زندگینامه حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام
اوضاع سياسي دوران حيات حضرت معصومه عليها السلام
در فاصله زماني جابه جايي حكومت بني اميه و بني عباس، امام صادق عليه السلام فرصت پايه گذاري مكتب خود را مي يابد. در سال 132(ه .ق.) اولين خليفه بني عباس، ابوالعباس سفاح بر مسند خلافت تكيه مي زند(1). امام موسي كاظم عليه السلام در سال 148 ه .ق.(2) در زمان خلافت منصور، دومين خليفه عباسي، به امامت مي رسد و در زمان امامت خويش با چهار خليفه عباسي همزمان است: منصور دوانيقي (136-158ه .ق.)، مهدي (158-169ه .ق.)، هادي (169-170ه .ق.) و هارون (170-193ه .ق.)(3).
در زمان هارون، امام موسي كاظم عليه السلام براي نخستين بار به زندان مي افتد. زنداني شدن آن حضرت در دونوبت صورت مي گيرد. اولين مرتبه اي كه آن حضرت به زندان مي افتند، درست مشخص نيست كه چه زماني است و چه مدت به طول مي انجامد. تنها آنچه از تاريخ بر مي آيد آن است كه هارون در اثر ديدن يك خواب تهديدآميز، امام را موقتاً آزاد مي سازد(4). و مرتبه دوم درسال 179ه .ق.0 امام را در مدينه دستگير و به زندان بصره و بغداد منتقل مي كند واين اسارت كه 4 سال به طول مي انجامد، به شهادت امام در سال 183 ه .ق. منجر مي شود(5).
ولادت
حضرت معصومه عليها السلام در سال 173 ه .ق.، در دوران خلافت هارون (193 – 170 ه.ق)(6) ديده به جهان مي گشايد و تا 6 سالگي در سايه پدر رشد و كمال مي يابد و از نظر مقام علمي و كمال روحي به آنجا مي رسد كه پدرش او را به «فداها أبوها» مدح مي كند: «روزي جمعي از شيعيان وارد مدينه مي شوند وتعدادي پرسش از خاندان امامت داشتند، ولي هيچ كدام از بزرگواران را نمي يابند؛ چرا كه امام موسي كاظم عليه السلام در سفر بود و امام رضا عليه السلام نيز در مدينه تشريف نداشت. مسافرانِ خسته، غمگين بودند از اينكه نتوانسته بودند خدمت امام برسند و مجبور بودند دست خالي به وطن بازگردند. حضرت معصومه عليها السلام كه در آن هنگام هنوز به سن بلوغ نرسيده بود، از ديدن غم و اندوه اين مسافران سخت متأثر مي شود؛ لذا پاسخ پرسشهاي آنها را نوشته، به ايشان مي دهد. شيعيان با سرور و شادي مدينه راترك مي كنند و در بيرون مدينه با امام كاظم عليه السلام مواجه شده، شرح ماجرا را مي گويند و دستخط حضرت معصومه عليها السلام را خدمت امام موسي كاظم عليه السلام نشان مي دهند. امام موسي كاظم عليه السلام بسيار مسرور گشته، مي فرمايد: فداها أبوها(7).
فراق پدر
حضرت معصومه عليها السلام تنها تا 6 سالگي از نعمت درك حضور پدر بهره مند مي شود. او در پي دستگيري و زنداني شدن پدرش، از فيض تربيت پدري معصوم محروم مي شود و در انتظار پدر، ديده به در مي دوزد و از همان آغاز كودكي به هجر و فراق از معصوم و وليّ امرش مبتلا مي گردد؛ هجر و فراقي كه هرگز به وصل نمي انجامد؛ چون پس از 4 سال(8) انتظار، خبر شهادت پدر را مي شنود و در سوگ او به عزا مي نشيند. حضرت معصومه عليها السلام در 10 سالگي و برادرش امام رضا عليه السلام در 35 سالگي، پدر را براي هميشه از دست مي دهند.
حضرت معصومه عليها السلام در مدت چهار سال فقدان پدر، تحت سرپرستي و تربيت برادرش، علم مي آموخت و بزرگي فرا مي گرفت. پس از آن نيز تحت تكفّل وتربيت امام رضا عليه السلام البته نه به عنوان برادر، بلكه به عنوان امام و وليّ امرش قرار مي گيرد. در اين سالها حكومت دچار تزلزل شده بود و بهترين فرصت براي امام رضا عليه السلام پديد آمد كه خانواده و پيروانش را تحت تعليم علوم الهي قرار دهد.
امامت امام رضا عليه السلام از سال 183ه .ق.، همزمان با شهادت پدر بزرگوارش آغاز شد. شيعيان(9) بيست سال از امامت آن حضرت فيض بردند. امامت آن حضرت در 10 سال اول با هارون، و 5 سال با خلافت محمد امين و پنج سال آخر با خلافت عبدالله مأمون، توأم بود.
غربت برادر
در زمان خلافت مأمون، اختلافات ميان امين ومأمون به كشته شدن امين انجاميد. پس از آن، مأمون شهر مرو را به عنوان مركز خلافت اسلامي برگزيد. از آن سوي، فتنه و آشوب در اطراف حجاز و يمن به پا خواسته بود و بعضي از سادات براي برگرداندن خلافت به مسير اصلي اش به مخالفت برخاسته بودند. نتيجه مشورت مأمون با وزيرش آن شد كه امام رضا عليه السلام را وليعهد خود سازد تا سادات انگيزه مبارزه را از دست بدهند.
