جلسه اول: تاریخ زندگی پیامبر (قبل از هجرت)


تاریخ اسلام مشحون از خدمات پیامبر، اصحاب و اهل بیت ایشان است. لازمۀ سخن از تاریخ پیامبر، پرداختن به تاریخ پیش از تولد و بررسی وقایع پیش از آن است.

حضرت ابراهیم - بنیانگذار ادیان ابراهیمی- در منطقه خاورمیانه مبعوث گردید. او دعوت مردم به خداوند را از منطقه بابل شروع کرد و پس از تبعید آن حضرت از بابل به فلسطین، زمینه ها و مقدماتی را خداوند برایشان مقدر کرد که از منطقه فلسطین به حجاز عزیمت کنند. خاورمیانه از اراضی مقدس است که در این منطقه مهم از جهان هستی، پیامبران بزرگی مبعوث شده اند و به دعوت و راهبری مردم پرداخته اند. تا اینکه حضرت ابراهیم به منطقه حجاز مأمور شدند؛ سرزمین عربستان شنزارهای گسترده ای دارد؛ این بیابان ها در منطقه مرکزی و تقریبا شرقی و قسمتی از جنوب شرقی عربستان قرار گرفته اند. قسمت غربی منطقه بزرگ عربستان، کوه های بزرگی را دربر دارد که ارتفاع آنها در جنوب به بیش از 3000 متر می رسد. این کوه ها حائلی بین شنزارهای عربستان و کرانه های دریای سرخ است که این منطقه را حجاز می گویند.



حضرت ابراهیم(ع) مامور شدند همسرشـان - حضرت هاجر- رابه این منطقه بیاورند و در منطقه مکه مستقر کنند. حاشیه های دریای سرخ، منطقه حضور پیامبر الهی، حضرت ابراهیم است. محدودۀ حرم الهی زمانی شکل گرفت که ایشان به منطقه حجاز آمدند و در مکه مکرمه، خانه خدا را بنا کردند. فاصله شمالی  و جنوبی حرم تا کعبه شریفه از نظر مسافت تقریبا باهم برابر است. ولی این فاصله از قسمت غربی بیشتر است. حدود عرفات، منطقه شرقی حرم را به خود اختصاص داده است. امروزه حدود حرم الهی به عنوان مناطق احرام "حد حرمی" محسوب می شود که در شمال شرقی منطقه "جعرانه" و در  شمال غربی منطقه "تنعیم" ودر شرق، عرفات و در غرب، حدیبیه و در جنوب هم، منطقه "اضائة اللبن" است که این مناطق از زمان حضرت آدم علیه السلام، حرم امن الهی است.



هاجر - همسر گرامی حضرت ابراهیم- به امر الهی همراه فرزندش در کنار کعبه خانه ای که خانه توحید است ماندند و هاجر با چشمان مبارکشان همسر خویش را بدرقه کردند. حضرت ابراهیم از میان کوه و تپه های مکه به سمت فلسطین بازگشتند و مادر وکودک تنها ماندند. اذن الهی براین قرار گرفت که آنها بمانند و اعجاز الهی در این منطقه به وقوع بپیوندد. اولین اعجاز الهی زمزم بود که با انگشتان کوچک این کودک شیر خوار نمایان شد. وقتی کودک تشنه کام شد و مادر فداکار آبی نداشت که او را سیراب کند، به سوی منطقه "مسعی" - بین صفاو مروه- دنبال آب می گشت و فریاد "هل من مغیث "مادر بلند بود، خداوند از سر انگشتان کودک (که از عطش به زمین کشیده می شد) زمزم را ایجاد کرد. چاه زمزم یکی از آثار آن روزگار است که امروزه زائران خانه خدا و کسانی که از آب زمزم می نوشند، در حقیقت از دستان جناب اسماعیل علیه السلام آب می نوشند.



در هنگام ساختن کعبه لازم بود که حضرت ابراهیم (ع) برای دسترسی به ارتفاع دیوار، سنگی زیر پای مبارکشان قرار دهند. در این هنگام از سنگی استفاده شد که از این سنگ به عنوان مقام حضرت ابراهیم (ع) یاد می شود.



