داخل آن تابوت و ضریحی آهنین نهاد.

در دوران سعودی، مردم كنار این مقبره كه به «مسجد حمزه علیه السلام» معروف بود، نذر می‏ پختند و قبور را لمس و مسح می‏كردند، لذا حکومت سعودی برای جلوگیری از این اعمال كه آن را خلاف شرع قلمداد می‏كنند، گنبد و بارگاه وی را تخریب كرده و قبر دیگر شهدا را با زمین یكسان ساختند.


  • 1192
  • 0

کلمات کلیدی :

نظر شما :

نظرات :

آخرین متون آموزشی
ﺳﻪشنبه 04 مهر 01402
شنبه 04 شهریور 01402
تبلیغات تبلیغات تبلیغات