امام رضا عليه السلام، با هاله اي از تقدّس كه وجودش را فرا گرفته بود و همگان را در برابر خود به خضوع و تسليم دروني وامي داشت، اكنون دعوت به امر خلافتي شده بود كه ظلم و جور از آن فوران مي كرد؛ آن هم خلافتي كه بني عباس آن را پايه گذاري كرده بود. اهداف مأمون از اين عمل را مي توانيم در پاسخ وي به معترضان ولايتعهدي امام رضا عليه السلام بجوييم:
«اين مرد كارهاي خود را از ما پنهان كرده و مردم را به امامت خود مي خواند. ما او را بدين جهت وليعهد خود قرار داديم كه مردم را به خدمت ما خوانده، به سلطنت و خلافت ما اعتراف نمايد و در ضمن، فريفتگانش بدانند كه او آن چنان كه ادّعا مي كند نيست و اين امر (خلافت) شايسته ماست نه او، و همچنين ترسيديم اگر او را به حال خود بگذاريم، در كار ما اشكالي به وجود آورد كه نتوانيم آن را پر كنيم واقدامي عليه ما بكند كه تاب مقاومتش را نداشته باشيم. اكنون كه با وي اين رويّه را در پيش گرفته و در كار او مرتكب خطا شده و خود را با بزرگ كردن او در لبه پرتگاه قرار داده ايم، نبايد در كار وي سهل انگاري كنيم. بدين جهت، بايد كم كم از شخصيت و عظمت او بكاهيم تا او را پيش مردم به صورتي درآوريم كه از نظر آنها شايستگي خلافت را نداشته باشد. پس درباره او چنان چاره انديشي كنيم كه از خطراتِ او كه ممكن بود متوجه ما شود، جلوگيري كرده باشيم»(10).
امام رضا عليه السلام به اجبار مأمون و بدون هيچ ميل و رغبتي، ناچار پيشنهاد مأمون را پذيرفت(11) و اين نشان از غربت امام رضا عليه السلام مي دهد تا آنجا كه به مأمون فرمود: «من قبل از تو از دنيا خواهم رفت، در حالي كه مظلومانه با سمّ به شهادت خواهم رسيد. بر حال من ملائك آسمان و زمين مي گريند و در زمين غربت دفن مي شوم».(12)
نيز فرمود: اللهم انك تعلم اني مكره مضطرّ».(13)
هجران برادر
امام رضا عليه السلام، به ناچار خود را براي اين سفر مهيّا كرد و پيش از آن، به زيارت جدّ بزرگوارش، حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم رفت. آن حضرت پي درپي قبر را وداع مي نمود و دوباره باز مي گشت و صدا به گريه بلند مي كرد(14).
معصومه عليها السلام، خواهري كه ازآغاز تولد تاكنون كه 27 سال از زندگيش مي گذرد با برادر همراه بوده است(15)، اكنون برادر را مي بيند كه غريبانه، جدّ خود را وداع مي گويد.
شايد جانكاه ترين لحظه براي حضرت معصومه عليها السلام، آن لحظه اي بود كه برادرش همه اهل منزل را جمع نمود و از آنها خواست تا گريه كنند و او گريه آنها را بشنود و به آنان خبر داد كه اين سفري است كه بازگشتي در آن نيست(16) و آن حضرت در حالي كه گريان(17) و حزين بود، با خانواده اش وداع نمود.
سفر اجباري امام رضا عليه السلام آغاز شد. آغاز اين سفر، پايان درك حضور امام براي معصومه عليها السلام بود و اين آخرين ديدار بين برادر و خواهر، آغاز هجران دوم از معصوم و وليّ امر براي حضرت معصومه عليها السلام تلقّي مي شد. مأمون به سبب بيمي كه از تحريك احساسات شيعيان داشت، دستور داد امام رضا عليه السلام را از شهرهاي شيعه نشين عبور ندهند. به همين جهت، امام رضا عليه السلام را از شهرهاي مدينه، بصره و اهواز به سمت مرو بردند(18).
شيعيان و دوستداران اهل بيت عليها السلام وقتي از سفر اجباري پيشوايشان آگاه گرديدند، تصميم گرفتند براي ديدن مقتدايشان، به سمت مرو حركت كنند.
كاروان مدينه
يك سال از هجرت امام رضا عليه السلام مي گذرد و حضرت معصومه عليها السلام كه هرگز به اين مدت طولاني از برادرش جدا نمانده بود، دلش در فراق برادر بي تاب مي گردد؛ به ويژه پس از نامه اي كه از سوي برادرش دريافت مي كند(19).
حضرت معصومه عليها السلام مشتاقانه و بي صبرانه خود را براي ديدار برادر مهيا مي سازد و به شوق ديدار او رنج سفر را به جان مي خرد.
در مورد همراهان حضرت معصومه در اين سفر اختلاف است. بنابر نظر بعضي، حضرت معصومه عليها السلام همراه 23 نفر از برادران از جمله فضل، جعفر، هارون و قاسم و برادرزادگان به سفر رفتند(20).
بنابر نظر برخي، حضرت معصومه عليها السلام در اين مسافرت تنها خادمي را همراه داشت(21).
بنابر نظر برخي، علاوه بر جمعي از برادران، بانواني نيز آن حضرت را همراهي مي كردند كه اسامي اين بانوان عبارتند از: ميمونه، فاطمه صغري و خديجه خاتون (دختران امام موسي كاظم عليه السلام) و خواهر حضرت معصومه عليها السلام و سلطان موصيله (خادمه آن حضرت)(22).
با توجه به قرائني كه خواهد آمد، چنين به نظر مي رسد كه حضرت معصومه عليها السلام در اين سفر تنها نبوده اند. كاروان مشتاقان به راه مي افتند و سر سلسله عاشقان، حضرت فاطمه معصومه عليها السلام است(23).
مسير كاروان
حضرت معصومه عليها السلام سفر خود را از شهر مدينه آغاز نمود و تا معدن نقره (كه محل تلاقي راه بصره، كوفه و مدينه است و هشتمين منزل راه به حساب مي آيد)(24)، مسيرشان با مسير حركت امام رضا عليه السلام مشترك بود. پس از معدن نقره، امام رضا عليه السلام راه نباج را در پيش گرفته بود، در حالي كه حضرت معصومه عليها السلام به قادسيه مي رود تا از مسير كوفه راه را ادامه دهد. حضرت معصومه عليها السلام پس از قادسيه، از كوفه، نجف، بغداد و كاظمين عبور مي كند. آن حضرت براي ادامه مسير تا مرو، بايد خود را از بغداد به شهر ري برساند و از آنجا راه شمال را در پيش بگيرد و از راه آمل، ساري و… به مرو برود يا از راه ري، ورامين، خوار و سمنان كه راه كويري است، به ديدار برادر نايل شود؛امّا اين سفر درساوه ناتمام مي ماند(25).