سوالی مطرح است که آیا وجه تسمیه مقام ابراهیم از این بابت است که ابراهیم بر روی آن اعلان حج کرده یا اینکه آن حضرت برای رسیدن به ارتفاع کعبه از آن استفاده کرده است؟ در این خصوص هردو نظر قائل دارد. امروزه مقام ابراهیم سمت راست باب کعبه مورد توجه مسلمانان جهان قرار گرفته است و نماز طواف واجب را باید پشت مقام ابراهیم خواند تا به نحوی به ابراهیم خلیل الرحمان اقتدا نمود.



حضرت ابراهیم علیه السلام در هنگام ساخت کعبه، سنگی بهشتی را به عنوان نقطه شروع و پایان طواف قرار دادند، رنگ این سنگ در ابتدا سفید بود ولی به مرور دست گنهکاران به آن کشیده شد، به سیاهی گرایید تا جایی که حجرالاسود نام گرفت.



حجرالاسود که ثبت کننده حضور و ایمان زائرانی است که می آیند و سنگ را لمس می کنند و برآن بوسه می زنند.

پس از بنای کعبه، حضرت ابراهیم به فلسطین بازگشت. در این سرزمین و مناطق مختلف عربستان ، رویدادهایی اتفاق افتاد است که از آن جمله عذاب قوم عاد و ثمود است. حضرت صالح پیامبر، در دعوت قوم خود تلاش کرد؛ اما مردم از ایشان پیروی نکردند، در مقابل تلاش آن پیامبر الهی نافرمانی کردند. امروزه آثاری از قوم عاد و ثمود در شمال غربی عربستان باقی مانده است .



و در شمال منطقه حجاز - منطقه تبلیغی حضرت شعیب علیه السلام- آثاری از خانه های ایشان، قابل رویت است.



از زمزم سخن به میان آمد و این که جناب اسماعیل(ع) به اذن الهی با انگشتان خود ایجاد کرد، تا در دوره های بعد زمزم پر شد و تقریباً تا نزدیک زمان پیامبر دیگر مورد استفاده نبود. نزدیک زمان پیامبر، "عبدالمطلب"جد پیامبر(ص) که در منطقه مکه خدمات بزرگی انجام داد از آن جمله، حفر زمزم بود. در زمان حضرت ابراهیم زمزم تنها، چشمه ای بود که بعد از هزاران سال خشک شد و در زمان عبدالمطلب مورد استفاده نبود. تا اینکه ایشان در آن مکان چاهی را حفر کردند؛ از آن زمان، آب زمزم مورد استفاده عموم قرار گرفت. دوران حضرت عبدالمطلب با مسائل مختلفی همراه بود، در آن روزگار در جنوب عربستان  در منطقه "نجران" برخی از مردم مسیحی زندگی می کردند و یهودیان در منطقه خیبر عربستان بودند. یهودیان برای این که بتوانند برای خویش حاکمیت بهتری را در منطقه ایجاد کنند، در جنوب منطقه  عربستان  اقدام به ایجاد منطقه مشاعی برای خودشان کردند. در جریان درگیری که برای مردم نجران  اتفاق افتاد، یهودیان به قصد دست کشیدن مسیحیان از آئین خودشان، به قصد تهدید مناطقی پر از آتش درست کردند وحال آنکه  مسیحیان آن منطقه پذیرفتند در آتش بسوزند، ولی دست از آیین خودشان بر ندارند. قرآن از این قوم و از این حرکت به عنوان اصحاب "اخدود" یاد می کند. اصحاب اخدود مطیع برنامه های دینی خود بودند.