در نيمه راه سفر
اينكه در ساوه بر كاروان چه گذشت وچه عاملي اين عاشق دل سوخته را در نيمه راه از سفر بازداشت، درست مشخص نيست. در بعضي از كتابها آمده كه وقتي كاروان حضرت معصومه عليها السلام به شهر ساوه رسيد، مأموران عباسي به كاروان حمله كردند و در اين واقعه 22تن(26) از همراهان آن حضرت به شهادت رسيدند و حضرت معصومه عليها السلام نيز توسط آنان مسموم شد(27).
بعضي نيز نوشته اند: پس از حمله دشمنان اهل بيت عليه السلام به كاروان، حضرت معصومه عليها السلام از ديدن پيكرهاي غرق به خون همراهان خود، به شدت غمگين و بيمار شدند. گروهي(28) نيز بدون ذكر دليل، تنها مي نويسند: حضرت معصومه عليها السلام در ساوه بيمار شد(29). ضعيف ترين قول آن است كه حضرت معصومه عليها السلام در ساوه، بر اثر شنيدن خبر شهادت برادر، بيمار شد(30) و ضعف اين دليل از آنجاست كه به نقل مشهور، حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام در سال 203 ه .ق. يعني دوسال پس از وفات حضرت معصومه عليها السلام به شهادت رسيد(31).
آنچه از اين نقلها صحيح تر به نظر مي رسد، خبري است كه حكايت از حمله مأموران بني عباس به كاروان دارد و آنچه اين خبر را تأييد مي كند وجود آرامگاه هايي از فرزندان امام كاظم عليه السلام در شهر ساوه است. امامزاده اسحاق يكي از آرامگاه هاي موجود درشهر ساوه است كه او را به امام موسي كاظم عليه السلام منسوب مي كنند و نام وي در كتب انساب، جزء فرزندان امام هفتم عليه السلام ذكر شده است(32). در ده كيلومتري اين شهر نيز مزار سيد هارون بن موسي كاظم عليه السلام قرار دارد كه نام وي نيز دركتب انساب، جزء فرزندان امام هفتم عليه السلام است. از زبان مردم، نسل به نسل، از زمان قديم نقل شده كه سيد هارون بعد از تفرقه سادات به وسيله سپاهيان عباسي، بر اثر جراحات زياد در زراعات روستاي «ورزنه» به زمين افتاد و در حال ضعف و اغما، سپاهيان مأمون او را به شهادت رساندند(33).
آنچه كه مورد اتفاق همه كتابهاست، آن است كه حضرت معصومه عليها السلام پس از عبور از ساوه بيمار شد و از اطرافيان خود سؤال كرد: تا قم چقدر راه است؟ آنان عرض كردند: 10 فرسخ. آن حضرت دستور مي دهد كه كاروان به سمت قم حركت كند(34). براي اينكه كاروان به قم برسد، وارد تفرش مي شود. هم اكنون در تفرش امامزاده هايي وجود دارد كه از فرزندان بي واسطه يا با واسطه حضرت امام موسي كاظم عليه السلام هستند و وجود اين امامزاده ها خبر از اين مي دهد كه به احتمال زياد، اين امامزادگان از كاروانيان حضرت معصومه عليها السلام بوده اند كه در اثر حمله اي ديگر از سوي عباسيان يا در اثر جراحتِ حمله قبلي آنها در ميان راه به شهادت رسيده اند. از جمله اين امامزادگان كه فرزندان بي واسطه امام موسي كاظم عليه السلام هستند و در روستاي تفرش به خاك سپرده شده اند، مي توان از اين امامزادگان نام برد:
1- محمد، فرزند امام كاظم عليه السلام؛
2- امامزاده هادي، فرزند امام كاظم عليه السلام(35)؛
3- امامزاده جعفر، فرزند امام كاظم عليه السلام؛
4- امامزاده زكريا، فرزند امام كاظم عليه السلام(36)؛
5- بقعه در بي بي، خواهر حضرت معصومه عليها السلام.
همچنين ابوالعلي مهدي بن محمود از نوادگان امام صادق عليه السلام، امامزاده احمد از نوادگان امام كاظم عليه السلام و قاسم بن حمزة بن امام كاظم عليه السلام از ديگر امامزادگاني هستند كه در تفرش و آشتيان مدفون اند. آشتيان، منزل ديگري است براي كاروانيان كه وجود مرقد مطهّر فاطمه صغري(37) نشان از اين دارد.
در قم
زماني كه حضرت معصومه عليها السلام درساوه بيمار شد(38) و ادامه راه را براي خود غير ممكن ديد، از اطرافيان خود سؤال نمود. بين ما و قم چقدر فاصله است؟ اطرافيان پاسخ دادند: كمتر از 20 فرسخ. آن حضرت فرمود: مرا به قم برسانيد(39)؛ زيرا من از پدرم شنيدم كه فرمود: «شهر قم مركز شيعيان ما مي باشد»(40).
از ربع آخر قرن اوّل هجري، تشيّع در قم رواج يافته بود و اين شهر از سوي امامان شيعه به عنوان پناهگاه شيعيان محسوب مي شد وخيل عظيمي از پيروان اهل بيت عليه السلام را در خود جاي داده بود. از جمله اين پيروان اهل بيت عليه السلام، خاندان اشعري بودند(41).
موسي بن خزرج، بزرگ خاندان اشعري، زماني كه از كاروان حضرت معصومه عليها السلام مطلع شد، شتابان همراه عده اي از محبان اهل بيت عليه السلام به استقبال كاروان شتافت و زمام شتر آن حضرت را گرفت و به سمت قم حركت داد و به منزل خود آورد و حضرت را در منزل خود جاي داد(42). با ورود حضرت معصومه عليها السلام به قم، مردم قم ميزبان مسافري شدند كه پس از پيمودن 54 منزل(43) در مدت 2 ماه(44)، اكنون خسته و رنجور شهر آنها را براي استراحت برگزيده بود.
حضرت معصومه عليها السلام عاشقي دل شكسته و مسافر كوي دوستي بود كه اكنون تن بيمارش، مانع از حركت او به سوي مقصدش شده بود.
آن حضرت 17(45) يا 19(46) روز ساكن منزل موسي بن خزرج بود و در اين مدت مشغول عبادت و رازو نياز با پروردگار خود شد(47).
وفات در فراق يار
سرانجام تقدير بر آن شد كه اين عاشق در فراق بماند و به وصال محبوب خود نرسد و بي آنكه محبوب خود را ببيند، جان را به جان آفرين تسليم كند.
حضرت معصومه عليها السلام در حالي جان داد كه به شوق ديدار برادر و امام زمان خود و به عشق ولايت، سختي راه را به جان خريده و با پيمودن مسافتي طولاني از بيابانهاي گرم و سوزان سرزمين حجاز گذشته بود و سعي داشت خود را به امام و مقتدايش برساند و با اين هجرت خود پيام غربت برادر را در فضاي بين سرزمين حجاز تا سرزمين ايران طنين انداز كند واين خبر را در تاريخ به ثبت برساند كه: «حضرت معصومه عليها السلام جهت ديدار امام زمان خود عزم سفر نموده است» تا شايد شيعيان را بياموزد كه اگر امام را از مدينه به سرزمين غربت كشاندند، شما اجازه ندهيد كه او در غربت بماند؛ گرد او آييد تامظلومانه به زهر جفا او را به شهادت نرسانند.
حضرت معصومه عليها السلام، در واقع شهيد راه ولايت است؛ زيرا «من مات علي حبّ آل محمدصلي الله عليه وآله وسلم مات شهيداً»(48).
از مدينه به قصد خطه طوس | رهروي خسته پاست معصومه |
تا زيارت كند برادر خويش | فكر و ذكرش دعاست معصومه |
روز وشب عاشقي بيابان گرد | خواهري با وفاست معصومه |
يا مگر اوست زينب دگري | كز برادر جداست معصومه |
تا بداني كه نيمه ره جان داد | بنگر اكنون كجاست معصومه |
از وطن دور از برادر دور | حسرتش غم فزاست معصومه |
گرچه نشكسته سينه وپهلويش | در دلش داغهاست معصومه |
داغ زهرا و داغ اجدادش | وارث كربلاست معصومه |
هر حسينيه بيت اوست حسان | چونكه صاحب عزاست معصومه(49) |
مراسم تدفين
با وفات حضرت معصومه عليها السلام، شور وشعف مردم از حضور گوهري از خاندان عصمت وطهارت به حزن و اندوه مبدّل گشت و ميزبانان به سوگ نشسته، درماتم ميهمان، بدن آن حضرت را پس از غسل و كفن، از بيت النور (خانه موسي بن خزرج كه حضرت معصومه عليها السلام در آنجا سكونت گزيده بود و خدا را عبادت مي كرد)(50) به سوي قبرستان بابلان(51) تشييع كردند.
پيكر مطهر آن حضرت را در كنار سردابي كه براي دفنشان مهيا شده بود، بر زمين گذاشتند. آل سعد بر سر اينكه سعادتِ امرِ دفن آن حضرت را چه كسي بر عهده داشته باشد دچار اختلاف شدند. سرانجام تصميم گرفتند قادر، خادم بسيار پير و باتقوا مراسم خاك سپاري را انجام بدهد؛ اما ناگهان دو سوارِ نقاب پوش از سوي بيابان هويدا شدند، به سرعت نزديك آمدند و يكي وارد قبر و ديگري پيكر پاك و مطهر حضرت را برداشته و به دست ديگري داد تا به خاك بسپارد. پس از پايان مراسم تدفين، آن دو نقاب پوش بدون آنكه با كسي حرف بزنند، سوار بر اسب شده، به سرعت از آنجا دور شدند(52).
هويت دو سوار نقاب پوش
به نظر مي رسد دوسوار نقاب پوش، امام علي بن موسي الرضا عليه السلام و فرزند دلبندشان امام جواد عليه السلام بودند(53) كه براي دفن حضرت معصومه عليها السلام، به اعجاز امامت، از مدينه و خراسان، از طريق طي الارض به اين مكان آمده بودند؛ همچنان كه امام اميرالمؤمنين عليه السلام براي دفن سلمان فارسي، از مدينه به مدائن آمد و پس از انجام مراسم دفن به مدينه بازگشت(54) و هنگامي كه يكي از شيعيان خالص به نام شطيطه در نيشابور از دنيا رفت، امام موسي كاظم عليه السلام به اعجاز امامت، از مدينه به نيشابور آمد و پس از نماز و مراسم تدفين و پاشيدن تربت امام حسين عليه السلام بر جنازه آن زن با ايمان، روبه شيعيان نمود و فرمود: «هر يك از شما بميرد، ما ائمه در تشييع جنازه شما در هر شهري كه باشد، شركت مي كنيم. شما نيز تقوا پيشه كنيد واعمال خود را صالح سازيد تا ما را در رهايي بخشيدنتان از آتش جهنم ياري نماييد».»(55)
به تعبير امام عليه السلام، او معصومه است. از اين رو، بايد پيكر معصومه به دست معصوم به خاك سپرده شود؛ همان طور كه پيكر مطهر حضرت زهرا عليها السلام را اميرالمؤمنين علي عليه السلام و پيكر مطهر حضرت مريم عليها السلام را حضرت عيسي عليه السلام غسل داد.(56)
تاريخ و سن وفات
امام رضا عليه السلام در سال 200ه .ق.(57) به دستور مأمون، به شهر مرو عزيمت نمود. يك سال بعد از هجرت امام رضا عليه السلام، يعني در سال 201 ه .ق.(58) حضرت معصومه عليها السلام به قصد ملاقات برادر، مدينه را ترك كرد و در همان سال در قم وفات يافت؛(59) اما اينكه در چه ماهي وارد قم شدند و وفات نمودند، اختلاف است. آنچه مورد اتفاق اكثر مؤلفين است، ماه ربيع الثاني است وتنها تعداد معدودي قائل اند كه آن حضرت در هشتمين روز از ماه شعبان از دنيا رفته است(60).