از جمله برنامه هایی که جناب عبد المطلب انجام دادند  ایجاد هم گرایی مردم مکه مکرمه و افراد آن روزگار بود. یکی از مواردی  که در آن روزگار اتفاق افتاد حرکت علیه مکه و اعتقادات دینی مردم روزگار نسبت به کعبه بود. در این میان "ابرهه" با لشکری به سوی مکه مکرمه به منظور تخریب کعبه، حرکت کرد. حرکت ابرهه به سوی مکه با سخن عبدالمطلب روبرو شد، ایشان از ابرهه خواست شترهایش را که نیروهای ابرهه گرفته بودند، باز پس دهد. ابرهه سوال کرد که ما آمده ایم کعبه را خراب بکنیم، شما از کعبه چیزی نمی گویید و خواهان بازگرداندن شتران خویش می شوید!؟ جناب عبدالمطلب فرمود: " انارب الابل و للبیت رب یمنعون " . قبل از وارد شدن ابرهه به محدودۀ حرم، امدادهای غیبی الهی برای از بین بردن نیروهای ابرهه آمدند و آنها را از پای درآوردند.



فرزندان حضرت عبدالمطلب ادامه دهنده راه ایشان بودند. یکی از این فرزندان، عبدالله - پدر پیامبرگرامی اسلام - بود. آرامگاه آن حضرت در نزدیکی مسجدالنبی6 در مدینه بود که حدود 40  سال پیش در جریان توسعه مسجدالنبی تخریب شد.



عبدالله ابن عبدالمطلب در راه بازگشت از سفر تجاری در مدینه بیمار شد و وفات کردند و در نزدیکی محلی که بیش از نیم قرن بعد مسجدالنبی ساخته شد مدفون گردید.

جد اعلای پیامبر هاشم ابن عبد مناف نیز در سفر تجارتی در غزه فلسطین از دنیا رفت و در همان جا به خاک سپرده شد مرقد او در غزه مورد احترام مسلمانان است ودر کنار آن مسجدی به نام ایشان ساخته اند .



نور رسالت نبی مکرم اسلام در ربیع المولود "عام الفیل" (همان سالی که ابرهه به مکه حمله کرد) در مکه مکرمه، در شمال شرق مسجد الحرام و مروه، که به نام مولد النبی از آن یاد می شود طلوع کرد.



 پیامبر مکرم اسلام به نقل شیعه در هفده ربیع و برخی شیعیان و اهل سنت در دوازده ربیع در مکان یاد شده چشم به جهان گشود. مادر ایشان در بازگشت از سفری که به مدینه برای زیارت قبر حضرت عبدالله رفته بودند، در منطقه "ابواء" از دنیا رفتند.



 آرامگاه مادرشان را نیز نیروهای تندرو وهابی در سال 1382 شمسی ویران کردند و دیگر اثری از قبر ایشان باقی نیست.

 حضرت عبدالمطلب، پیامبر اسلام را به دایه ای به نام حلیمه سعدیه سپردند. حلیمه سعدیه زنی از منطقه "بنی سعد" و "هوازن" (شمال شرقی مکه مکرمه) است. این دایه همانند ده ها دایه دیگر برای شیر دادن و بزرگ کردن کودکان اشراف مکه  به سمت مکه آمد و توفیق الهی وی را برای گرفتن پیامبر اسلام راهنمائی کرد ایشان را گرفت و او را به منطقه هوازن برد. ورود پیامبر به منطقه بنی سعد موجب برکت خانه حلیمه سعدیه شد. برادر و خواهر رضاعی پیامبر - عبدالله و شیما- از برکت این نعمت نیز بهره مند شدند. نبی مکرم اسلام پنج سال در منطقه بنی سعد بودند. یکی از عوامل آمدن دایه ها از آن منطقه به مکه به منظور محافظت و شیر دهی از فرزندان اشراف مکه، موقعیت خاص شهر مکه بود؛ زیرا که بار انداز کاروانها یمن وشامات بود و کاروانها آلودگی زیادی را به همراه داشت؛ در این میان کودکان، آسیب پذیرترین قشر بودند. بنابراین کودکان را به منطقه با صفای شمال شرق مکه و جنوبی طائف می بردند و در آن منطقه آنان را پرورش می دادند.