در مورد روز وفات ايشان نيز اختلاف وجود دارد، برخي روز دهم(61) و برخي روز دوازدهم ربيع الثاني(62) را ذكر كرده اند. شايد علت اختلاف اين باشد كه مدت اقامت آن حضرت در قم بين 17روز(63) و19 روز(64) مردّد است. از اين رو، آستانه مقدسه حضرت معصومه عليها السلام از دهم تا دوازدهم ربيع الثاني را روز وفات آن حضرت قرار داده و اين ايام را ايام معصوميه نام گذاري كرده است(65). برخي سن آن حضرت هنگام وفات را بين 18 تا 22 سال دانسته اند كه صحيح نيست؛ زيرا بنابر نظر درست، آن حضرت در سال 173 ه .ق. به دنيا آمدند و در سال 201 ه .ق. وفات كردند، يعني 28 سال عمر كردند. شايد كساني كه قائل اند آن حضرت در 18 سالگي از دنيا رفته است، سال تولد آن حضرت را 183 ه .ق.پذيرفته اند كه با دلايلي كه قبلاً ذكر شد، اين نظر صحيح نيست(66).
چرا حضرت معصومه عليها السلام ازدواج نكرد؟
ازدواج از مستحباتي است كه اسلام تأكيد فراوان بر آن دارد و احاديث بسياري درباره آن ذكر شده است، از جمله: رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: «در اسلام بنايي بر پا نشد كه در پيشگاه خداوند دوست داشتني تر وعزيزتر از ازدواج باشد»(67).
چرا حضرت معصومه عليها السلام ازدواج نكرد؟ آيا شايسته است دختر امام معصوم از اين سنّت حسنه كه از سوي پيامبر و ائمه عليهم السلام فراوان سفارش شده است، رويگردان باشد؟
چرا امام رضا عليه السلام درباره ازدواج خواهر خويش اقدامي نكرد؟ حضرت معصومه عليها السلام تا 27 سالگي، در كنار برادرش مي زيست و پس از شهادت پدرش تحت سرپرستي او بود، آيا امام معصوم شايسته است خواهر خويش را به سنت پسنديده اي چون ازدواج كه از سوي خداوند، پيامبر و تمام ائمه عليهم السلام سفارش شده است، فرا نخواند؟
سه دليل براي مجرد ماندن حضرت معصومه عليها السلام ذكر كرده اند:
1. يعقوبي (پيشتاز مورّخان شيعه) مي گويد: «امام موسي بن جعفر عليه السلام وصيت كرده بود كه هيچ يك از دخترانش ازدواج نكنند. از اين رو، هيچ يك از آنان ازدواج نكردند، مگر ام سلمه كه به ازدواج قاسم بن محمد بن جعفر بن محمد(68) درآمد كه به واسطه همين ميان قاسم و خويشانش اختلاف شديد پيش آمد تا آنجا كه قاسم قسم خورد جز آنكه او را به حج ببرد منظوري نداشته است»(69).
بدون ترديد، سخن يعقوبي صحيح نيست؛ زيرا اولاً چنين وصيتي برخلاف سنت روشن اسلام و اهل بيت عليهم السلام است وبا وجود آن همه حديث و تأكيد بر ازدواج، چنين وصيتي از امام معصوم عليه السلام امكان پذير نيست.
ثانياً، متن وصيت نامه حضرت امام موسي كاظم عليه السلام در كتابهاي متعددي ذكر شده است.
امام در اين وصيت نامه، پس از دستور به فرزندان به تبعيت كردن از حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام، مي فرمايد: «اگر كسي از فرزندانم بخواهد خواهر خود را عروس كند، بدون اجازه و دستور علي (امام رضا عليه السلام) چنين حقي ندارد».
نيز فرمود: «امر ازدواج دخترانم را نبايد هيچ يك از برادران مادري شان بر عهده بگيرند. دخترانم نيز بدون مصلحت و مشورت با علي (امام رضا عليه السلام) نبايد عملي انجام دهند و اگر برادران مادري دخترانم (بدون اجازه امام رضا عليه السلام)، در مورد ازدواج آنان تصميم بگيرند، مخالفت خدا و رسولش را كرده اند؛ چون علي (امام رضا عليه السلام) به مصالح قومش در مسأله ازدواج از همه آگاه تر است؛ اگر خواست، تزويج مي كند و اگر نخواست، تزويج نمي كند».(70)
در وصيت امام موسي كاظم عليه السلام، سخن از منع ازدواج دخترانش نيست، بلكه آن حضرت سعي در بيان حجيّت امام رضا عليه السلام و ولايت ايشان داردو از فرزندان خود مي خواهد كه حتي در كوچك ترين مسايل، مطيع اوامر او باشند.از سوي ديگر، «مرحوم قرشي نقل يعقوبي را صريحاً مجعول دانسته مجهولكرده است»(71).
2. «دختران موسي بن جعفر عليه السلام در نهايت كمال بودند و كسي كه همسنگ با آنها باشد، وجود نداشته است»(72).
اين دليل نيز قابل خدشه است؛ زيرا:
اولاً، در آن زمان جوانان شايسته اي از تبار امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام وجود داشتند كه مي توانستند همسنگ دختران حضرت باشند.
ثانياً، سيره ائمه اطهار عليهم السلام بر اين نبود كه به علت پيدا نشدن همسنگ، مانع ازدواج دختران خود شوند؛ بلكه آنان در عمل و قول، پسر و دختر مؤمن را كفو يكديگر مي دانستند و مي فرمودند كه اگر دين و تقواي پسري را پسنديديد، او را به همسري دختران خود برگزينيد(73).
3. خفقان آن عصر آن قدر شديد بود كه كسي جرأت ارتباط با خانواده امام موسي بن جعفر عليهم السلام رانداشت، چه رسد به اينكه بخواهد داماد آن خانواده شود كه احتمال هر گونه خطر براي وي از سوي دستگاه حكومتي مي رفت.