بعد از بازگشت پیامبر به مکه، در سنین نوجوانی  کار  چوپانی را انتخاب کردند. در کنار چوپانی، در آیات آفاق و انفس  مطالعه می کردند. دوازده ساله بودند که در سفری همراه با عموی خود به منطقه "بصری" رفتند. در آن منطقه تا راهب مسیحی پیامبر را دید خطاب به عموی پیامبر جناب ابوطالب گفت:

این نوجوان، فردی عادی نیست و آینده بسیار درخشانی در انتظار اوست.



جناب ابوطالب از آن زمان توجه خاصی به فرزند برادر داشت و او را حمایت و اداره می کرد. پیامبر از وضع موجود مکه فاصله گرفت و به مطالعۀ آیات آفاق و انفس پرداخت.



بعد از اینکه خدیجه کبری، پیامبر را در سفری به عنوان نماینده خویش به همراه کاروان تجاری که به سوی شام  می رفت، فرستاد. پس از بازگشت، گزارش های خوبی از برکات آن سفر و امانت داری پیامبر به حضرت خدیجه داده شد. حضرت خدیجه از آنجایی که برای تجارت و ازدواج به دنبال فردی امین می گشت، با دست رد زدن به سینه تمام خواستگاران مشهور و ثروتمند،  با کسی ازدواج کرد که تمام ارزش های انسانی در او جمع شده بود و خداوند از او به عنوان "انک لعلی خلق عظیم" یاد می کند، ،این انسان کسی جز پیامبر اسلام نبود. خدیجه شرایط ازدواج را آنقدر راحت گرفت که اموال و هستی خود را در راه پیامبر اسلام فدا کرد. وقتی صیغه عقد توسط حضرت ابوطالب عموی پیامبر و عمرو ابن اسد عموی حضرت خدیجه جاری شد و پیامبر خواستند به سوی منزل خود بروند  حضرت خدیجه عرضه داشت: ( الی بیتک ، بیتی بیتک و انا جاریتک ) واز ایشان خواست که نزدشان بماند.

پیامبر اسلام روزها در کوه نور و غار حرا مشغول عبادت بودند و در رابطه با مسائل خلقت، مطالعه می کردند. در آن زمان افراد به سمت بیت المقدس عبادت می کردند.



در داخل این غار و دهلیز آن، پیامبر گرامی اسلام تنها، روزها، هفته ها و ماه ها به خود سازی می پرداختند و از منطقه پر گناه مکه - جایی که سند افتخارشان، قتل و غارت بود و برخی زنهای بد کار سالها خود فروشی می کردند و سند خودفروشی شان را با علامتی سردر خانه ها می زدند- فاصله می گرفتند.



با ازدواج، پیامبر گرامی یک یار و همدم پرتوان و وفادار پیدا کردند. هم محبتهای بی حد بانوی بزرگوار و هم  مال و "مکنت" حضرت خدیجه به یاری پیامبر شتافت. نبی مکرم اسلام مرتب در مسجد الحرام حضور می یافتند. همان قسمتی که ورودی صفا به داخل مسجدالحرام است؛ تقریبا این منطقه بیشترین مکانی بود که پیامبر به عبادت می پرداختند. چون در این منطقه که بایستند و عبادت کنند، هم کعبه در پیش روی آنهاست و هم در ادامه آن به سمت بیت المقدس و مسجد الاقصی است.

نبی مکرم در مسجد الحرام که به عبادت پرداخته و نماز می گزاردند، علی علیه السلام همراه آن حضرت بود. در تاریخ نقل شده است: حضرت ابوطالب وقتی که مشاهده کرد علی علیه السلام کنار پیامبر به نماز ایستاده، به جعفر - فرزند دیگرشان که بعدها در نبرد موته شهید شد و به عنوان جعفر طیار از ایشان یاد می کنند- روی کرده و گفت: طرف دیگر عمو زاده خود بایست. دو طرف پیامبر دو فرزند ابوطالب به همراه پیامبر به عبادت می ایستادند.