دليل سوم پذيرفته است. «آري، اين نيز از مصايب ديگر روزگار نسبت به خاندان نبوت است كه ستمگران با ايجاد جو نامساعد آنها را از مواهب زندگي محروم ساختند»(74).
بنابر برخي نقلها كه بسيار ضعيف هستند، مأمون، هفتمين خليفه عباسي، از حضرت معصومه عليها السلام خواستگاري كرد.(75) اگراين نظرها صحت داشته باشد، ازدواج نكردن آن حضرت ممكن است جنبه سياسي داشته باشد و آن حضرت مي خواست بي اعتنايي خود را نسبت به دستگاه حكومتي و خلافت ستمگر عباسي نشان دهد(76).
پي نوشت:
1) مروج الذهب ومعادن الجوهر» مسعودي، ابي الحسن علي بن حسين، 4 جلد، قم، منشورات دارالهجرة، ج 3، ص 235.
2) امام صادق(ع)، در سال 148 ه .ق. از دنيا رحلت نمود «الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد» مفيد، ج 2، ص 174. در اين سال، امام موسي كاظم(ع) به امامت رسيد و اين تاريخ همزمان با خلافت منصور است. ر. ك:مروج الذهب» و «معادن الجوهر» ج 3، ص 281.
3) همان.
4) الامالي صدوق» صدوق، ابي جعفر، چاپ پنجم، بيروت، مؤسسه اعلمي للمطبوعات، ص 308، ح 3؛مروج الذهب و معادن الجوهر» ج 3، ص 346.
5) الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد» ص 207؛ «كشف الغمة في احوال هذه الامة» ج 2، ص 203.
6) مروج الذهب ومعادن الجوهر» ج 3، ص 336.
7) اين داستان را يكي از فضلا از مرحوم آية الله مستنبط به نقل از كتاب كشف اللئالي نقل نموده است. اين كتاب تا حال به چاپ نرسيده و گفته مي شود يك نسخه از آن در كتابخانه شوشتريهاي نجف موجود است. «كريمه اهلبيت عليها السلام» ص 64.
8) امام موسي كاظم عليه السلام، در سال 179 ه .ق. به زندان افتاد و تا سال 183 ه .ق. در زندان بود و در همان سال جان به جان آفرين تسليم نمود (ر. ك: «اصول كافي» ج 1، ص 476؛ «الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد» شيخ مفيد، مجلد2، ص 207).
9) الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد» ج 2، ص 339.
10) عيون اخبار الرضا عليه السلام» ج 1، ص 139.
11) امام رضا عليه السلامفرمود: «قد علم الله كراهتي». «بحارالانوار» ج 49، ص 130؛ «عيون اخبارالرضا عليه السلام» ج 1، ص 139.
12) درباره شهادت مظلومانه و غريبانه امام علي بن موسي الرضا عليه السلام احاديث بسياري نقل شده است، از جمله: «الامالي صدوق» ابي جعفر محمدبن علي بن الحسين بن بابويه قمي، ص 103 – 105، حديث 1، 5 و 8؛ «بحارالانوار» ج 49، ص 129 – 130. نيز روايت مذكور در «الامالي» ص 65، آمده است.
13) بحارالانوار» ج 49، ص 130، ح 5.
14) دلائل الامامه»طبري، ابي جعفر، چاپ سوم، قم، انتشارات رضي، 1363، ص 176.
15) سفر امام رضا عليه السلام، در سال 200 ه .ق. صورت گرفت و حضرت معصومه عليها السلامدر سال 173 ه .ق. به دنيا آمد. به نظر مي رسد به علت اينكه حضرت معصومه عليها السلام ازدواج نكرده بود و از سويي طبق وصيت پدرش – به قسمتي از آن اشاره خواهد شد – مسؤوليتش با امام رضا عليه السلام بوده، در اين صحنه ها حضور داشت.
16) دلائل الامامة» ص 176.
17) بحارالانوار» ج 49، ص 131، ح 7.
18) اصول كافي» ج 1، ص 486. «امام رضا عليه السلام طبق دستور مأمون، از راه بصره، اهواز و فارس به خراسان برده شد؛ زيرا مأمون مي ترسيد مردم شهرهاي شيعه نشين به امام بپيوندند و دست به شورش بزنند. بنابر اين، اين نقل صحيح – به نظر مي رسد از نقلي كه قائل است امام رضا عليه السلامهنگام هجرت خود از شهر قم گذشته است و وقتي مردم قم از ورود امام رضا عليه السلام با خبر شدند، به ملاقات آن حضرت شتافتند و براي ضيافت ايشان بر يكديگر پيشي گرفتند و آن حضرت براي قطع خصومت فرمود: اين شتر مأمور است، به هر كجا كه برود، همانجا منزل خواهم كرد. شتر به حركت در آمد تا كنار خانه اي زانو زد، صاحب آن خانه شب قبل از ورود آن حضرت در خواب ديده بود كه حضرت رضا عليه السلام فردا ميهمان او خواهد بود و چون رؤياي او به حقيقت پيوست در شگفت ماند. از آن پس آن خانه مورد توجّه قرار گرفت و محل رفت و آمد مردم شد. امروز آن محل، مدرسه شده است و اينك به «مدرسه» رضويّه مشهور است، و آن محل به محله شاه خراسان معروف است و تكيه اي به نام تكيه شاه خراسان در قم موجود است.
البته اين روايت، با روايت سابق، مبني بر اينكه آن حضرت هنگام سفر به مرو، از قم عبور نكردند. منافات ندارد؛ زيرا احتمال مي رود سفر ديگري نيز وجود داشته باشد، و اين نظر بر اساس مبناي تاريخي گفتاري درست به نظر مي رسد چنانكه يعقوبي مي گويد: «مأمون در سال 202 از مرو رهسپار عراق شد و وليعهدش امام رضا عليه السلام و وزيرش فضل بن سهل نيز همراه وي بودند». ماهنامه كوثر، سال اول، شماره 10، ص 41.
19) بنابر نقل بعضي، امام رضا عليه السلام نامه اي خطاب به خواهر بزرگوارشان حضرت فاطمه معصومه عليها السلام مرقوم فرمود و آن را توسط يكي از غلامانشان به مدينه ارسال كرد. امام رضا عليه السلام به غلام خود دستور مي دهد، در هيچ منزلي توقف نكند تا در اندك فاصله زماني ممكن آن را به مدينه برساند. آن گاه نشاني خانه موسي بن جعفر عليه السلام را براي او بيان مي كنند تا از كسي نشاني نپرسد. غلام خود را به مدينه مي رساند و حضرت معصومه عليها السلام به مجرد رسيدن نامه برادرش خود را آماده سفر مي كند (متأسفانه اين نامه در منابع حديثي تاكنون يافت نشده است).
20) ماهنامه كوثر» سال اول، شماره 5، ص 77؛ «مسند فاطمه معصومه عليها السلام» چاپ اول، قم، انتشارات زائر، ص 52
21) گنجينه آثار قم» چاپ اول، ج 1، ص 389.
22) ماهنامه كوثر» قم، سال اول، شماره 6، ص 20.
23) حياة السياسية للامام الرضا عليه السلام» ص 428.
24) منازل بين راه مدينه تا قم 54 منزل است. ماهنامه كوثر» سال اول، شماره 6، ص 22 و شماره 7، ص 11.
25) همان.
26) اين قول يكي از قرائني است كه نشان مي دهد آن حضرت تنها نبوده اند، بلكه همراهاني داشته اند.
27) حياة السياسية للامام الرضا عليه السلام» حسيني، جعفر مرتضي، ص 428.
28) همان.
29) رياحين الشريعة» چاپ چهارم، ج 5، ص 32.
30) منتخبي از كتاب درياي سخن» سقا زاده تبريزي، ضميمه كتاب: «زندگي نامه حضرت معصومه عليها السلام و تاريخ قم» منصوري، مهدي، چاپ پنجم، قم، انتشارات علمي، 1367.
31) اصول كافي» ج 1، ص 484؛ «الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد»مجلد2، ص 239.
32) ماهنامه كوثر، سال اول، ش 7، ص 14.
33) علامه جعفر مرتضي حسيني، در كتاب «حياة السياسية للامام الرضا عليه السلام به مجروح شدن هارون و به شهادت رسيدنش اشاره نموده است.
34) تاريخ قم» قمي، حسن ابن محمد بن حسن، ترجمه حسن ابن علي ابن حسن عبدالملك قمي، تصحيح: سيد جلال الدين، تهران، انتشارات توس، 1361، ص 199 – 200.
35) نويسنده «عمدة الطالب» وجود فرزنداني به نامهاي محمد وجعفر را براي امام كاظم عليه السلام تأييد كرده، اما از هادي و زكريا نام نبرده است. ممكن است هادي تصحيف هارون باشد. «ماهنامه كوثر»، سال اول، شماره 9، ص 17.
36) همان.
37) بارگاه امام زاده فاطمه صغري عليها السلام دختر امام موسي كاظم عليه السلام در 9 كيلومتري شهر آشتيان در روستايي به نام سياوشان قرار دارد و معروف است كه ايشان طفلي بود كه با خواهر بزرگوار خويش حضرت معصومه عليها السلام به قصد زيارت برادرش حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام به سمت قم در حركت بوده و در اين روستا مريض شده و دار دنيا را وداع گفته است. «فصلنامه آشتيان» سال اول، ش 2، ص 69. به نقل از: ماهنامه كوثر، سال اول، شماره 9، ص 18.
38) با وجود تمام اختلافات در علت بيماري آن حضرت، همگي در اين مطلب متّفق هستند كه آن حضرت در ساوه بيمار شده اند.
39) رياحين الشريعة» ج 5، ص 32.بعضي گفته اند آن حضرت فرمود: مرا به قم برسانيد؛ زيرا در اين سرزمين (ساوه) دوبار عذاب نازل شده است.
40) منتخبي از كتاب «درياي سخن» ص 28.
41) تاريخ قم» ص 213.
42) همان؛ «سفينة البحار» ج 2، ص 376. درباره ورود حضرت معصومه عليها السلام به قم، دو نقل است: يكي كه گذشت و ديگر اينكه پس از آنكه آن حضرت از فاصله قم سؤال نمودند و پاسخ شنيد، به خادم خود فرمود: او را به قم ببرند و خادمش او را به قم برد و آن حضرت در سراي موسي بن خزرج بن سعد اشعري اقامت كرد. اما مؤلف تاريخ قم (حسن بن محمد بن حسن قمي) و همچنين مؤلفان ديگر پس از بيان اين مطلب، آورده اند كه روايت صحيح تر همان است كه موسي بن خزرج به پيشواز حضرت رفت. ر. ك: «تاريخ قم» ص 213. ما نيز در اينجا به بيان همان روايت صحيح تر بسنده نموديم.
43) منازل بين مدينه تا قم.
44) بر حسب معمول آن روز كه فاصله دو منزل در يك روز طي مي شد و با توجه به تعداد منازل بين مدينه تا قم (54 منزل) اگر بيش از معمول توقف در راه صورت نگرفته باشد، حدود 2 ماه طي اين مسافت به طول مي انجامد. «ماهنامه كوثر» سال اول، شماره 9، ص 19.
45) تاريخ قم» ص 213 و رياحين الشريعة، ج 5، ص 32.
46) بحارالانوار» ج 60، ص 219.
47) محل عبادت آن حضرت هم اكنون نيز موجود است.
48) اين حديث از جمله احاديث فاطميات است كه يكي از روايان آن، حضرت فاطمه معصومه عليها السلام مي باشد.
49) اشعار از شاعر معاصر آقاي چايچيان، متخلص به حسان به نقل از حضرت معصومه عليها السلام، «چشمه جوشان كوثر» ج 1، تهران، نشر مطهر، ص 44.