در همین زمان مسجد الحرام که در گودترین نقطه وادی ابراهیم بود دچار حادثه سیل گردید و کعبه شریفه ویران شد و بعد از بازسازی کعبه راهکار خاص پیامبر بازدارنده درگیری گروه های مختلف مردم مکه شد ضمن اینکه حجر الاسود با دست مبارک پیامبر نصب گردید.



یکی از مواردی که همسر و یاران پیامبر را آزار می داد شکنجه هایی بود که به آنها می رسید. مشرکان از هیچ آزاری به پیامبر فروگذاری نمی کردند چه در مسجد الحرام و چه در مسیر رفتن پیامبر از مسجدالحرام به خانه. حتی یک بار ابوجهل در مسجدالحرام قصد آزار پیامبر را کرد و هنگامی که پیامبر به سمت خانه آمدند به تعقیب ایشان ادامه داد. پیامبر در کنار "جبل الخندمه"، به غار مانندی پناه بردند. ولی آنها پیامبر را مورد آزار و شکنجه قرار دادند و سنگ به سمت ایشان پرتاب کردند. در تاریخ از جایی که پیامبر مخفی شدند  به عنوان "مسجد المختفی" یاد کردند که این مسجد در گسترش  و توسعۀ"شارع غزه" تخریب شد.

 نبی مکرم اسلام به امر خداوند بزرگ به پیامبری مبعوث شدند و زمانی که تبلیغات و دعوت از حالت سری خارج شد. پیامبر گرامی یاران جدیدی پیدا کردند؛ در این دوران نیازها به گونه ای بود که پیامبرگرامی اسلام می بایست از یاران مقاوم و باایمان کمک می گرفتند و این گونه هم شد. افرادی که در کنار پیامبر بودند هیچ گونه شکنجه ای آنها را از پای در نمی آورد. حتی در این راه زن و شوهر هم زمان به شهادت رسیدند.



پیامبر گرامی اسلام آرام آرام به این حرکت ادامه دادند و افرادی را که از مناطق دیگری به سمت مکه می آمدند، راهنمایی می کردند. مشرکین این حرکت پیامبر اسلام را نتوانستند تحمل کنند، به همین دلیل سخت گیری ها بر پیامبر بیشتر شد تا جایی که پیمان "دارالندوه" نوشته شد، با این پیمان پیامبر و یارانش در یک حصر قرار گرفتند.



سخنان پیامبر در سالهای آغاز بعثت، چیزی جز اینها نبود. آن چه برای مشرکان غیر قابل قبول بود کنار گذاشتن بتها و سجده در مقابل خدای یکتا بود. دشمن این را نپذیرفت چرا که آنها یک عمر بت ها را سجده کرده بودند وزمانی که با مشکلات مواجه می شدند و در زمان قحطی از همین بت ها کمک میخواستند و گاهی این بت ها را می خوردند. خرافات سراسر بدنه فکری مشرکین و مناطق آنها را پر کرده بود. آنها نمی توانستند به خدای یکتا فکر کنند، لذا تصمیم گرفتند پیامبر و یارانشان را در محدودیت قرار دهند و به تدریج قضیه شعب ابی طالب به مدت سه سال به وجود آمد. پیامبر و یارانشان در آن منطقه در فشار و حصر قرار گرفتند و هیچ کس از مشرکین حق ارتباط با آنها را نداشت؛ پیامبر و همراهانشان سختی های زیادی کشیدند، رنج های بسیاری را تحمل کردند و بیشترین کسی که در حمایت از پیامبر نقش داشت، عموی گرامی پیامبر- حضرت ابو طالب- بود.