50) عبادتگاه حضرت معصومه عليها السلام (واقع در منزل موسي بن خزرج) محرابي است كه هم اكنون در وسط مدرسه علميه اي كه در محله ميدان مير قرار دارد، واقع شده است. به همين مناسبت، آن مدرسه را مدرسه ستّيه مي گويند. ستيّه از واژه ستّي گرفته شده و به معناي خانم است و شايد علت نام گذاري آن عبادتگاه به بيت النور آن باشد كه محل ساطع شدن انوار عبادت نوراني حضرت بوده است». همان، ص 0 6.
علامه مجلسي در كتاب بحارالانوار، ج 60 ص 219، به وجوداين محراب در زمان خود اشاره مي كند. اين محراب در طول سال، به ويژه در سالروز ورود آن حضرت به شهر قم و همچنين روز وفاتش، مملو از خيل عاشقان و محبّان مي گردد. نگارنده.
51) قبرستان بابلان همان مكاني است كه بارگاه ملكوتي حضرت هم اكنون در آن قرار دارد.
52) تاريخ قم» ص 213؛ «بحارالانوار» ج 60، ص 218 و ج 48، ص 290. ماجراي آمدن حضرت معصومه عليها السلام به قم و وفات و غسل و دفن آن حضرت در كتيبه اي كه در ايوان شرقي صحن نو، روبه روي ايوان آئينه قراردارد، نوشته شده است. «زندگينامه حضرت معصومه عليها السلام» محمدي اشتهاردي، محمد، ص 379.
53) به نقل از آية الله العظمي فاضل لنكراني. ر.ك: «فروغي از كوثر» ص 35.
54) بحارالانوار» ج 22، ص 373 و380؛ «المناقب» ابن شهر آشوب، ابي جعفر، 4 جلد، قم، انتشارات علامه، ج 2، ص 302.
55) الثاقب في المناقب» الطوسي (معروف بن ابن حمزه) عماد الدين ابي جعفر محمدبن علي، تحقيق: نبيل رضا عَلَوانْ، چاپ دوم، قم، انصاريان، 1412 ه .ق.، ص 445.
56) اصول كافي» ج 1، ص 459، ح 4؛ «كريمه اهل بيت عليهم السلام» ص 179 – 178.
57) تاريخ قم» ص 213.
58) همان.
59) در سال وفات آن حضرت، ميان تمام مورخان اتفاق نظر وجود دارد كه سال وفات ايشان 201 ه .ق. بوده است، «تاريخ قم» ص 213؛ «بحارالانوار» ج 48، ص 290؛ «انوارالمشعشعين» ج 1، ص 208
60) حيات الست» منصوري، مهدي، قم، انتشارات صحفي، 1339 ه .ش.، ص 11، مدرك قول اين مؤلف، نسخه خطي منسوب به شيخ حر عاملي به نام «رسالة العربية العلوية» است.
61) واعظ تبريزي، مير ابوطالب، «وسيلة المعصومية» ص 65، به نقل از: «حضرت معصومه عليها السلام فاطمه دوم» ص 114. منشأ اين قول، نسخ خطي از دو كتاب به نامهاي «نزهة الابرار في نسب اولاد الائمة الاطهار» تأليف سيد موسي برزنجي شافعي مدني و كتاب «لواقع الانوار في طبقات الاخيار» تأليف شيخ عبدالوهاب شعراني شافعي مدني مي باشد. اين نسخه هاي خطي هم اكنون در دسترس نمي باشد؛ لكن مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني در كتاب شريف «الذريعه» ج 24، ص 107، به رؤيت اين كتاب تصريح فرموده است و آن را يكي از آثار صاحب تأليف مي داند. همچنين صاحب كتاب «كشف الظنون» ج 2، ص 1565، به وجود و رؤيت كتاب لواقع الانوار تصريح فرموده است. پيام آستانه، پيش شماره سوم، 20 / 4 / 1379.
62) مستدرك سفينة البحار» نمازي شاهرودي، شيخ علي، مشهد، چاپخانه خراسان، ج 8، ص 257.
63) تاريخ قم» ص 213؛ «انوار المشعشعين» ج 1، ص 207.
64) بحارالانوار» ج 60، ص 218.
65) پيام آستانه» پيش شماره سوم، 20 / 4 / 1379.
66) اين سال همزمان با شهادت امام موسي كاظم عليه السلام است و با توجه به اينكه آن حضرت چهار دختر به نام فاطمه داشتند، به نظر مي رسد فاطمه كبري همان حضرت معصومه عليها السلام باشد؛ لذا بسيار بعيد است كه حضرت معصومه عليها السلام در اين سال به دنيا آمده باشد.
67) وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة» حرّ عاملي، محمدبن حسن، تصحيح و تحقيق: عبدالرحيم رباني شيرازي، (20 جلدي)، چاپ دوم، تهران، مكتب اسلاميه، 1388 ه .ق.، ج 14، ص 3، ح 4.
68) وي از نوادگان امام صادق عليه السلام است.
69) تاريخ يعقوبي» احمد بن ابي يعقوب بن جعفربن وهب بن واضح، كاتب عباسي معروف به «يعقوبي»، 2 جلدي، بيروت، داربيروت، ج 2،ص 415.
70) اصول كافي» ج 1، ص 317؛ «عيون اخبار الرضا عليه السلام» ج 1، ص 33؛ «عوالم العلوم والمعارف والاحوال من الآيات والاخبار والاقوال امام موسي بن جعفر عليه السلام» ج 21، ص 475.
71) حياة الامام موسي بن جعفر عليه السلام» ج 2، ص 497، به نقل از: بارگاه فاطمه معصومه عليها السلام تجلي گاه فاطمه زهرا عليها السلام» ص 43.
72) تاريخ قم» ص 221.
73) وسائل الشيعة» ج 14، باب 25، ص 43، و باب 28، ص 50.
74) حضرت معصومه عليها السلام فاطمه دوم» ص 116.
75) انوار المشعشعين» ج 1، ص 205.
76) عباس فيض در كتاب خود (گنجينه آثار قم، ج 1، ص 384)، ضمن نقل اين خبر، آن را بي پايه و اساس مي داند، و به طور مشروح به رد آن مي پردازد.
نظرات :