ابوطالب یاری به پیامبر را حتی به برادران خود سفارش کرده است. اشعار زیادی نیز از ابوطالب به یادگار مانده است. ودر واپسین لحظات عمر خویش نیز به یاری پیامبر وصیت کرد آنجا که گفته است:


أوصي‏، بنصر نبي اللَّه، أربعة                ابني علياً، وعم الخير عباسا
وحمزة الأسد المخشيَّ صولته‏          وجعفراً، أن تذودوا، دونه الناسا
كونوا- فداء لكم أمّي، وما ولدت‏     في نصر أحمد، دون الناس، أتراسا


چهار نفر را به یاری پیامبر توصیه می کنم: فرزندم علی، جناب عباس- بزرگ قوم-، جعفر و حضرت حمزه. بعد از اینکه ابوطالب زمینه های همکاری را فراهم کرد، همکاری ها ادامه پیدا کرد. پیامبر با کمک های مالی خدیجه و حمایت های حضرت ابوطالب، توانست با یاران محدود خود در شعب ابی طالب، سلامت بمانند. روزگاری رسید که پیامبر به ابوطالب فرمود:" به مردم بگو آنچه که در پیمان نامه نوشتند جز نام خدا توسط موریانه از بین رفته است". مشرکان وقتی دیدند که جز نام خدا بقیه پیمان نامه از بین رفته است، دست از لجاجت و اذیت کردن پیامبر برداشتند. ولی افسوس که این دوران نزدیک شد با وفات دو یار فداکار پیامبر- حضرت ابو طالب و حضرت خدیجه- که ابتدا حضرت ابوطالب و بعد از مدت زمان اندکی حضرت خدیجه به سرای باقی شتافتند. با از دست دادن این دو یار فداکار، غصه سراسر وجود مبارک پیامبر را فرا گرفت و آن سال را به عنوان سال اندوه و حزن نام گذاشتند. با این که اندوه فراوانی سراسر وجود پیامبر را فرا گرفته بود، ایشان دست از تبلیغات خود برنداشتند. و برای این که بتوانند گسترۀ تبلیغات خود را فراتر از مکه نیز گسترش دهند، سفری به سوی  طائف کردند. سفر به طائف، به منظور تبلیغ دین خدا، سفری مهم و تأثیر گذار بود. در طائف با صحبت های نبی مکرم اسلام "عداس"- غلامی از نینوا- که معتقد به آیین مسیحیت بود، به پیامبر ایمان آورد. پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم، در طائف با مخالفت های سرکردگان، فعالیت های خود را متوقف کرده و به سمت مکه آمدند. ورود پیامبر به مکه با توجه به آزارهای دشمنان همراه با مشکلاتی بود؛ لذا یکی از افراد به نام "مطعم" متعهد شد که پیامبر از آزار مشرکین در امان باشند و همکاری کرد. پیامبر از مطعم، در سال های بعد به نیکی یاد کردند.

 کاروان حج از سراسر شبه جزیره به سمت مکه در راه بود و مردم یثرب به زیارت خانه خدا می آمدند. پیامبر گرامی اسلام از حضور آنان در ایام حج استفاده می کردند. اولین بار در سال یازدهم بعثت بود که پیامبر با تعداد اندکی از اهل یثرب (مدینه) صحبت کردند. پیامبر در سال  دوازدهم بعثت با دوازده نفر و در سال سیزدهم بعثت با هفتاد و سه نفر در نزدیکی "جمره عقبه" که امروزه به عنوان "مسجد البیعه" از آن یاد می شود ملاقات و بیعت کردند.



(اکنون در محلی که پیامبر اسلام در سال سیزدهم بعثت در روز سیزده ماه ذی الحجه - نزدیک 77 روز به هجرتشان - با هفتاد و سه نفراز کسانی که از یثرب آمده بودند عهد و پیمان بستند مسجدی است که همچنان برقرار است.) بعد از بیعت با پیامبر گرامی اسلام در این محل، به تدریج زمینه برای هجرت پیامبر فراهم شد. اقدامات مشرکین بعد از برنامه بیعت، باعث آزار پیامبر و مردم یثرب که به زیارت خانه خدا آمده بودند، شد. با این محدودیت های مشرکین، به تدریج زمینه های هجرت پیامبر فراهم شد. آخرین نقطه ای که پیامبر قبل از هجرت به یثرب در آن حضور یافتند، غار ثور بود. بعد از سه روزی که در غار ثور بودند، از چنگ دشمنان اسلام رهایی یافته و با الطاف الهی به سوی یثرب حرکت کردند.